تاریخ باز هم رخت ماتم به تن کرده، آخر فصل رفتن یاس رسیده، سالیان است روزگار روزهایی را در سوگ یاس می نشیند، از او تنها عطری به یادگار دارد که نسل به نسل تقدیم عاشقانش می دارد تا نفس ها را با متانت جلا دهد و جان جسم را عفت و نجابت بپوشاند.
مادرم، بانوی بانوان عالم، آفتاب آسمان نجابت هستی، چه زیبا طلوعت، زن را در دنیای جهالت معنا بخشید، ای شیرین قدم فروغ چشمانت منجی نجات زن از سیاه چال اسارت و بردگی بود و امروز قرن هاست که رفته ای اما زن به حرمت نام توست که حرمت دارد، زن از برکت وجود توست که آزاد وجود دارد…
جنت را تو زیر پای مادران روان ساختی ام الحسین، عجب فرزندی نمو دادی که جهانی امروز به عزم او آزاده است حقا که بهشت زیر پای تو معنا یافت مادرم…
نیستی و جز هوای عطری و نقل روزهای بودنت دیگر هیچ از تو به یادگار نیست! روزگار گرچه از نفست می گوید اما شنیدن کی بود مانند دیدن؟! جانا در مکتب عشقت از کودکی نشسته ایم از همان زمان واژه فاطمه را در گوشمان زمزمه کردند اما به یقین نفس از نفست گرفتن و سر بر آستان وجودت نهادن لطف دیگری است… مادرم خوشا آنان که چشمانشان به چشمان تو فروغ گرفت، خوشا آنان که لبخند تو دلشان را بهار زندگی بخشید، خوشا آنان …
اگر چه از سعادت دور مانده ایم و وجودمان از نور وجودت بی بهره مانده اما با عطر نام ویادت جانمان را غسل داده اند، در مکتب عشقت زانو زدیم و شیوه تو زینت کردارمان شد.
تو اسوه ای، اسوه پاکی، تو تفسیری، تفسیر زن، تعریف مادر، معنای همسر که این زمان سرمشقی نه مشقی، مشق زنان عالم تسلیم…
گرچه هر آن هنگام که تاریخ به روزگار فصلت می رسد، چشمه چشمان عاشقانت از حسرت نبودنت به آب غم جوشیدن می گیرد، هق هق ها از سوز دل آواز می کند و افسوس است که نصیب نفس ها می شود اما تعریف تو چون مرواریدی در صدف دل همچنان رخشان است و عفت و نجابت را بر ساقه ساقیانت محکمتر گره می زند.
خوشا آنان که در مکتب تو به مشق زندگی نشسته اند و در سایه حرمت تو به نام زن معنا یافته اند، حقا که در هوای غیر از مکتب تو زن بی معناترین است…
در غیر از مکتب تو زن معنای همسری را درک نمی کند، همسر نیست شاید بازیچه ای یا عروسکی است برای بازی، مادر بودن را هیچکس نمی آموزدش تا بداند معنای فرزندی چیست…؟!
زن در غیر از مکتب تو حرمت نمی یابد تو الگویی، تو اسوه ای، تو مشقی، تو معنای زنی، تو تعریف مادری ام الحسین(ع)، تو که در آغوشت فرزندی پروراندی که جهانی را قرن هاست در حیرت نشانده…
فقط آنان که در مکتب تو نشسته اند می دانند و می توانند حسین ها پرورش دهند تا برای دفاع از مام وجان و ناموس و عزت و شرافت اسلام جان فدا کنند.
راز عزت و ارزش زن را فقط در مکتب تو بر لوح می نویسند و هرکه از این مکتب بی بهره است ارزش و احترامش کی و کجا بالیدن می گیرد؟! تا زن نداند و مشق نکند حرمت و عزت تو را چون تواند بر مسند ارزش و احترام نشیند؟! که یک گام اشتباهش نفس ها به اشتباه می برد…
و عجب تاریخ زیرک زمانی است هر چند که برچیده شدن گل وجودت از باغ زندگانی روزگارش را به تلخی نشانده اما به یقین می خواهد با هوای سوگ تو نفس های خسته و ملول را جانی بخشد و نگاه ها را به درگاه مکتبت فروغ بخشد و گام ها را به امید استوار سازد که آری حجاب ارزش و عزت را هر زمان می توان به تن کرد.
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد