سرویس: سیاسی
کد خبر: 4059
|
16:37 - 1392/07/06
نسخه چاپی

دیگر کسی نمی تواند بگوید ندیدن کدخدا علت اصلی مشکل است

دیگر کسی نمی تواند بگوید ندیدن کدخدا علت اصلی مشکل است
اگر تماس مستقیم با امریکا بنا باشد معجزه ای بکند الان موقع آن است. دیگر کسی نمی تواند بگوید ندیدن کدخدا علت اصلی مشکل است. حالا روبروی آنکه کدخدایش می خواندند نشسته اند. تماس تلفنی و جلسه حضوری هم برقرار است. اگر حل نشد، حق داریم نتیجه بگیریم مشکل جای دیگری است؟

دیگر کسی نمی تواند بگوید ندیدن کدخدا علت اصلی مشکل است. حالا روبروی آنکه کدخدایش می خواندند نشسته اند. تماس تلفنی و جلسه حضوری هم برقرار است. اگر حل نشد، حق داریم نتیجه بگیریم مشکل جای دیگری است؟

یکم- آقای روحانی و تیمش مرزهای تاریخی روابط جمهوری اسلامی ایران و امریکا را با سرعت بسیار بالایی در نوردیده اند. شامگاه جمعه وقتی خبر مذاکره تلفنی اوباما و روحانی به تهران رسید و تیم دولت عمد داشتند که به سرعت و از کانال های رسمی برسد و فورا هم رسانه ای شود- به سرعت این نکته در ذهنم شکل گرفت که این دوستان مطابق تاکیدات مکرری که خودشان داشته اند از اختیار کامل برخوردار بوده‌اند یا برخی مجوزهایی را در اختیار داشته اند، اما طوری رفتار می کنند که انگار برای تماس دستور داشته اند. شاید به آقای روحانی گفته شده باشد که اگر لازم دانستید و ضرورت دیدید می توانید تماس مستقیم برقرار کنید. حالا لابد آقای روحانی می گوید ضرورت دیده و لازم بوده است. بسیار خب، نخستین سوال، وقتی ایشان به تهران رسید این است که دقیقا کدام ضرورت اجتناب ناپذیر ایجاب می کرده پس از دیدار کری و ظریف، ایشان هم تلفنی با اوباما گفت وگو کند؟ و اگر این مکالمه تلفنی انجام نمی شد دقیقا چه ثلمه ای به دیپلماسی وارد می شد؟ این مهم ترین سوالی است که روحانی باید به آن پاسخ بدهد. ایشان مجوزی بسبار گران قیمت را هزینه کرده است؛ لابد توضیحی در این باره دارد که در مقابل چه چیز به دست آورده است یا انتظار دارد بیاورد.

دوم- رهبر کریم و بصیر انقلاب اسلامی پیش از این به صراحت فرموده اند که با مذاکره با امریکا مخالفتی ندارند اما به آن بدبین هستند. مهم ترین نکته ای که اکنون باید در نظر داشت این است که این بدبینی همچنان به عمیق ترین وجه ممکن به جای خود باقی است. ایران و امریکا با هم تماس گرفته اند اما این تماس تماس دو دشمن است. یک نشست یا یک مذاکره تلفنی هیچ دشمنی را تبدیل به دوست نمی کند. همه چیز درعمل روشن خواهد شد یعنی آنجا که پای بده بستان به میان بیاید. باید دید امریکایی ها چه می دهند و در ازای آن چه می خواهند. تعدیل خط قرمز تماس با امریکا نباید کسی را به این توهم بیندازد که خط قرمزهای هسته ای ایران هم کمرنگ شده است. این تعدیل برای ایستادگی بر سر آن خطوط قرمز است و برای اینکه عقلانیت و مشروعیت مقاومت در آن روز در حداکثر مقدار ممکن قرار بگیرد بویژه در زمانی که می دانیم دشمن تصمیم دارد در این مسئله مردم را در مقابل نظام قرار بدهد. نه مذاکره دشمنی را به دوستی بدل می کند و نه حرف می تواند جای عمل را بگیرد. در مرحله ای هستیم که می توان گفت شکل دیگر مهم نیست بلکه محتوا مهم است و انعطاف بر سر شکل دقیقا با هدف مقاومت بر سر محتوا انجام شده است.


سوم- از سال ها قبل کسانی در ایران همواره گفته اند که صرف اجازه تماس مستقیم و رایزنی باعث پیشرفت های حیرت انگیز مذاکراتی خواهد شد. در واقع مکررا دیده ایم که وقتی یک مذاکره دیپلماتیک -از جمله در موضوع هسته ای- به نتیجه نرسیده کسانی گفته اند علت اصلی جز این نبوده است که مذاکره کنندگان اجازه تماس و رایزنی مستقیم با امریکا را نداشته اند. به همین دلیل در بسیاری از موارد ضعف های مذاکراتی و دیپلماتیک، پشت این بهانه که «تا با صاحب اصلی دعوا حرف نزنیم چیزی حل نمی شود» مخفی شده است. اکنون این بهانه از میان برداشته شده است. اگر تماس مستقیم با امریکا بنا باشد معجزه ای بکند الان موقع آن است. دیگر کسی نمی تواند بگوید ندیدن کدخدا علت اصلی مشکل است. حالا روبروی آنکه کدخدایش می خواندند نشسته اند. تماس تلفنی و جلسه حضوری هم برقرار است. اگر حل نشد، حق داریم نتیجه بگیریم مشکل جای دیگری است؟

چهارم- هیچ کس در ایران سرمایه سیاسی لازم برای نرد عشق باختن با امریکا برای زمانی طولانی را ندارد. در واقع دقیق اگر باشیم اساسا رابطه ای در کار نیست بلکه هر چه هست به آزمون گذاشتن نیت و اراده امریکاست. ضرورت ندارد واشینگتن ماه ها و به دفعات آزموده شود. در همان یکی دو فرصت اول می توان دریافت که در حوزه نیات و در حوزه اراده سیاسی تغییری ایجاد شده است یا نه. فقط دستاوردهای عینی است که می تواند تداوم روند را ضمانت کند. پس از ۳ دهه امریکا فرصتی دارد که نشان بدهد چیزی تغییر کرده است. اگر این فرصت از دست برود تجدید آن دیگر تا دهه ها امکان پذیر نخواهد بود و آنچنان فضای ضد امریکایی در ایران بوجود می آورد که هرگونه تماس مستقیم بی معنا خواهد شد چه رسد به حرکت به سمت رفع نگرانی ها و همکاری در حوزه منافع مشترک. واضح است که امریکا غافلگیر شده است و معلوم نیست واشینگتن برای این وضعیت سناریویی از پیش نوشته دارد یا نه. مرحله انتقال از حرف به عمل خیلی نمی تواند طول بکشد. اوباما را نمی دانیم اما در تهران روشن است که آقای روحانی خیلی وقت ندارد.

پنجم- نمی دانم چرا ولی یاد ایام فتنه افتاده ام. آن روز ها وقتی کسی می پرسید چرا اجازه نفرمودند که همان شب اول سران غائله جمع شوند، پاسخ این بود که باید زمان داده می شد تا ماهیتشان آشکار شود و مردم خود درباره آنها به جمع بندی برسند. یادم هست فرموده بودند اینها پیش از محکومیت در دادگاه دستگاه قضایی باید در دادگاه افکار عمومی محکوم شوند. چیزی درون قلبم می گوید باز هم همان ماجرا در حال تکرار است. باید فرصتی داد که مردم به رای العین ماهیت امریکا را ببینند. چند ماه خون دل خوردن ارزشش را دارد. اگر ماهیت امریکا عوض شده بود که فتح الفتوح انقلاب اسلامی رخ داده است وگرنه می توان جبهه مقاومت را با قدرتی صد چندان بازسازی کرد.

 

 

 

 

جهان نیوز

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد