سرویس: استان ایلام
کد خبر: 17334
|
13:21 - 1394/08/17
نسخه چاپی

قربانی اسیدپاشی ایلام چگونه زندگی می کند؟ + تصاویر+(18)

قربانی اسیدپاشی ایلام چگونه زندگی می کند؟ + تصاویر+(18)
آنچه روایت می‌شود ترسیمی است واقعی از داستان تلخ زنان و مردانی قربانی که سوزش قلب، درد هر شبشان است و رنجش همیشگی ناشی از ترسِ نگاه های اطرافیان زخم زندگیشان.

به گزارشايلام بيدار به نقل ازمشرق،آنچه روایت می‌شود ترسیمی است واقعی از داستان تلخ زنان و مردانی قربانی که سوزش قلب، درد هر شبشان است و رنجش همیشگی ناشی از ترسِ نگاه های اطرافیان زخم زندگیشان ...

*روایت  زیور پروین - 4 سال پس از اسیدپاشی
4 سال پیش، درست 4 سال پیش در 18 تیر سال 1390 حادثه ای گریبان مادر و دختری را در استان ایلام و شهر سرابله گرفت. زنی که به همراه دختر 18 ساله‌اش در سال 1390 توسط برادر همسر و جاری اش، مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت. یثری دختر 18 ساله زیور، تنها 18 روز پس از حادثه اسیدپاشی جان خود را از دست داد؛ در حالی که زیور تا 7 ماه از فوت دختر خود بی خبر بود. 
به آپارتمان کوچکی در طبقه دوم یکی از مناطق جنوب غربی تهران می‌رویم؛ خانه ای که دو اتاق کوچک دارد و زیور با پدر و مادر سالخورده اش و دو پسر خود در آن جا زندگی می کند. 
 
*نمی خواستم با مرد دیگری ازدواج کنم
زیور سربندی تا پیشانی اش کشیده و روی آن روسری محکمی را بسته و عینک آفتابی روی چشمانش گذاشته است؛ تا شاید در وهله اول از چشم تخلیه شده اش جا نخوریم.
 مادر زیور با غمی آشکار در چهره اش با بغضی به میان می آید و می گوید: این حادثه، زندگی تمام اعضای خانواده را خراب کرده است از فرزندان زیور گرفته تا من و پدر پیرش، برادر و خواهر هایش هم که هر کدام دچار بیماری قلبی و اعصاب و روان شده اند. 
زیور از شب حادثه چنین می‌گوید: «بعد از آن که همسرم فوت کرد به اصرار خانواده‌اش به منزل برادرشوهر کوچکم آمدم تا در یکی از اتاق های خانه او زندگی کنیم. آن ها بر این عقیده بودند که بعد از مرگ شوهرم نباید تنها بمانم. حتی تهدیدم می‌کردند که یا فرزندانم را از من می‌گیرند یا مجبورم که به عقد برادر شوهر بزرگ متأهل درآیم. به همین خاطر تمام سختی نقل مکان را به دوش کشیدم. برادر شوهر بزرگم هم مدام به ما سر می‌زد و باز از من خواستگاری می کرد و من هر بار به او جواب منفی می دادم چرا که از شوهرم راضی بودم و بعد از مرگ او تصمیم گرفته بودم مردی دیگری را به زندگیم وارد نکنم. دخترم وقتی در 18 سالگی نامزد کرد. دامادم از ما خواست اسباب‌هایمان را برداریم، به خانه‌ای جدید برویم و با هم زندگی کنیم. خانواده شوهرم نیز راضی به این کار شدند. همه وسایل را جمع کردیم تا صبح زود اسباب‌کشی کنیم.» اما نمی‌دانستیم که برادر شوهرم و همسرش آن شب نقشه دیگری برایمان دارند. زیور می‌گوید: آن شب با خستگی تمام با دخترم یثری به رختخواب رفتیم  و یثری مدام به من می‌گفت که رفتار عمو و زن عمویش خیلی مشکوک است. می‌گفت دائما سرک می کشند تا ببینند خوابیم یا نه. حرف‌هایش را جدی نگرفتم و گفتم بگیر بخواب مادر و یثری تا نزدیک 1 شب با نامزدش تلفنی در حال صحبت بود و بعد از آن خوابید تا این‌که حوالی چهار صبح با صدای جیغ یثری  از خواب بیدار شدم و سوزش شدیدی را احساس کردم. "
 برادر شوهر زیور با همدستی برادر و همسرش سطلی از اسید را بر سرتاپای زیور و مقدار کمتری از آن را یثرای 18 ساله پاشیده بودند. زیور می گوید: من که چیزی نمی‌دیدم اما یثری می گفت که عمو و زن عمویش را دیده که با سطلی از اسید بالای سرمان ایستاده اند و او را از ناحیه گردن، قفسه سینه، قلب و قسمتی از صورت سوزاندند چرا که او همیشه از من در برابر آنان دفاع می کرد." و یثری نوعروس با توجه به اینکه پزشکان احتمال زنده ماندنش را از زیور بیشر می دانستند 18 روز پس از حادثه درگذشت. 
زیور تا هفت ماه از مرگ دخترش بی‌خبر بود و هر بار خانواده و پزشکان حضور دخترش در بخش سی‌سی‌یو به او وعده می دادند. به گفته زیور یثری اگر زنده می ماند طاقت این شرایط مرا نداشت و حتما دست به خودکشی می زد و آن چنان اشک از چشم تخلیه شده اش جاری شد که یارای ادامه صحبت درباره دختری که برای جشن عروسیش آماده می شد را نداشت.
 زیور پس از این حادثه یکی از چشمانش به صورت کامل تخلیه شده و دیگر چشمش نیز بینایی‌اش را از دست داده است. دست‌ها، پاها، سر و سینه‌های او آسیب شدیدی دیده اند.
 *مادری که فرزندانش را به مهربانی دعوت می کند
زیور از ته دل ناله می زند و از روزها و شب های خود را در بیمارستان با درد و رنج تعریف می کند. از این که نزدیک به 100 بار تاکنون عمل جراحی انجام داده است و در چند بیمارستان پرونده های قطوری دارد که پرسنل آن ها را با ولیچر جابجا می کنند. وی می گوید: الان وضع صورتم بهتر شده است. در ابتدا لبم به چانه ام و چانه ام به گردنم چسبیده بود و بینی ام کامل از بین رفته بود تا جایی که پزشکان گوشت بینی ام را از پایم برداشتند. 
همه هزینه‌ جراحی‌ها توسط خانواده ام تأمین شده است و تاکنون از هیچ کمک یا حمایت اجتماعی‌ای برخوردار نبوده ام.

او امیدوار است تا چشم راستش دوباره بینایی‌اش را به دست بیاورد تا حداقل بتواند امور شخصی خودش را انجام دهد. وقتی از احساس پسرانش در خصوص این حادثه می پرسم می گوید: پسر بزرگم 2 سال پیش خودکشی کرد و در شرایط روحی بدی به سر می برد و از این که این بلا به سر من آمده است، می رنجد. پسر کوچکم هم روحیه خوبی ندارد اما من همیشه از آن ها می خواهم که گذشته را به خدا بسپارند و  به فکر درس خواندن باشند.  
برادرشوهر کوچک زیور به اتهام قتل و اسیدپاشی در زندان ایلام به سر می‌برد و برادرشوهر بزرگ تر و همسر برادر کوچک نیز بعد از مدتی زندان اکنون با قید وثیقه آزاد شده اند. 
*روزی هزار بار می میرم
مادر زیور با لهجه غلیظ  از روزهای سخت پرستاری از زیور می گوید: اوایل جابجایی و پانسمان زیور برایم سخت بود چرا که پوست بر بدنش نداشت و من مجبور بودم که احساس مادرانه را زیر پا بگذارم و کارهای دخترم را انجام دهم و در دل غصه او را بخورم.
 زیور می گوید: جدا از مشکلات و هزینه های درمانی من، هزینه زندگی و دو فرزند محصلم، خانواده ام را از پای درآورده است چرا که مجبور شده اند خانه خود را بفروشند و با این سن و سال اجاره نشین شوند ما اکنون مقروض هستیم و تاکنون کسی دست یاری به سویمان دراز نکرده است. کاش آن شب می مردم چون اکنون روزی هزار بار میمیرم. 
 
 
*جنایتی بالاتر از اسیدپاشی نیست
عبدالصمد خرمشاهی، یکی از وکلای جنجالی ایران است او تاکنون پرونده های حساس افرادی چون شهلا جاهد، کبری رحمان پور، ریحانه جباری و اسیدپاشی مربوط به معصومه عطایی را در دست داشته باشد.
وی در خصوص اسیدپاشی این چنین می گوید: سال ها پیش که هنوز قبح این جرم از بین نرفته بود، من طی مصاحبه هایی که انجام دادم و مقالاتی که نوشتم، به مسئولین هشدار دادم که پیگیر روند رو به رشد این بزه باشند. متأسفانه جرم اسید پاشی به آسانی با خرید یک لیتر اسید انجام می شود و این زنگ خطر بزرگی برای جامعه می باشد. 
قربانیان اسیدپاشی روزگار خوبی ندارند. من بارها اعلام کردم "جنایتی بالاتر از اسید پاشی نیست" اگر یک قتلی صورت می گیرد، مقتول برای همیشه می میرد اما قربانیان اسیدپاشی درگیر رنج و آلام این بزه تا آخر عمر خود هستند. حمایتی هم وجود ندارد جز چند مورد اسیدپاشی در اصفهان، مابقی قربانیان حمایت نشده در جامعه رها می شوند و با مشکلات زیادی روبرو هستند چرا که عملکرد اسید در گوشت و پوست نیازمند عمل های بسیار است و دیگر آن که با توجه به تغییراتی که در چهره این افراد ایجاد می شود کمتر در جامعه حاضر شده که این مورد، نیاز به مشاوره دارد و قربانیان دائماً برای تأمین هزینه، نیازمند کمک هستند.
خرمشاهی با بیان اینکه که مجازات زندان برای مجرمین اسیدپاش عدالت کیفری نیست، می گوید: به لحاظ مشکلاتی که در قصاص مجرمین وجود داشت، ماده 272 قانون مجازات سابق شرایط متعددی را برای اجرای قصاص عضو قائل شده بود اما به علت عدم تساوی در مجازات ، قصاصی صورت نمی گرفت و مجازات مجرم به زندان ختم می شد اما به اعتقاد من مجازات زندان عدالت کیفری نیست. باید در کنار حبس، قانونِ بازدارنده تأثیرگذار خاصی وضع شود.
 از منظر جرم شناسی اقدامات پیشگیری از اعمال مجازات بهتر است. من بر این اعتقادم در کنار اقدامات تربیتی و پیشگیرانه که زمینه بروز جرم را کاهش می دهد بایستی قانونی وضع شود که این خلا را پر کند. وقتی قصاص عضو دشوار است، باید قانونی باشد که نوع مجازات را تشدید کند و صرفاً مجازات حبس نباشد. 
بنابراین در رابطه با این قضیه در حال حاضر قضات ناگزیرند در مواردی که قصاص امکان پذیر نیست،  ماده 614 را اعمال کند که عبارت است از: هرکس عمداً به دیگری جرح یا ضربی وارد آورد که ‌موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضا یا منتهی به ‌مرض دایمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل ‌مجنی ‌علیه گردد در مواردی که قصاص امکان نداشته باشد چنانچه ‌اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم ‌تجری مرتکب یا دیگران گردد به دو تا پنج سال حبس محکوم‌خواهد شد و در صورت درخواست مجنی‌ علیه مرتکب به پرداخت‌ دیه نیز محکوم می‌شود. پس بهتر است تا تعیین تکلیف قطعی و قانونی با فرهنگ سازی و آموزش، از بین بردن زمینه های بروز جرایم و حمایت از قربانیان این جرم را کاهش دهیم. 
انتهای پیام/ش

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد