سرویس: سیاسی
کد خبر: 2583
|
09:37 - 1392/03/04
نسخه چاپی

سخني با نامه‌نگاران! دعواي زيد و عمرو يا...؟

سخني با نامه‌نگاران! دعواي زيد و عمرو يا...؟
زشت‌ترين پيامي كه خواسته يا ناخواسته با مطالعه نامه‌های سرگشاده ارسالي به ذهن خوانندگان خطور مي‌كند «بي‌توجهي نويسنده» به جايگاه رهبر عالي جهان اسلام است.

 

سیدعلی ادیبان:سعه صدر و تحمل نظرات زيرمجموعه از الزامات مديريت اسلامي است تا آنجا كه يكي از صفات و نشانه‌های يك رهبر عالي در متون اسلامي، آساني ارتباط‌گيري ضعفا و زيردستان با وي و همكلامي بدون ترس از عواقب عنوان شده است. از اين جهت نامه‌نگاري چند نفر از همفكران آقاي ‌رفسنجاني با رهبر عظيم‌الشأن انقلاب اسلامي خود نشان از ظرفيت بالاي ايشان و نصيحت‌پذير بودن اين حكيم عالي‌مقام دارد اما در اين ميان ادبيات به كار رفته در 2 نامه ارسالي از جانب خانم زهرا مصطفوي و آقاي علي مطهري دچار اشكالاتي است كه انتظار مي‌رود در نامه‌نگاران محترم نيز تا اين اندازه نصيحت‌پذيري وجود داشته باشد كه دست كم اين مقاله را تا انتها مطالعه كرده و بازنگري در اعمال خويش داشته باشند. 
 
1- زشت‌ترين پيامي كه خواسته يا ناخواسته با مطالعه نامه‌های سرگشاده ارسالي به ذهن خوانندگان خطور مي‌كند «بي‌توجهي نويسنده» به جايگاه رهبر عالي جهان اسلام است. بویژه اينكه ناخواسته تلاش شده است شأنيت رهبر انقلاب با سهم آقاي ‌رفسنجاني از انقلاب برابر گرفته شود حال آنكه جايگاه رهبري مرتبط با اندازه فداكاري دیگران در گذشته يا حال براي تعالي جمهوري اسلامي ايران نيست كه اگر به كسوت بود هم‌اكنون بايد طلحه و زبير و علي‌بن ابيطالب را هم‌رتبه فرض مي‌كرديم. جايگاه رهبري با هيچ جايگاه بحق يا ناحق به‌دست آمده ديگري قابل مقايسه نيست پس توصيه به رهبر انقلاب مبني بر اينكه اگر هاشمي كنار رهبري نباشد شأنيت انقلاب به خطر خواهد افتاد يا بيان لاطائلاتي مشابه «فلاني شناسنامه انقلاب است» فقط براي امثال آلن اير و وندي شرمن حجت محسوب مي‌شود. 
 
2 - انقلاب اسلامي وابسته به هيچ شخصي حتي خود رهبر انقلاب نيست كه اگر چنين بود با عزل قائم‌مقام رهبري در آخرين سال حيات معمار فداكار انقلاب اسلامي اصولا بايد پايه‌های اسلام در ايران متزلزل مي‌شد! يا مثلا با تقابل علي(ع) برادرخوانده پيامبر و عايشه همسر پيامبر دين دچار خدشه مي‌شد! ردصلاحيت ‌رفسنجاني همان طور كه خود ايشان و نامه‌نگاران محترم در جريان هستند كمترين كاري است كه براي حفظ جمهوري اسلامي تاكنون در برابر بي‌قانوني‌های گسترده اين خانواده بروز يافته است؛ حال چنين مصلحت انديشه شده و قانون حكم به مدارا كرده است. 
 
پس وصول طلب ملت از حزب اشراف موكول است به يوم‌الحساب نه اينكه فراموش شده باشد خداي ناكرده! 
 
3- لفظ تقليل دعواي ملت و جریان مورد حمایت بیگانگان به «اختلاف نظر» ميان زيد و عمرو به اندازه سقيفه خطرناك است. گويي مراد اين است كه به مردم بفهمانند سليقه آقای هاشمی‌رفسنجاني در امر حكومتداري «اسلامي» متفاوت با رهبري است پس هر كه دلش بيشتر براي انقلاب و مردم مي‌سوزد بايد كوتاه بيايد! نخير، معضل بر سر پيمودن مسير مبتني بر ارزش‌های اسلامي و مسير دلخواه غرب دقيقا برخلاف آرمان‌های انقلابي ملت است. چنين اختلافي پايان نمي‌پذيرد مگر با جاري شدن حق! و اين يعني جنگ جنگ تا رفع كل فتنه! اين همان جنگ اشراف با جمهوریت است كه 8 ماه در خيابان‌های تهران با پشتيباني مالي، رسانه‌اي و مديريتي محور خبائث جهاني ادامه يافت و همفكران آقای هاشمي‌رفسنجاني را هرگز وادار به حضور در ميدان مبارزه نكرد. اما غلامحسين كبيري را به اندازه‌اي غيرتي كرد كه خونش بر سنگفرش‌های سعادت‌آباد تهران جاري شد. 
 
4- خصوصيت فتنه اين است كه جبهه حق را خالص می‌کند، حال آنكه هدف جمهوري اسلامي هرگز افشاي ذات دروني انسان‌ها و تمايلات پنهاني در قلب آنها نبوده و نيست اما اين سنت الهي است. دانه دل انسان‌ها را آشكار می‌کند در ميانه فتنه‌ها و ابتلائات پي در پي! ملت خوشحال نيستند از اينكه هاشمی‌رفسنجاني به جد تصميم گرفته است از قطار انقلاب پياده شود اما قطعا آن كه از اين معامله ضرر مي‌كند خود اوست نه جمهوري اسلامي! كما اينكه علي (عليه‌السلام) از جنگ جمل هيچ متضرر نشد بلكه تحسين الهي را بيش از پيش برانگيخت. 
 
5- عاقل محاسبه مي‌كند! وقتي حمايت همه اركان جبهه شياطين را از خود مي‌بيند «درد» مي‌كشد و رجوع مي‌كند به كارنامه خويش! موضع‌گيري‌های روساي حزب خود را چند باره مرور مي‌كند. 
 
6- ما نسل سومي‌ها با توسل به سنت پسنديده گذشتگان نصيحت مي‌كنيم پيشكسوتان انقلاب را تا مجدد محاسبه كنند اعمالي را كه منجر به حمايت تمام قد رسانه‌های وابسته به صهيونيست اعظم «مرداك» از آقای هاشمي‌رفسنجاني در دوره كوتاه تبليغاتي اخير شد. دلسوزانه مي‌خواهيم همه دوستداران آقای هاشمی‌رفسنجاني بينديشند و تدبر كنند در سيره فردي كه امت امام روزگاري نه‌چندان دور در حمايت از او شعار مي‌داد و امروز آمريكا و انگليس و اسرائيل گريبان چاك مي‌دهند براي ردصلاحيت وي! آيا اندازه اين ردصلاحيت در حد دعواي زيد و عمرو يا اختلاف سليقه‌اي كودكانه است؟ لطيفه ساخته‌اند ملت... سن اميد به زندگي در ايران«72 سال»! سن اميد به قدرت «80 سال»! دست ما را بگير يا ستارالعيوب! 
 

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد