کد خبر: 179
|
23:44 - 1391/07/23
نسخه چاپی

عروجِ تو با دلم

عروجِ تو با دلم

 

 

سرد شده... هوای دلم را می‌گویم. طفلکی از بس زیر بارانِ خیالت نشست، انگار سرما خورده...تب کرده...آخر جانم را  به آتش می‌کشد گرمایش...برایش چتر برده بودم. قبول نکرد. بچه نیست. بزرگ شده. دیگر حتی با چترِ خاطراتت هم نمی‌توانم آرامَش کنم. چه کنم با دلِ نازکش؟ خیلی دل نازک شده. دلم را می‌گویم...حواسم که نیست، گوشه ای کز می‌کند و بغضش را می‌خورد مبادا صدایی گریه‌هایش را بشنوم. فکر می‌کنم دلم تنها ارثیه ای است که از تو برایم به یادگار مانده. خیلی شبیه توست. گریه نمی‌کند که مبادا صدای شکستنش، خاطرم را بیازارد یا یادم بیاید که تو...

مثل تو دلسوز است. گاهی می‌شود چراغی روشن می‌کند از امید، می‌نشیند زیر نورِ نقره فامِ مهتابی‌اش، برایم آیة‌الکرسی می‌خواند...اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ...مثل تو که برایم می‌خواندی هر بار که می‌دیدی از آهنگِ رفتنت دلگیرم و گوشه ای زانوی غم بغل گرفته‌ام. نفیسه را صدا می‌زدی زیر گوشش نجوا می‌کردی...کودکمان را به خدا و بعد تو می­سپارم..اگر...

بغضِ مادرم....لبخندِ تو...نگاهِ پرسشگرِ من...و بوسه تو بر پیشانی‌ام…

نمی‌دانستم همین اگرها روزی دنیایم را بی تو می‌کند. وگرنه همان موقع می‌نشستم جلوی در، آنقدر برایت می‌خواندم...اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ... آنقدر می‌خواندم تا ...

شِکوه نمی‌کنم از رفتنت...شِکوه نمی‌کنم از نیامدنت...حتی شکوه نمی‌کنم از اینکه چرا پیکرت هم سهمِ من نشد. میدانم خدا می‌خواست تمام این ستارگانِ گمنامِ آرمیده در بهشتِ زهرایش، برایم پدری کنند. و تو هم...هنوز برایم آیة ‌الکرسی می‌خوانی...و دلم نیز...زیر نورِ نقرهِ فامِ امید...

هوایش را داشته باش...دلم را می‌گویم...همان تکه ای که در سینه‌ات جا مانده...حالا با تو به آسمان ملکوتی یگانه‌ترینم کوچ کرده.

من، تو را به خدا می‌سپارم همانی که همیشه زنده و پابرجاست، همانی که هیچ گاه خواب او را فرا نمی گیرد. دلم قرص است تورا به کسی می سپارم که آسمان ها و زمین از آن اوست. دلم قرص است که تو را به او می سپارم و دلم را  به دلت...آیة الکرسی

(اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ)

می­دانم دلت قرص است مرا به کسی سپرده­ ای که شنوا و داناست، پشتیبان من است و دستانم را می­گیرد و مرا از تاریکی­ها به نور می­رساند...

(لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)

دلم و دلت...و دلِ همه ما که می خوانیم : اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ... با وجود او، همیشه قرص است...

مهربانم،                                                                                                          

ساحلت، از عروجت  دلگیر نیست، چون خدا را دارد و دلش که یادگارِ تو است ...

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد