سرویس: استان ایلام
کد خبر: 5971
|
23:34 - 1392/11/24
نسخه چاپی

اعضای بدن مادر ایلامی اهدا شد

اعضای بدن مادر ایلامی اهدا شد
پسرک نگاهش را به در دوخته و منتظر نشسته تا صدای پای مادر به انتظارش پایان دهد اما دیگر از بوی مادر و دستان نوازشگر او خبری نخواهد رسید .شال و کلاه کرده تا نزد مادر برود گویا نمی داند فرشته مهربان برای همیشه پر کشیده است.

به گزارش ایلام فردا،پسرک نگاهش را به در دوخته و منتظر نشسته تا صدای پای مادر به انتظارش پایان دهد اما دیگر از بوی مادر و دستان نوازشگر او خبری نخواهد رسید .شال و کلاه کرده تا نزد مادر برود گویا نمی داند فرشته مهربان برای همیشه پر کشیده است؛رو به مادر بزرگ کرده و می پرسد مادرم جشن تولد به خانه می آید جشن تولد برادرم چه روزی است پسرک نمی داند مادرش تولد های دیگری را به نظاره نشسته و به چشمان منتظر کودکی دیگر پایان داده است .

شاخه گلی که چیده شد 
دوشنبه 14بهمن ماه سالجاری آخرین برگ زندگی ناهید نوری 37 ساله رقم خورد و با اهدای کبد ،کلیه ها و قلب جلوه زیبایی از بخشش و انسان دوستی را در یاد و خاطره ها زنده نگه داشت.همسر و خانواده ناهید نوری صبح روز 19 بهمن در بیمارستان مسیح دانشوری حاضر شدند تا در راه رضای خدا قدم بردارند.
عبداللهی همسر ناهید نوری با چهره ای غمگین و متاثر از مرگ ناگهانی همسرش در گفت وگوی اختصاصی به گروه زندگی شبکه ایران گفت :سال 85 با ناهید ازدواج کردم و رادین و محمدرضا ثمره ی زندگی مان هستند. تولد محمدرضا شادی را به خانواده کوچک ما هدیه کرده بود افسوس که این شادی چندان دوام نیاورد و خیلی زود جایش را به اشک و حسرت داد.ناهید چند روز بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد دچار تب شدیدی شد وقتی او را به بیمارستان منتقل کردیم پزشکان گفتند بدنش عفونت کرده و عفونت وارد خونش شده است یک هفته بعد از بیمارستان مرخص شد .دوباره بعد از چند روز او را از شدت سرگیجه به بیمارستان بردیم همان موقع بود که اعضای بدنش یک به یک عملکردشان را از دست دادند ناهید نمی توانست دست و پاهایش را تکان دهد هر ثانیه که می گذشت حالش بدتر می شد تا اینکه دوشنبه ساعت 3 بعد از ظهر فرشته مهربان زندگی ام پر کشید و برای همیشه من و بچه هایش را تنها گذاشت.
صدای لالایی های مادر در گوش کودک شیرخواره طنین انداز است نگاهش را به در دوخته تا صدای پای مادر لحظه ای آرامش را به قلب پر آشوبش هدیه دهد .همسر ناهید می گوید :همه نگرانی اش رادین و محمدرضا بود وقتی صورتش بی حس شد سعی می کرد حرف بزند منتظر بودم ببینم ناهید چه خواهد گفت .تنها چیزی که از من خواست تربیت درست بچه ها یش بود نگرانی در چهره اش موج می زد با همان کلمات بریده بریده خواست تا پدر خوبی برایشان باشم و هیچ وقت تنهایشان نگذارم.روزهایی که بعد از زایمان بخاطر عفونت به بیمارستان رفت به پزشکش التماس می کرد زودتر به خانه برگردد و محمدرضا را در آغوش بگیرد دلش برای بچه ها تنگ شده بود و از سوی دیگر می دانست چند روز دیگر تولد رادین است و باید چهارمین سال تولدش را جشن بگیرد و برای بهبودی اش تقلا می کرد تا روز 11 بهمن در خانه باشد و هدیه تولد رادین را با سلیقه خودش تهیه کند اما وضعیت ناهید روز به روز بدتر می شد تا اینکه دو روز بعد به خانه آمد و برای رادین جشن گرفتیم این آخرین دیدار بچه ها با مادرشان بود آخرین عکس های یادگاری را به قاب خاطرات مان آویخیتم تا هرگز لحظات شاد از ذهن مان پاک نشود.ناهید آن شب از خوشحالی اشک می ریخت و محمدرضا را در سینه اش می فشرد گویا می دانست این آخرین ملاقات با کودک شیرخواره اش است.آنها شیشه عمر ناهید بودند به همین خاطر در واپسین لحظات زندگی اش دستان خواهرش را گرفت و به زحمت اسم رادین و محمد رضا را به زبان آورد و خواست تا هرگز تنهایشان نگذارند و مواظب شان باشند .
عبداللهی با اشاره بر اینکه پس از تایید مرجع تقلیدش راضی به اهدای عضو همسرش شده است افزود :درباره اهدای اعضا آگاهی زیادی نداشتم به همین خاطر مسئله را با مرجع تقلیدم در میان گذاشتم و وقتی دیدم ثوابی بالاتر از اهدای عضو نیست با رضایت کامل اعضای بدن ناهید را بخشیدم.امیدوارم کسی که اعضای او در بدنش پیوند زده می شود لیاقتش را داشته باشد .ناهید نمونه یک زن شایسته بود با اینکه پا به ماه بود ولی پدربیمارم را برای شیمی درمانی به بیمارستان می برد و از او مراقبت می کرد به یقین بخشش کار انسان های بزرگی همچون همسرم است .
مهربانی 
حلقه های اشک چشمان بی رمق پدر ناهید را محاصره کرده بود ،اما جرات جاری شدن نداشتند باید محکم و قوی بود و دخترانش را دلداری می داد .با چهره ای مهربان نزدیک تر امد و گفت :فقط بخاطر رضای خدا که جان انسان های دیگر از وجود دخترم سلامت باشند اعضای ناهید را بخشیدیم.او دختری وارسته و در خانواده زبان زد بود خدا هم عزیز ها را می چیند و می برد ناهید عزیز بود . از طریق روزنامه ایران با اهدای عضو آشنا شده بودیم به همین خاطر تصمیم گرفیتم خانواده ما نیز در راه خیر پیش قدم شوند .امیدوارم هر کسی که دچار مرگ مغزی می شود این راه را در پیش بگیرند افرد زیادی هستند که شب و روز دعا می کنند تا فرزندانشان را در آغوش بگیرند دلم می خواهد با هر یک از اعضا ناهید دل پدر و مادری شاد شود و حلال شان باشد و خداوند به انها عمر طولانی عطا کند . اشک از گونه هایش جاری می شود و ادامه می دهد :آروز دارم شخصی که عضو ناهید در بدنش است را از نزدیک ببینم و بدانم که ناهید زنده است ،راه می رود ،نفس می کشد و زندگی می کند.
پدر ناهید می گوید :همسرم چند وقت پیش عمل آنژیو انجام داد از سویی بخاطر درد ستون فقرات و قلب نمی توانست زیاد سر پا بایستد از وقتی این اتفاق برای ناهید افتاده انگار همه امراضش را از یادش برده است محمد رضا را در آغوشش می گیرد برایش شیرخشک و پوشک می خرد و شب تا دیر وقت بیدار می ماند تا کودک طفل معصوم بی تاب مادر نشود.انگار خدا به مادر ناهید سلامتی دوباره ای داده است ای کاش همه مادرها مثل مادر رادین و مادر ناهید از خود گذشته و فداکار باشند.آن شب بعد از تولد رادین وقتی از خانه ناهید رفتیم نگران به نظر می رسید به خواهرش گفته بود چرا با آن وضعیت بیماری تنهایش گذاشته اند خواب آشفته ای دیده بود و نوعی احساس آمیخته با ترس در وجودش غلبه کرده بود و به مرور حال و روزش بد می شد .
در آخرین دقایق زندگی وقتی هنوز چشمانش را به پسرش دوخته بود بی توجه از شوخی های خواهرهایش از رادین خواست به آغوشش برود تا او را نوازش کند.
وداع آخر 
خانواده نوری برای وداع آخر به اتاق انتهای بخش واحد پیوند رفتند تا برای آخرین بار ناگفته ها را با عزیزشان در میان بگذارند .هر یک از اعضای خانواده با لهجه کردی ایلامی با ناهید وداع کردند و به او قول داند از دو کودکش مراقبت خواهند کرد و تنهایشان نخواهند گذاشت .

 

 

شبکه ایران

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد