جعفر نظری::چند روز پیش در یک محفل دوستانه در یکی از استان های کشور با چهره ای آشنا شدم که در نگاه اول مجذوب همدیگر شدیم.
این فرد میانسال رزمنده ای بود اهل استان خوزستان که در حال حاضر دوران بازنشستگی خود را می گذراند.
نام ایلام، دهلران و مهران برایش خاطره انگیز بود،و تداعی این نام ها سبب شد تا زبان به ذکر خاطراتی از دوران دفاع مقدس بگشاید.
خاطراتی که به دوران پیش از 31 شهریورماه سال 59 و ماه های منتهی به روز آغازین جنگ تحمیلی مربوط بود.
وی خاطراتش را اینچنین بیان کرد:
مردادماه سال 59 در سپاه اهواز مشغول به خدمت بودیم و گزارشات و وقایع مرزی را رصد می کردیم. به دلیل شدت درگیریهای مرزی ارتش بعثی عراق در مرزهای استان ایلام به ما دستور دادند تا به اتفاق چند نفر دیگر به مناطق مرزی دهلران اعزام شویم.
خود را به فرمانداری دهلران معرفی کردیم و از اوضاع مرز جویا شدیم که آنها با تأیید گزارشاتی که به اهواز رسیده بود ما را نسبت به تحرکات دشمن از خردادماه تا آن روز (ایام مردادماه) توجیه کردند.
در گیریها در پاسگاه های مرزی از جمله سمیده، بیات و چیلات ادامه داشت و بنا به تشخیص فرمانداری ما را برای کمک به نیروهای مردمی به پاسگاه چیلات اعزام کردند.
هرچند که تصورمان این بود که کمتر از یک هفته در منطقه باقی می مانیم اما شدت درگیری و اتفاقات مرزی به حدی بود که حدود یک ماه یعنی تا اواسط شهریورماه و چند روز مانده به شروع رسمی جنگ تحمیلی در این پاسگاه ماندیم،تا اینکه از اهواز تماس حاصل شد و از ما خواستند تا برای دفاع از مرزهای استان خوزستان به این استان برگردیم و ما بعد از حدود یک ماه جنگیدن در منطقه دهلران به اهواز برگشتیم.
این گفتگوی صمیمی با این رزمنده خوزستانی مرا وادار نمود تا در آستانه سالگرد حماسه دفاع مقدس و یاد آوری آن روزهای به یاد ماندنی و ارائه مستنداتی که نشان دهد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بخصوص در مناطق استان ایلام و خوزستان به ماه های قبل از 31 شهریور 59 بر می گردد.
مروری کوتاه بر حوادث مرزی آن ایام که شامل تجاوزات آشکار مرزی و اشغال پاسگاه ها و تأسیسات نفتی و خسارت های دیگر و نیز شهادت و اسارت تعدادی از مرزبانان و کارکنان شرکت نفت می باشد، بنمایم.
نیمهی اول سال 59 مرز دهلران
رژیم بعثی صدام ابتدا برای فراهم کردن زمینه جنگ تعداد زیادی از افراد ایرانی الاصل که سالهای قبل از انقلاب اسلامی که با هدف امرار معاش در شهرهای جنوبی کشور عراق اقامت گرفته بودند را به بهانه ایرانی بودن تحت تعقیب قرار داد و پس از به شهادت رساندن و یا بازداشت نمودن جوانان آنها را از طریق مرز مهران و چیلات و نقاط دیگر بدون رعایت مقررات بین المللی و در شرایط بحرانی با غارت اموال منقول و غیر منقول آنها را اخراج و آواره نمود.
اوج این آوارگی و طرد از نیمه اول سال 59 بود و تحت پوشش این حرکت بود که در تاریخ 6/3/1359 نیروهای عراقی با یک ترفند طراحی شده تعداد چهار نفر از پرسنل مرزبانی پاسگاه چیلات را در حالیکه مشغول سوار کردن این آوارگان رها شده در جدار مرزی و خاک کشورمان بودند را به اسارت می برند.
این چهار نفر شامل فرمانده پاسگاه بنام استوار "ناصر پشته کشی"( از اهالی کرمانشاه) و سه نفر دیگر از نیروهای جوانمرد بومی دهلران بنام های "یارحسین محمودی"،"نورعلی احمدی" و "رستم چراغی" بودند که مدت10 سال تمام یعنی از خرداد59 تا مرداد69 در اسارت دشمن بعثی بودند بطوریکه با توجه به اینکه هنوز عراقی ها سازوکاری برای ایجاد اردوگاه اسرای ایرانی نداشتند آنها را به زندان هارون الرشید بغداد انتقال می دهند و بعد از اینکه جنگ تحمیلی آغاز می شود آنها را به اردوگاه رمادیه2 منتقل می کنند.
ضمن اینکه ناصر پشته کشی در سال های پایان دوران اسارتش در اثر شکنجه های سنگین به شهادت می رسد و این سندهای گویا یعنی سه آزاده قهرمان دهلرانی در حال حاضر در شهر دهلران زندگی می کنند .
ارتش بعث در نیمه اول سال 59 از خلاء های مرزی و کمبود نیروهای نظامی مستقر در پاسگاه های مرزی استان ایلام سوء استفاده می کرد و بعد از اقدام گستاخانه او در اسارت این مرزبانان، تحرکاتش را از پاسگاه مرزی چیلات به سمت پاسگاه های دیگری مانند فکه، سمیده و پیچ انگیزه در دهلران گسترش داد.
این بار در یک درگیری مستقیم و هجوم به سمت یک تآسیسات نفتی و سرقت ماشین آلات آن، که در مقابل پاسگاه مرزی سمیده و در چند کیلومتری عمق خاک کشورمان قرار داشت فرمانده پاسگاه سمیده را بنام "سیدشادمان شاه ابرهیمی" از اهالی صحنه و نیز سرباز وظیفه "شیرزاد یاسمی" از اهالی شهر ایوان را به شهادت رساندند و تعدادی از ماشین آلات شرکت نفت را نیز به غارت بردند.
این اتفاق در تاریخ 26مرداد59 انجام گرفت و تا ساعت17 عصر درگیری بصورت شلیک گلوله به سمت پاسگاه ادامه داشت که با ورود نیروهای کمکی سپاه و نیروهای مردمی عقب نشینی از خاک کشورمان را ترک نمودند.
بدلیل خوی تجاوزگری ارتش بعثی هربار از نقطه خاصی به مرز ایران حمله می کرد. بعد از درگیری پاسگاه های چیلات و سمیده که در بالا اشاره شد این بار به تآسیسات نفتی بیات حمله ور شد. در این تأسیسات تعدادی نگهبان شرکت نفت وجود داشت که با شروع درگیری نیروهای ژاندارمری موسیان به کمک آنها رفتند و مدت هفت شبانه روز در مقابل عراقی ها دفاع نمودند. غروب یکی از روزهای شهریور( احتمالاً اواسط شهریور) این منطقه هم به دست عراقی ها اشغال شد.
پس از این درگیری ها و تحرکات کشور بعثی برای آغاز رسمی جنگ تحمیلی، دیگر پاسگاه های مرزی در ربوط، پیچ انگیزه، سمیده و واوی را کاملاً در تصرف خود درآوردند و بخاطر مقاومت های مردمی و نیروهای اندک سپاه و ارتش و ژاندارمری و دست پیدا کردن به خط پدافندی خود را به مناطق مسکونی نزدیک نمود و با آغاز حمله به پاسگاه نهرعنبر زمینه ورود را به شهر موسیان فراهم نمودند.
در این روزها اوج حضور و سازماندهی نیروهای بومی و عشایر منطقه به فرماندهی تعداد کمی از پاسدار و یگان های کوچکی از ارتش شکل می گیرد و دشمن که در روز 31 شهریور با بمباران هوایی تعدادی از شهرهای مرزی از جمله دهلران رسماً جنگ را آغاز می نماید.
در فاصله نزدیکی از شهر موسیان با مردم عشایر درگیری رسمی را شروع می نماید.
ارتش بعثی عراق که در برآورد اطلاعاتی و نظامی خود قصد داشت از سه محور موسیان ، شرهانی وفکه بصورت ایذایی و گسترده جاده دهلران-اندیمشک-دزفول را پشت سر بگذارند.
دشمن بعثی در روز 31 شهریور به مدت 18 روز زمینگیر شدو صدام ملعون خیال واهی خود را برای تصرف سه روزه استان خوزستان و یک هفته ای تهران به گور سپرد.
مقاومت مردم دهلران علاوه بر روزهای قبل از جنگ تا 17 مهر به صورت نبردهای محدود و عملیات های کوچک علیه ماشین جنگی بعثی ادامه داشت که در نوع خود منحصر بفرد و شاید از اولین مقاومت های مردمی کشور در دوران دفاع مقدس باید از آن یاد کرد.
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد