به گزارش ایلام بیدار،انسان ها معمولا تا چیزی را که دارند از دست ندهند پی به ارزش آن نمی برند و قدر نعمت هایی را که دارند نمی دانند و تا مصیبتی وارد نشود قدر لحظات زندگی را نخواهند دانست.
گاهی چنان غرق در نعمت، راحتی و آسودگی اند که با بی خیالی به جای شکر از خدا گله مند و شاکی اند.
در دین مبین اسلام، پیامبر اکرم(ص) کمک به معلولان را موجب تسهیل زمان جان دادن مومنان دانستند و امام علی (ع) در نامه به مالک اشتر و سایر ائمه (ع) نیزبه صورت های دیگر توجه خاصی به معلولان در جامعه و نیازهایشان داشتند.
معلولیت از نگاه قرآن کریم تنها مربوط به ظاهر است و خدا همواره ثابت کرده است که به بندگان مورد توجه خود امتحاناتی عظیم را اهدا می کند، معلولان باید توجه کنند که مهم این نیست که مانند دیگران باشند و هنر واقعی این است که با بال های شکسته پرواز کنند.
گاه در زندگی با افراد و مسائلی برخورد می کنیم که تلنگری برای تغییر مسیر زندگی است و شاید آئینه ای باشند که ناخواسته برسر راه افراد قرار می گیرد تا تصویر خود و زندگی درآن روشن دیده شود.
معلولان از جمله اقشار فراموش شده در جامعه هستند که گاه ورق های تقویم ما را وا می دارد تا برای یک روز هم که شده در این ایستگاه توقف کرده و نگاهی به این قشر داشته باشیم. هرچند که پرداختن به مسئله معلول در یک روز میسر نیست چرا که سهم معلولان از زندگی کمتر دیده می شود و گاهی اعتبارات و اندیشه ما کفایت رفع همه مشکلات آنان را نمی کند.
زمانی که سخن از معلولان به میان مي آید؛ اکثر افراد جامعه، انسان هاي معلول را می ستایند و قبول دارند که این قشر از جامعه نیز توانایی های بسیاری برای عرضه دارند، اکثر افراد غیرمعلول هنگام برخورد با معلولین بارها و بارها با کلام و حتی عمل مقطعي خویش نشان می دهند که این افراد با وجود مشکلات فراوان، اراده های مستحکمی دارند که توانسته اند تا این برهه از زندگی را با موفقیت پشت سر بگذارند.
اما وقتی پاي عمل واقعي به ميان مي آيد، گویا تمام آن گفته ها و وعده ها رنگ مي بازد، زمان استخدام معلولان که فرا می رسد سخن از آن همه توانایی، کمرنگ جلوه می کند، زمان ازدواج معلولین که می رسد؛ سخن از عشق و زندگی، به عنوان کردن سختی های معلولیت مبدل می شود
فاصله میان سخن تا عمل بسیار طولانی است و همین فاصله ها است که معضلات زندگیِ معلولین را تشدید می کند، تلاش جامعه معلولان برای ارائه توانمندی ها از طرفی و فشار باورهای سطحی افراد جامعه و برخی مسئولین از طرفی دیگر، عرصه را بر فرد معلول تنگ می کند و قصه به جایی می رسد که ممکن است خود فرد معلول نیز در باور داشتن توانایی هایش دچار شک و تردید شود چه برسد به جامعه.
در زیر این آسمان کبود در گوشه ای از شهرستان دهلران در خانه ای قدیمی، پسری جوان زندگی می کند که رنگ زندگی برای او با همه فرق می کند، در دستان و پاهای نحیف " اصغر اسماعیلی " 27 ساله و با 120 سانت قد و 50 کیلو وزن دنیایی از علم و هنر را می توان سراغ گرفت.
همیشه با صورتی خندان دل پر درد خود را از مخاطب پنهان می نماید:
اصغر قصه ما به تازگی به زیر تیغ پزشکان رفته و این پایگاه به همین بهانه سری به این جوان خوش روی زده و به درد و دل او گوش جان فرا داده است:
من هم شهروند همين شهرم، نگاهت را کمی پايين بياور همين جا درست پيش رويت، آری معلولم اما هستم و روحی دارم لطيف و دلی چون کوه استوار و پر از اميد و مهربانی. دلگير نشو و برايم دلسوزی نکن، من ترحمت را نمی خواهم، فهم و درکت را می خواهم، زيرا اگر به خواست او که زندگی بخش است، جسمم معلول است اما در مقابل سرشارم کرده از حس زندگی و مرا توانايی های ديگر بخشيده است. همشهری مرا دست کم نگير، شايد قدم کوتاه است اما امیدم استوار و بلند است. آری معلولم ولی هستم، ترحم نمی خواهم حقم را می خواهم، می خواهم که مرا هم ببينيد و راهی را برای حضورم در کنار خود در جامعه باز کنيد تا هنرم، خلاقيتم، تلاشم، تخصصم و اميدم را به شما نشان دهم، من و امثال من هيچ توقعی به جز مهيا کردن و باز کردن راه برای حضورمان در جامعه از شما و مسئولان نداريم.
می گوید دوست دارم مثل مردم زندگی کنم و این نیازمند توجه مسئولان نیز می باشد.
از دوستان خود سخن می گوید که 20 تا 20 تا در شهرداری تهران استخدام می شوند(البته با مدارک دانشگاهی و تخصص) اما به او با وجود مدرک کارشناسی عمران و توانمندی فراوانش در هنر نمایشی، بهایی داده نمی شود.
وقتی پرسیدیم که در موقع جراحی روحیه ات چطور بود. از ابراز همدردی استاندار می گفت که از راه های مختلف جویای احوالش شده بود.
البته تشکر های فراوانی از اداره بهزیستی و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نمود که پس از جراحی به عیادت او آمده و اورا صدچندان خوشحال نمودند.
در آخر؛ به داد دل این مردم باید رسید، مردمی که از آرزوهای خود بیخبر هستند، مردمی که کمتر روی خوش دنیا را به چشم میبینند، از دلبستگیهای خود که گذشتیم، به این قشر هم دلخوشی بدهیم، هر چند لحظهای، گاه این مردم آنقدر تنها هستند، که حتی اگر اشتباهی صدایشان کنی، خوشحال خواهند شد، پس هر از چندگاهی سراغی از مردم خود بگیریم.
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
نسیم دهلران
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد