سرویس: خواندنی ها
کد خبر: 68798
|
09:28 - 1403/10/04
نسخه چاپی

با پیام‌های اخلاقی این داستان آشنا شوید؛

قصه کودکانه و آموزنده درخت بخشنده

قصه کودکانه و آموزنده درخت بخشنده
داستان آموزنده درخت بخشنده یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین داستان‌های کودکانه است که به مفاهیمی همچون ایثار، عشق و بخشندگی می‌پردازد. این داستان با روایت ساده خود، درس‌های عمیقی درباره دوستی و فداکاری به مخاطب می‌آموزد. در این مقاله با پیام‌های اخلاقی این داستان آشنا خواهیم شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، به نقل از خواندنی ها، سال ها پیش پسر کوچولویی بازیگوش عاشق بازی کردن در اطراف درخت سیب بزرگی بود. او هر روز از درخت بالا می رفت و سیب هایش را می خورد و استراحتی کوتاه در زیر سایه اش می کرد. او درخت را دوست می داشت و درخت هم عاشق او بود. زمان به آرامی گذشت و پسر کوچولو بزرگ شد و دیگر هر روز برای بازی به سراغ درخت نمی آمد.

یک روز، پسر بعد از مدت ها برگشت، اما این بار مثل همیشه خوشحال نبود.

درخت به پسر گفت: بیا با من بازی کن.

پسر جواب داد: من دیگر یک پسر کوچولو نیستم و با درخت ها بازی نمی کنم. دوست دارم برای خودم اسباب بازی داشته باشم ولی پولی ندارم.

“متاسفم. ولی من پولی ندارم، اما تو می توانی همه ی سیب های مرا بچینی و آن ها را بفروشی و از پولش برای خودت اسباب بازی بخری.”

پسر بسیار خوشحال شد و تمام سیب ها را چید و با ذوق و شوق آن جا را ترک کرد. پسر هرگز بعد از چیدن سیب ها به سراغ درخت نیامد.

 

دوستی درخت و انسان

دوستی درخت و انسان

 

یک روز پسر بعد از مدت ها پیش درخت برگشت این بار پسر برای خودش مردی شده بود. درخت بسیار هیجان زده شد و گفت: بیا باهم بازی کنیم.

” من وقتی برای بازی ندارم. باید کار کنم و برای خانواده ام یک خانه بخرم. تو می توانی به من کمک کنی؟”

“متاسفم، ولی من خانه ندارم، اما می توانی شاخه های مرا ببری و با آن خانه بسازی.” مرد هم همین کار را کرد و با شادمانی درخت را ترک کرد. درخت از دیدن دوست قدیمی اش خوشحال شد، اما او دیگر پیش درخت نیامد.

 

فداکاری درخت بخشنده

عشق بی‌قید و شرط درخت

 

درخت دوباره تنها و ناراحت شد.

یک روز گرم تابستانی، مرد برگشت و درخت بسیار خوشحال شد.

درخت گفت: بیا باهم بازی کنیم!

مرد گفت: من دیگر پیر شده ام و دلم می خواهد با قایق به سفر دریایی بروم. تو می توانی به من قایقی بدهی؟

” تنه ی مرا ببر و برای خودت قایقی بساز. تو با قایقت می توانی به دوردست ها سفر کنی و از آن لذت ببری.”

مرد هم تنه ی درخت را قطع کرد و از آن برای خود قایقی ساخت و به سفر دریایی اش رفت و مدت زمانی طولانی دیگر پیش درخت نیامد.

 

سرانجام مرد بعد از چند سال بازگشت. درخت گفت: متاسفم پسرم، اما من دیگر چیزی برای دادن به تو ندارم. حتی سیبی هم ندارم تا از تو پذیرایی کنم.

 

 

 

مرد پاسخ داد: مهم نیست، چون من هم دندانی برای گاز زدن ندارم.

“حتی تنه ای ندارم که بتوانی از آن بالا بروی”

“من آن قدر پیر شده ام که دیگر نمی توانم از جایی بالا بروم.”

درخت اشک ریخت و گفت: من واقعاً نمی توانم به تو کمکی بکنم، تنها چیزی که برایم باقی مانده ریشه های خشکیده ی من است.

 

عشق بی‌قید و شرط درخت

پیام اخلاقی درخت بخشنده

 

مرد جواب داد:من حالا به چیز زیادی احتیاج ندارم، تنها جایی می خواهم که بتوانم در آن استراحت کنم. من خسته و پیر شده ام.

“خب! ریشه های درخت پیر بهترین مکان برای تکیه دادن و استراحت کردن است. بیا بنشین و استراحت کن.”

مرد کنار ریشه ی درخت نشست و درخت هم از خوشحالی اشک ریخت.

 

پیام اخلاقی و آموزنده داستان "درخت بخشنده" این است که:

 

عشق و ایثار بی‌قید و شرط:

درخت نماد عشق بی‌قید و شرط است که بدون هیچ چشم‌داشتی، هر آنچه دارد برای خوشحالی و رفاه پسرک فدا می‌کند. این داستان به ما می‌آموزد که عشق واقعی در بخشیدن و کمک به دیگران نهفته است، حتی اگر چیزی در ازای آن دریافت نکنیم.

 

قدرشناسی و توجه به دیگران:

پسرک نمادی از افرادی است که گاهی تنها زمانی به دیگران مراجعه می‌کنند که به چیزی نیاز دارند. داستان به ما یادآوری می‌کند که باید قدردان افرادی باشیم که برای ما از خود مایه می‌گذارند و از آنها غافل نشویم.

 

دوستی و اهمیت رابطه‌ها:

داستان تأکید دارد که دوستی و ارتباطات انسانی ارزشمندتر از مال و منافع مادی هستند. پسرک زمانی که جوان بود از بازی با درخت لذت می‌برد، اما وقتی بزرگ‌تر شد، بیشتر به نیازهای مادی توجه کرد و رابطه‌اش با درخت کمرنگ شد.

 

ارزش فداکاری و از خودگذشتگی:

درخت با وجود از دست دادن همه‌چیز (میوه‌ها، شاخه‌ها، و حتی تنه‌اش)، خوشحال است که توانسته به پسر کمک کند. این نشان می‌دهد که شادی واقعی در کمک به دیگران و فداکاری نهفته است.

 

لزوم تعادل در بهره‌برداری از منابع:

داستان همچنین می‌تواند نمادی از رابطه انسان و طبیعت باشد. درخت تمام منابعش را به پسرک بخشید تا نیازهای او را برطرف کند، اما پسرک در ابتدا تنها به استفاده از درخت فکر می‌کرد، نه حفاظت از آن. این پیام مهم است که باید با طبیعت هم‌زیستی کنیم و منابعش را هوشمندانه و پایدار مصرف کنیم.

 

نتیجه:

این داستان به ما یادآوری می‌کند که عشق، ایثار، قدرشناسی و حفظ تعادل در روابط (چه انسانی و چه با طبیعت) از مهم‌ترین اصول زندگی هستند.

 

انتهای خبر/م

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد