سرویس: استان ایلام
کد خبر: 15794
|
08:16 - 1394/05/25
نسخه چاپی

روستای کاور توه طاق؛

روستایی که ناله‌ ناامیدی سر می‌دهد

روستایی که ناله‌ ناامیدی سر می‌دهد
کاورتوه طاق وحیی از سرزمین کهن‌سال آریایی‌نژادان، خواستگاه تمدن‌های دیرین، مهد فرهنگ‌های غنی و قدمتی کهن بوده است.

به گزارشایلام بیداربه نقل ازنسیم دهلران، مردمان کاور توه طاق به شهادت تاریخ به وسعت نیم سده همگام با دیگر هم‌وطنان خود سهمی به عظمت تاریخ این ملت در برقراری نظام اسلامی ایفا کرده‌اند. از سوی دیگری مردمان کاور توه طاق در راستای این تلاش با گام برداشتن در جهت جبران مهروموم‌ها محرومیت نسبت به این مردم در این دیار محروم نویدبخش فضای مطلوب‌تری بر فراز آسمان خود شدند، مردم کاور توه طاق بر آن‌اند تا میراث دار هویت و اصالت خود باشند و با نوسازی سنت‌های پذیرفته‌شده و تنظیم کنش‌های خود با ضربان سیاسی کشور پیرامون توسعه با عبور از احساسات لجام‌گسیخته به اصلاح نگرش‌ها و اندیشه‌های مختلف پرداخته و شناخت نامه دیگری از توسعه خود ارائه دهند.

آماده‌اند تا با یاری دیگر مدیران شهرستان پنجره‌ها را به‌سوی واقعیت‌ها بگشایند و با اعمال مکانیسم‌های ارزشمند به سهم خود در جهت تئوری‌های همه‌جانبه بر مبحث وفاق و اقتدار ملی ایفای نقش کنند.
ازآنجاکه مردم کاور توه طاق مردمی فرهیخته و برخوردار از فرهنگ اصیل و پیشینه‌دار و غنی می‌باشند، انتظارات بیشتری از مدیران شهرستان خوددارند. که از مهم‌ترین آن‌ها جامه عمل پوشیدن به شعارهایی که پس از قبول جابه‌جای به شهرک پایین، بعد از دو دهه متأسفانه هنوز نه‌تنها به هیچ‌کدام از وعده‌ووعیدها عمل نشده، عمران و آبادانی به چشم ندیدند، در خیلی موارد پس رفت قابل‌ملاحظه‌ی هم داشته‌اند.
ازجمله مشکل آب آشامیدنی به‌طورجدی هم سلامت انسانی و هم حیات دامی آن‌ها را با خطر نابودی حتمی روبه‌رو ساخته است. تنها مسجد احداث‌شده راه کربلا که آن‌هم از بودجه‌های شهرستان نبوده در معرض ویرانی است که متأسفانه مدیران اجرایی شهرستان در سنوات گذشته، ازجمله فرماندار و بخشدار به دلیل عدم یک بازدید حاضر به مکاتبه با اداره کل اوقاف استان برای سروسامان دادن به آن وضعیت رقت‌بار نشده‌اند.
خاکی بودن معابر در فصل تابستان وزش بادها و تردد احشام و وسایل نقلیه معضل بسیار بالای را برای ساکنین آن ایجاد نموده است که بازهم از چشم مسئولین ذی‌ربط سال‌هاست دورمانده است.
اگرچه امروزه در کمال تأسف، نه مشاهده بلکه عیناً لمس می‌کنیم که عده‌ای به نام مدیر بر پشت میزهای به‌ناحق اشغال‌شده اجرائی شهرستان و استان تکیه زده‌اند و گاه آن‌چنان بازیگوشی این ناپختگان ضربه‌شان بر پیکر زخمی و رنجیده مردمان کاور توه طاق در اثر بی‌اطلاعی از وضعیت زیستی... وارد می‌سازد که حدیث مفصل را خود بهتر از مردمان این دیار میدانید و میدانیم.
گاه یادگار نسل‌های گذشته ما آن‌چنان به تاراج و یغمای بی‌تدبیری و شعار محوری آنان می‌رود که هرآینه امکان فروریزی بخش عظیمی از تاریخ و هویت مردم کهن‌سال (مهاجرت) را فراهم می‌سازد.
سخنی با نماینده:
اما آقای دکتر احمدی..:(کاورتوه طاق کجای نقشه‌ی دهلران است?)در دنیای امروزه هستند کسانی که از این‌همه وظیفه انسانی که در پهنه‌ی بی‌کران زندگانی که بر عهده‌ی آن‌هاست، در این دوران بیداری بدون خواب ملت‌ها- دورانی که شاهد پاره شدن زنجیر فقر و محرومیت‌ها از پای زندگی انسان‌ها است- تنها وظیفه‌ای که خداوند به آن‌ها محول کرده است انجام نمی‌دهند.
این وظیفه چه می‌تواند باشد؟ پاسخش خیلی ساده است، آیا تخطئه کردن همه‌ی فقر و محرومیت‌ها و تبعیض‌ها، شعارها و وعده‌ووعیدها .... و به فراموشی سپردن علل و انگیزه‌های نالایقی و بی‌تدبیری خیلی از مدیران نیست.
هستند کسانی در میان این‌همه پدیده زمینی و آسمانی این‌همه فقر و محرومیت، این‌همه پریشانی چرخ افکارشان برمدار هوس قدرت می‌چرخد.... به هر طرف که می‌نگری فریاد وحشت فقر و محرومیت روستایی مظلوم را می‌شنوی. مؤذن تاریخ را می‌بینی که بر فراز لاشه‌ی نیمه‌جان سال‌های محرومیت اظهر من الشمس، اذان سپیده‌دم روز روشنایی را می‌خواند.
پس اگر شما که روشنفکری توانا هستید و هیچ‌کس نمی‌تواند منکر قدرت قلم و مسندتان باشد، اگر شما و امسال شما درد خانمان‌سوز این مردم سوخته و فراموش‌شده را روشنگری نکنید و اگر روشنفکران و مدیران همه‌ی فکر و ذکرشان ستایش عشوه‌گری‌های یک عده باشد تکلیف این روستا چیست؟
پس بیا باهم به خاطر زادگاهم که سرنوشتش سال‌ها بازیچه‌ی عصر شعار بوده است،بگوییم: ای بازیگران این فریادهای همه‌جانبه را ناچیز مپندارید و برای توجیه آن‌ها به افسانه‌ها پناه نبرید! این زمین است که دارد زیر پای لنگ مدیران زمینی می‌لرزد: زمین به‌فرمان زمان، زمان به‌فرمان انسان، انسان به‌فرمان رنجی که می‌کشد.
بیایید فریاد را بپرستیم به خاطر انتقام گم‌گشته در عصیانش، پاییز را بپرستیم به خاطر عدم احتیاج و اعتنا به بهار کذایی، آفتاب را دوست بداریم به خاطر وسعت روحش که شب ناپدید می‌شود تا ماه فراموش کند حقیقت تلخی را که از او نور می‌گیرد.
دکتر احمدی! در این روزگار که انگار خلافت باز یورش آورده است و سعد ابی وقاص ها در قادسیه‌ها تاختن آورده‌اند و مدائن ما را فراموش کرده‌اند. تن مردمان زادگاهم کبود. از تازیانه فقر و محرومیت، (دریغ از یک جرعه آب) لبشان تفتیده از آتش سکوت پایشان پرآبله راه، و اما دلشان گرم از عشق.
آیا یعنی که به نام امام طواف بر گرد هارون؟یعنی که در ضریح مطهر عصمت رجس هارونیان پنهان؟
دکتر احمدی عزیز: عضو محترم کمسیون برنامه‌وبودجه آنچه در کویر می‌روید کز و طاق است. این درختان بی‌باک و صبوری که علی‌رغم نیاز به آب و بی چشم‌داشت، نوازشی وستایشی از سینه‌ی خشک و سوخته‌ی کویر و آتش سر می‌کشند و می‌ایستند و می‌مانند هر یک به رب‌النوعی بی‌هراس، مغرور تنها و غریب، گویی سفیران عالم دیگرند که در کویر ظاهر می‌شوند!
درختان شجاعی که در جهنم می‌رویند، اما این‌ها برگ و باری ندارند، شور جوانه زدن و شوق شکفتن و امید شکوفه بستن در نهاد ساقه‌شان یا شاخه‌شان می‌خشکد آیا این سرنوشت مقدر آن‌هاست؟
آری یک برگ دیگر از تقویم روستایم را پاره می‌کنم ، امروز هم گذشت؛ با مرور خاطرات شعارهای دیروز و غم محرومیت بی‌پایان.... و سکوتی سنگین و ما شتابان در پی زمان بی‌هدف فقط می‌دویدم...یاس‌ها هم مثل ما خسته‌اند از خزان و سرمای بی‌پایان محرومیت زادگاهم و گرمی مهر تو را می‌خواهند، غنچه‌های باغ هم دیگر بهانه می‌گیرد، میان کوچه‌های خاکی و تاریک محرومیت روستایان، صدای قدم‌هایت را می‌شنوند اما تو نیستی فقط صدایی مبهم، قول داده بودی برایمان سیب بیاوری، سیب سرخ خورشید، سیب سرخ امید  یادت هست؟؟؟؟ کاسه‌ی گدایی مرا صدای سکه‌ی صداقت تو کافی است.
 
انتهای پیام/س

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد