سرویس: سیاسی
کد خبر: 15958
|
07:11 - 1394/06/02
نسخه چاپی

پارادوکس امنیتی عربستان در جنگ با یمن

پارادوکس امنیتی عربستان در جنگ با یمن
عربستان با قدرت‌گیری انصارالله در یمن به شدت احساس خطر کرده است و سعی دارد با توسل به قوای نظامی و تجاوز به خاک این کشور حق مسلم ملت یمن در تعیین سرنوشت حکومت کشورشان را از آنها سلب نماید

صارم شیراوند/ تحلیل گر مسائل منطقه ای:: امضای توافق‌نامة جده و نهایی شدن آن در سال 2000، نقطه عطف بزرگی در روابط عربستان و یمن می‌باشد. به نحوی که امضای این توافق‌نامه سیاست شش دهه‌ای عربستان در قبال یمن را متحول ساخت و تعامل دو کشور را از حالت تضاد و تنافر، به سمت دوستی و نزدیکی در روابط سوق داد.

اهدافی که عربستان تا پیش از سال 2000 در یمن دنبال می‌کرد عبارت بودند از:

 الف) پذیرش توافق‌نامة 1934 از جانب یمن و نهایی شدن آن مبنی بر انضمام همیشگی مناطق تصرف شده به عربستان و تعیین مرزهای دو کشور؛
ب) مقابله با نظام جمهوری و وحدت دو یمن؛ ج) مقابله با تحکیم دموکراسی در یمن.

باید اذعان نمود که­ از دلایل  و اهداف عربستان از ورود به جنگ و مناقشه یمن می توان به این زعوامل اشاره نمود: 1. رقابت منطقه‌ای: بحثی که اکثر تحلیل‌گران و ناظران منطقه دربارة چرایی ورود عربستان سعودی به این مناقشه مطرح می‌کنند، رقابت منطقه‌ای با ایران است. در این راستا عربستان وارد مبارزه‌ای محلی با ابعادی بین‌المللی شده است. به باور عربستان، پس از اشغال عراق در سال 2003، نفوذ و توان اثرگذاری ایران در منطقه و مسائل مهم آن بسیار افزایش یافته است.

صعود شیعیان به رأس هرم قدرت در عراق و بقا و تداوم ایستادگی متحدان ایران در لبنان و فلسطین پس از جنگ‌های 2006 و 2009-2008 ، همگی به گسترش نفوذ و توان بالقوة ایران در منطقه و مطرح شدن اصطلاح «هلال شیعه» از طرف محور اعتدال عربی انجامید. در واقع اگر صعود شیعیان به قدرت در عراق، توانمندی حزب‌الله در مقایسه با رقبای لبنانی و افزایش نفوذ ایران در منطقه را در نظر بگیریم، در چنین وضعیتی قدرت‌گیری احتمالی حوثی‌ها، عربستان را در محاصرة شیعیان قرار می‌دهد و توان، امکانات و نیز ابزارهای اعمال فشار ایران بر عربستان و متحدان منطقه‌ای آن کشور را افزایش خواهد داد. این امر بالطبع برای عربستان و سایر نظام‌های عربی خلیج فارس و خاورمیانة عربی قابل تحمل نخواهد بود. به همین دلیل عربستان سعودی برای از بین بردن نهاییِ قدرت حوثی‌ها و تضعیف و یا از بین بردن نفوذ ایران در منطقه، دست به لشکرکشی و جنگ زده است.

 در واقع، عربستان با قدرت‌گیری انصارالله در یمن به شدت احساس خطر کرده است و سعی دارد با توسل به قوای نظامی و تجاوز به خاک این کشور حق مسلم ملت یمن در تعیین سرنوشت حکومت کشورشان را از آنها سلب نماید و با قلدرمآبی در راه مقابله با نفوذ روزافزون جمهوری اسلامی در منطقه اقدام  نماید. قدرت‌یابی انصارالله در یمن و شکل‌گیری یک حکومت اسلامی و مردمی در آن، در جهت منافع منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می‌شود و می‌توان با بهره‌برداری صحیح از این شرایط به تقویت فزاینده جایگاه تهران در حوزه غرب آسیا و شمال آفریقا دست یافت و این مسأله همان چیزی است که عربستان و دیگر کشورهای عرب منطقه که دارای رژیم‌های استبدادی و ساختاری عقب‌مانده به لحاظ سیاسی و اجتماعی هستند، به شدت از آن واهمه دارند. به عبارت دیگر در صورت پیروزی کامل و تسلط انصارالله بر یمن ضلع چهارم جبهه مقاومت در منطقه شکل می‌گیرد و این به معنی توسعه عمق استراتژیک ایران در منطقه و محاصره عربستان توسط شیعیان است.

2. قدرت‌گیری القاعده: پایگاه اجتماعی عمدة القاعده در عربستان سعودی می‌باشد. بسیاری از تحلیل‌گران و ناظران غربی با استفاده از داده‌های گزارش­های اخیر برنامة توسعه سازمان ملل و بانک جهانی در مورد وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشورهای منطقه، برآنند که هر چند در حال حاضر پایگاه اصلی فعالیت القاعده افغانستان و پاکستان می‌باشد، یمن و سومالی دو پایگاه بالقوة فعالیت این سازمان تروریستی در آینده می‌باشند. طرح این مسائل و مشاهدة ضعف و ناتوانی دولت یمن در رفع مشکلات و مسائل اقتصادی و معیشتی مردم و همچنین ازدیاد فعالیت القاعده در یمن، در چند سال اخیر نگرانی‌های عمده‌ای در عربستان سعودی برانگیخته است.

این کشور به شدت نگران بازگشت احتمالی شبح بمب‌گذاری‌های 2003 و2004، این بار از خاک یمن است. ورود به جنگ علیه حوثی‌ها کمکی به دولت یمن –که با دو چالش تحرک جنوبی‌ها و قدرت‌گیری القاعده مواجه است- به حساب می‌آید تا دولت علی‌عبدالله صالح بتواند ضمن فایق آمدن بر چالش‌های پیش‌رو، از رواج گفتمان القاعده و افزایش توان عملیاتی آن در یمن و به خصوص در مناطق مرزی دو کشور پیشگیری کند .  در حقیقت حمله  و تجاوز عربستان به یمن از جنبه امنیت پژوهی نشان دهنده این است که نوع نگاه امنیتی سعودی­ها به تحولات منطقه ناشی از رویکرد رئالیستی حاکم بر جنگ سرد است.

رویکرد عربستان در تحولات یمن نشان از رویکرد پارادوکسیکال این کشور به مقوله امنیت است. عربستان که دارای ساختار بسته و غیر منعطف سیاسی است نمی ­تواند حکومتی در یمن را تحمل کند که اکثریت مردمی، آن را انتخاب کرده­ اند. عربستان در واقع حکومتی مستقل در یمن را برنمی ­تابد.

دلایل این امر این است که یمن از جنبه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک برای این کشور حائز اهمیت است و امنیت تنگه باب المندب و نظم امنیتی دریای سرخ که در ارتباط با خلیج فارس است برای این کشور جنبه حیاتی دارد و همواره تلاش دارد این نظم، مبتنی بر خواسته های آن باشد. دقیقاً نکته پارادوکسیکال همین­جاست. چرا که نظم امنیتی مورد نظر عربستان در دریای سرخ و منظقه خلیج فارس زمانی حاصل می­شود که حکومت­های دست نشانده این کشور و غرب بر سر کار باشند. حتی اگر با منطق « طرح خاورمیانه بزرگ» نیز به موضوع نگریسته شود و حسن نیت آن پذیرفته گردد، باز هم حکومتی دموکراتیک در یمن نمی­تواند پیش برنده منافع غرب و متحدانش در منطقه باشد. در واقع عربستان با نگاه جنگ سرد به امنیت و تقریر رئالیستی از آن که مبتنی بر حفظ امنیت دولتی(دولت دست نشانده خود) است، با سرکوب مردم یمن و به خطر انداختن امنیت واقعی این کشور که در حقیقت امنیتی انسانی است که سعی در روی کار آوردن حکومتی دست نشانده دارد.

سیمره خبر

انتهای پیام/س

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب