سرویس: سیاسی
کد خبر: 17564
|
06:18 - 1394/09/03
نسخه چاپی

دم خروس "دموکراسی غربی"

دم خروس "دموکراسی غربی"
امروزه با وجود ظاهر شیک نظامهای سیاسی و دموکراتیک غرب اما در پس آن دستانی بخون آغشته در قتل دسته جمعی اقوام و نژادها جوامع جهان سوم بنام "توسعه دموکراسی"،نوسازی جهانی،رشد اقتصادی کاملاً مبرهن است.

محمود کرمشاهی:: از ویژگی های نظام های مردمی و به عبارتی دموکراسی"انتخابی بودن"می باشد.فرآیند "انتخابی بودن" نیز شرایط و ملزومات خاص خود را دارد، بطور معمول در نظامهای سیاسی که ادعای سابقه تاریخی و اجرایی این امر مهم را دارند، از طریق احزاب و نهادهای سیاسی در یک پروسه داخلی(درون حزبی)و بیرونی(حمایت و مشارکت جمعی)و به لحاظ ارائه دیدگاه و روشهای پیشنهادی و ثبت شده حزبی در رفراندوم جمعی شرکت وپس از تایید، بطورنسبی یا حداکثری سکان هدایت دستگاه اجرایی و جامعه کشور را بعهده می گیرند.

از ویژگیهای دیگر نظامهای دموکراتیک "تاریخمندی "یا محدودیت زمانی مسئولیت است.بطوریکه منتخب بعد از اقبال عمومی و کسب آراء جمعی برای مدت زمانی مشخص(4سال یا بیشتر)بستگی به تدوین قانون اساسی هر کشور در رأس هرم تصمیم گیری"دولت"قرار می گیرد.تاریخ مصرف یا انقضاء هر دولت، شروع دیگر یا فرصت محدودی برای دولت فعلی یا احزاب حاکم می باشد، نتیجه این امر موجب می گردد از تهدید مفهوم و عمل نظام مردمی و جمعی "دموکراسی"ممانعت بعمل می آورد، البته بعضی جوامع و نظامهای موجود در جهان و جغرافیای سیاسی، در جهت توجیه و استفاده ابزاری از این مفهوم مصادره به مطلوب می نماید. هر چند صفر تا صد این فرآیند دارای قواعد و شرایط خاص خود می باشد، اما برای اهل نظر و اکثریت مردم هر جامعه به لحاظ"شکلی" و "محتوایی"  یا به عبارتی"کمی" و "کیفی"کاملا امری بدیهی ومبرهن می باشد.

در نظام سیاسی کشور ما علاوه بر ویژگی مردمی بودن"جمهوریت"و همچنین دارای ویژگی و فرآیند ضروری و مهمتری  مطابق با اصول متعدد در قانون اساسی کشور تحت عنوان"اسلامیت" می باشد، این دو ویژگی لازم و ملزم همدیگر هستند، هیچ کدام به نفع دیگری کنار نرفته و همدیگر را نقض نمی نمایند، مطابق با شرایط و مقتضیات عصر هر کدام بدون دیگری ناقص می باشد. بنا بر فرموده امام راحل(ره) "جمهوری اسلامی"نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.لازم به توضیح است رابطه این دو مفهوم با توجه به  وضع موجود جامعه امروز ما و به لحاظ اخلاقی و شرایط اجتماعی و تاریخی و دینی حیات جمعی کشور و به لحاظ منطقی به صورت،رابطه مفهومی عموم و خصوص است.بدین معنی که مفهوم جمهورریت متأثر و برگرفته از احکام و منابع فقهی دینی و اسلامی می باشد.

بطور ساده رابطه و جهت حرکت این دو مفهوم مانند حرکت "انگشت  و انگشتر" است.در عین حال باید گفت اسلامیت در نقش حرکت انگشت امری بینشی و جمهوریت امری روشی و اجرایی است.بینش دینی فرآیندی روشنگر و هدایت گر و جامع برای بشریت درمانده به مفهوم سریع و مصداق"از کجایم و به کجا می رویم"می باشد و مفهوم جمهوریت امری مقتضی و مقطعی و امروزی به مفهوم"چکار باید کرد   چگونه باید رفت"می باشد. به مفهوم فنی و امروزی، برداشت و قرائت از دین  ایدئولوژیکی و مبانی است.اما مفهوم و اصطلاح جمهوری و کاربرد آن "استراتژیکی" است.

امروزه تئوریسین ها و صاحب نظران غربی متوجه آفت های "مفهوم شناختی" و "جامعه شناختی" تعریف و کاربرد"جمهوریت"و نقش مردم در متون و صحنه عمل شده اند.بطوریکه مشروعیت و اعتبار سازکارهای فرآیند حکومت مردم بر مردم(نظامهای دموکراتیک)محل اشکال و چالش می باشد.مصدر ایجاد و ایراد وارده بطور ریشه ای و اجرایی انحراف از تعاریف و ترسیم خطوط "اعلام شده" و همچنین تراکم در شکل و محتوای اجرایی یا همان"بروکراسی اداری"وتصلب گونه تصمیمات میدانی مدیران می باشد.امروزه همین بیماری که در جهان توسعه یافته و به ظاهر برخوردار (غربی) وجود دارد در جوامع جهان سوم که فرآیند مبانی جمهوریت و انتخابات را از کشورهای پیشرو"غربی"به عاریت و کپی نموده اند همین عارضه تصریح پیدا نموده است.

جهان غرب امروزه با بحران مشروعیت سیاسی وبحران انگیزش مشارکت در صحنه سیاسی و گفتمان اجتماعی مواجه است.هر چند بنگاه های خبر پراکنی و اسباب جراید و با پشتوانه احزاب و لابی های اقتصادی و تراست و کارتل های صنعتی سعی در هدایت و تحریک اذهان عمومی و مشارکت جمعی و بالا بردن میزان مشروعیت آماری دارند، اما واقعیت این جوامع علیرغم ابری بودن"مبهم بودن"فضای سیاسی جوامع مذکور، خروجی ظاهراً جذاب نمایان می سازد.

امروزه جوامع غربی همانطور که صاحب نظران شان از قبل و اکنون نسبت به مفهوم دموکراسی و فرآیند بروکراسی اعلام تردید و بدبینی نموده اند، در نتیجه " قفس آهنین" نظام مدرنیته و مدرنیزم در پس فردا وحتی امروزین دچار بحران های متعددی در زندگی فردی و اجتماعی شان شده است، نمونه آن بحران "هویت"،"مشروعیت"،"کاهش مشارکت" و"بحران وزوال اخلاق"،"بحران روایت وعقلانیت ابزاری"، در این فرآیند کاملا ملموس و مزمن است. لذا تئوریها ونسخه های اعلام شده و اعمال شده این جوامع  از جمله "نوسازی" "نظم نوین جهان"،"برخوردتمدن ها"چشم انداز  سراب گونه چند دهه اخیردر کشورهای غربی بوده است.

سرمایه داری غربی و درشق دیگر(آلترناتیو)تفکر سوسیالیستی شرقی همچنین  آثار و پیامدهای پیدا و پنهان برای حیات بشری بجا گذاشته اند.آثار و پیامدهای مخرب و خانمان سوز هر دو تفکر در فضای جغرافیای از جمله آلودگی محیط زیست(آلودگی آبهای سطحی و تحت ارضی ،سموم دفع آفات)اپیدمی و بیماری همگانی ناشی از" مصرف انبوه" کالاهای صنعتی و کنسروی ، محدود شدن افراد در حصار سازه های"قفس آپارتمانی"، حوادث جاده ای ،بحرانهای روحی و روانی دنیای مدرنیته بخاطر رقابت های ناخواسته اجتماعی و اقتصادی "توقعات بی پایان"تحمیل شده در ماراتن زندگی انسانهای جهان سوم بخشی از  حکایت جامعه انسانی امروز ما هست.هر چند مجریان و سیاست مداران  و مدیران و صاحبان صنایع غربی از این موج و شرایط بحرانی جامعه خود سوء استفاده می نمایند اما صاحب نظران انتقادی ( غیر وابسته) غربی پسآمد شرایط و مشکلات متربت بر آن را خیلی پیش  اعلام نموده اند.

به جرأت می توان گفت هر چه غربیان طی نموده بهترین و تنهاترین مسیر و هدف نیست.اگر چه آنان در" هچل" خود گرفتارشده اند ولی نباید با  طناب آنان در چاه ویل"سقوط انسانی"گرفتار گردیم.امروز بحران گرم شدن زمین،آلودگی محیط زیست،از بین رفتن گونه های حیات وحش،گیاهان،شرایط مناسب آب و هوایی ناشی از آزمایش های صاحبان قدرت و تکنولوژی مخرب و کشتار جمعی جهان است، انسان امروز، بجای کمال و( خدا گونه شدن)ونقش اشراف المخلوقات، در بعد زندگی طبیعی بعنوان " انسان زباله ساز" در بعد سیاسی بگفته صاحب نظر غربی(هابز) انسان گرگ خود شده است ، در بعد فرهنگی" انسان ناطق"،  امروز بجای گفتگو وارائه برهان نه فقط با زبان زور و قدرت گلوله بلکه از سلاح های کشتار جمعی ( بیولوژیکی) استفاده می نماید.بشر دیروز که در طبیعت "هم زیستی" مسالمت آمیز داشت، امروزه در برج قدرت" سراسر بین" و غلبه بر قهرطبیعت نشسته و ضمن محو همه گونه های جانوری و گیاهی ، بعنوان "انسان تنها"مقابل خود قرار گرفته است.امروز بشر در خواب خودخواهی در فکر قتل و نابودی هم نوع و هم کیش خود رفته است.

 امروزه با وجود ظاهر شیک نظامهای سیاسی و دموکراتیک غرب اما در پس آن دستانی بخون آغشته در قتل دسته جمعی اقوام و نژادها جوامع جهان سوم بنام "توسعه دموکراسی"،نوسازی جهانی،رشد اقتصادی کاملاً مبرهن است.کشورهای غربی تا زمانیکه با جوامع دیگر ( نظامهای سیاسی) همراهی دارند که کشورهای مذکور"غربی مآبانه" باشند. در غیر این صورت قابل تحمل نبوده و تحت عنوان محور شرارت محسوب  می شوند.نمونه آن دولت حاکم و حزب عدالت و توسعه در کشور ترکیه می باشد.دولتی که با استفاده از موج سواری احساسات تاریخی و فرهنگی مردمش بعنوان سواره نظام شطرنج تفکرات ملیتاریسم وکاپیتالیسم جهان غرب می باشد.

 دیگر لبه قیچی مخرب نظامهای سلطه جهانی و به عبارتی "دم خروس دموکراسی غربی" ناشی از استاندارد دوگانه غرب، همان حمایت از نظامهای غیر دموکراتیک بویژه حاکم بر جوامع خاورمیانه است، علیرغم تفاوت و تعارض کشورهای حاشیه خلیج فارس  با مبانی اعلام شده غربی مفهوم"جمهوریت" اما بعنوان لبه مکمل قیچی "ماشین ویرانگر"در بریدن بنیان های اعتقادی،نگرشهای معنوی و ایمانی بنام  احکام و شریعت اسلامی، کمر همت را به از بین بردن تجربه و مفاهیم  آسمانی"اسلامیت"و زمینی"جمهوریت"بسته اند. 

خیلی پیش اماکن مقدس و امن سرزمین وحی(عربستان)و محل ظهور پیامبران و اوصیاء(سوریه و فلسطین و مصر)بطور کلی خاورمیانه میدان خطرناک کشمکشهای ترسیم شده صهیونیسم غاصب در متن کشورهای اسلامی می باشد، تفکر عبری از ازمنه وامکنه حتی بر برادر شان یوسف(ع)،نبی شان یحیی (ع) ،بر مریم مقدس(س) و عیسی مسیح (ع) ترحم نکرده و در جهت تمنیبات دنیا طلبان و خواسته های سیری ناپذیرشان"ثروت و قدرت"هر یک را به شکلی معدوم و مصلوب نمودند.

 امروزه همین نگرش توسط تروریسم دولتی(اسراییل)به صورت "فانوس هدایت"امپریالیسم و بازی گردن کاپیتالیسم و سناریو نویس بربریت غربی و همانند هجوم مغول وار، نقش شیطانی خود را در تخریب هویت دینی و داشته های مادی مردم مسلمان و منطقه ایفاء می نماید، امروز سیاست های دیرینه "هویج و چماق"تفکر آمریکایی و "تفرقه اندازی و حکومت کن"انگلیسی برای ملت های مسلمان بار دیگر در حال پیاده شدن است.

سئوال اساسی این است "وضع موجود کشورهای مسلمان "چرا اینگونه است؟ چرا بحرانهای موجود جهان و حضور نظامی و تصمیمات اخذ شده "شورای امنیت"بنام "حقوق بشر" و احکام صادره در پهنه کره خاکی فقط خلاصه در خاورمیانه (کشورهای مسلمان) است؟ برای اهل نظر بطور خاص خوانندگان محترم کاملا واضح است این فرآیند امری طراحی شده "غربی" و "عبری" و با همراهی حاکمان خود فروخته "عربی" در خاورمیانه می باشد.با نیم نگاهی متوجه هستیم چرا این بحران های ناتمام در سایر بلاد و قاره ها غیر مسلمان همانند شرق آسیا(شرق دور)،اروپا،امریکا( شمالی مرکزی و جنوبی) و کشورهای غیر مسلمان آفریقایی وجود ندارد و این چنین غرق در تخاصمات و عملیات انتحاری و بمب گذاریای کور و کشتار( بی دلیل و بی اتهام) و افراطی گری به ظاهر دینی نمی گردد.

ناگفته پیداست، همانطور  که گفته شد موج اسلام هراسی،اسلام ستیزی وتعریف نادرست و قرائت خشونت از دین مبین اسلام حاصل حسادت،خودبینی و عقده شیزوفرنی و اسکیزوفرنی خاخامهای صهیونیزم ناشی از هراس دعوت تکوینی و رسالت تشریحی ندای آسمانی، دین مبین اسلام و پیامبر رأفت ( رحمت) می باشد. در این شرایط"گرگ و میش" نظامهای خدعه و نیرنگ استکبار جهانی در رأس آن امریکا جهان خوار است بمانند استعاره ادبی و تاریخی در نقش"ضحاک ماردوش"و به توصیه لابی ها (نهان خانه) امریکا و غاصبان سرزمین اشغالی به قربانی کردن انسانها و حیف و میل نمودن منابع طبیعی و ذخایر خدادادی بویژه در خاورمیانه در جهت بقاء و حفظ حیات در حال غروبشان  خوابی وارونه می بینند. نتیجه عملکرد و رفتارمذبوحانه غرب تحت عنوان دموکراسی و سیاست یک بام و دو هوا به موجب مفهوم جامعه شناسی ارتباطات " بومرنگ " بازگشت گونه و با واکنش سخت تر و زیان آورتر از آسیب های ایجاد شده بر پیکر جهان اسلام منجر به روشنگری اذهان مردم وقاطبه جامعه جهانی از فریب دموکراسی غربی در عرصه بین المللی می گردد.نظام های سلطه اگر در خاورمیانه باد  می کارند،مسلما دیر یا زود طوفان  درو خواهند کرد. نمونه آن بازگشت تروریست های تربیت شده به اوطان خود و اجرای عملیات حادثه تروریستی بصورت اهداف کور در نقاط مختلف شهر پاریس در مهد دموکراسی غربی می باشد.  

 

منبع:سیمره خبر

انتهای پیام/س

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد