به گزارشایلام بیدار، آخرین حرف حاتمیکیا، بهترین ساختهی او در 15 سال اخیر هم هست.
1-حاتمیکیا با هوشمندی تنها 48 ساعت از زندگی چمران را به تصویر میکشد. 48 ساعتی که قطعا در تاریخ سیاسی کشورمان تکرار شدنی نیست. مصطفی چمران یکی از پرچالشترین شخصیتهای سیاسی تاریخ معاصر کشورمان است. هم دانشمند است هم عارف، هم سیاستمدار است هم چریک و ...
تصویرسازی چنین شخصیتی در زمان دراماتیک 48 ساعته به هیچ وجه امکان پذیر نیست و فیلمی بیوگرافیک لازم دارد. این که حاتمیکیا 48 ساعت از زندگی چمران را انتخاب کرده، میتواند 2 دلیل داشته باشد:
اول آنکه حاتمیکیا شرایط به تصویر کشیدن تمام ابعاد شخصیت چمران را نداشته و همچنین اصولا برای به تصویر کشیدن تمام ابعاد شخصیت چمران، حتی یک سه گانه هم کم است.
دوم آنکه حاتمیکیا، چمران و آن 48 ساعت را بهانه و فرصتی دانسته تا حرف این روزهایش را بزند.
که احتمال مورد دوم بیشتر است و حتی خود حاتمیکیا دلیل نامگذاری فیلمش را چنین توجیه میکند که «من تنها بخشی از چمران را به تصویر کشیدم و اگر قرار بود نام فیلم چمران باشد، باید تمام ابعاد شخصیتی او را به تصویر کشید.»
2-چمرانِ حاتمیکیا، در «چ» یک شخصیت دراماتیک نیست؛ بلکه یک شخصیت ایدئولوژیک است و تا حدود زیادی منفعل است و آرام. شجاعتش کمتر از درایت و تدبیرش به تصویر کشیده میشود.
اگر بخواهیم «چ» را با فیلم مهم حاتمیکیا که بیشتر از بقیه فیلمهایش در آن حرف میزند، یعنی «آژانس شیشهای» مقایسه کنیم، متوجه میشویم که چمران در «چ»، شباهت زیادی به حاج کاظم در آژانس شیشهای ندارد. و خروش انقلابی و برونگرایی که در اصغر وصالی وجود دارد، او را بیشتر به حاج کاظم شبیه میکند.
چمرانِ حاتمیکیا بیشتر شبیه به آن پیرمردی است که در «آژانس شیشهای» مینشیند و شمایلی عارفانه دارد. خاطرم هست در یک برنامهی تلویزیونی از حاتمیکیا پرسیده شد که اگر جایی باشد و یک نفر گروگانگیری انجام دهد، خودش چه عکس العملی انجام میدهد و حاتمیکیا در جواب گفت که ترجیح میدهد کاری انجام ندهد و بنشیند و تماشا کند؛ یعنی دقیقا همان کاری که پیرمرد فیلم آژانس انجام میدهد.
حاتمیکیا خوب میداند که چمران شخصیت مهمی برای انقلاب و جمهوری اسلامی محسوب میشود و قطعا فیلم «چ» از آنجا که شخصیت کامل چمران را بیان نخواهد کرد، قطعا واکنشهایی خواهد داشت. او این واکنشها را پیش بینی کرده و به خوبی از زبان اصغر وصالی، چمران و در واقع خودش را مخاطب قرار میدهد. آنجا که اصغر وصالی به او میگوید: «از وقتی اومدین، شما رو بیشتر چمرانِ بازرگان دیدم تا چمرانِ خمینی». حاتمیکیا با این جمله تا اندازه بسیار کمی، خودش را هم به چالش میکشد. اصغر وصالی اما، تا حدود زیادی مکمل شخصیت چمران حاتمیکیاست و البته در کنار او معنی پیدا میکند. چمران در کنار اصغر وصالی، کامل میشود و نه در مقابل او.
اصغر وصالی، در فیلم «چ»، کمی بیش فعال تصویر شده و عجول است و علتش هم منفعل بودن چمران در فیلم است. در واقع اصغر وصالی مجبور شده جور چمرانِ حاتمیکیا را بکشد تا تماشاچی، فیلم را پس نزند. در صحنه معرفی وصالی میبینیم که او چهره مشوش و ظاهر به هم ریختهای دارد و حتی روی یقه لباسش، سفیدی عرق، جا خوش کرده. او آنقدر درگیر جنگ است که فرصت ندارد کمی به ظاهر خودش برسد. بر عکس چمران که سر و صورتی آراسته دارد و خیلی هم مبادی آداب است. حاتمیکیا اما این خروش و فعالیت را دوست دارد و غبطه میخورد به پاکبازی امثال اصغر وصالی و اینکه خمینی(ره) سربازانی مثل اصغر وصالی دارد که عاشق شهادتند و ترس از مرگ و محاصره را بر خود ننگ میدانند. تعادل «چ» به خاطر همین دو نفر است و اگر اصغر وصالی را از فیلم برداریم، چیز زیادی باقی نخواهد ماند.
3-«مریلا زارعی» هم در «چ» نماد سرزمین کردستان است که بین دو نیرو (همسر و برادرش) مانده است و فقط دست و پا میزند. در واقع قربانی اصلی فیلم، اوست. او دوست دارد هر دو نیرو سالم بمانند و در صلح کنار هم زندگی کنند. اما تقدیر او تراژدی فیلم «چ» را میسازد.
او هر دو را از دست میدهد. همسر و برادرش قربانی جنگی خونین شده و هر دو به طرز دردناکی کشته میشوند. البته هر دو توسط یک نیروی غالب در فیلم جان خود را از دست میدهند. همسرش به خاطر شجاعت و غیرت و حق طلبی ، و برادرش به خاطر گستاخی و سرکشی.
حاتمیکیا در «چ» روی لبهی تیغ حرکت کرده. «چ» به همان اندازه که یک فیلم جنگی است، به همان اندازه ضد جنگ و صلح طلب است. به همان اندازه که در رثای سربازان پاکباز جنگ است، به همان اندازه نیز در مذمت خونریزی و کشتن است. البته روحیهی شخصی حاتمیکیا باعث شده که سایهی صلح طلبی چمران بر دیگر ابعاد شخصیتی او در فیلم سنگینی کند.
4-کارکرد شخصیت «چمران» از ابتدای فیلم به عنوان زاویه دید مخاطب نسبت به اتفاقات پاوه صورت میگیرد. این مسئله به درستی در ساختار فیلم رعایت شده و در طول فیلم از ابتدا تا انتها تعداد زیادی نمای نقطهنظر (POV) وجود دارد که همگی متعلق به چمران است.
در معرفی شخصیت او در ابتدای فیلم او را کسی میبینیم که شیشهی عینکش را پاک میکند و با دقت دو طرف آن را نگاه میکند تا لکهای روی آن ننشسته باشد که او بتواند تمامی اتفاقات را درست ببیند و چیزی مانع دید درست او نشود. در واقع حاتمیکیا دارد به مخاطب میگوید که هرچه تا به حال در مورد چمران و پاوه شنیدهای بگذار کنار، دقایقی با فیلم من بگذران و با صبر و متانتی که چمرانِ من در فیلم به خرج میدهد، اتفاقات را ببین و با آدمها آشنا شو و حرفهای آنها را بشنو. چمرانی که حاتمیکیا تصویر کرده، بیشتر از آنکه سرباز و یا چریک باشد، تشنهی دیدن و شنیدن است.
چمران حاتمیکیا از ابتدا که وارد میشود اتفاقات را به خوبی رصد میکند. با افراد مختلف حرف میزند و نظر آنها را میشنود و برای مذاکره با دشمن حتی از جان مایه میگذارد. نمیرود با او بگو بخند کند و عکس یادگاری بیندازد. برای چمران، جان این ملتی که درگیر جنگ و بحران و شرایط تحریم است، از خاطرهگویی با رفقای قدیمی که دشمن کنونی هستند، مهمتر است. همین موضوع، فیلم «حاتمیکیا» را امروزی کرده و برگ برندهی او در این فیلم است. این رفت و آمد ها باعث میشود که با یک شخصیت فراتر از قهرمان روبرو شویم. چمران در «چ»، از تمام افرادی که در پاوه حضور دارند، در سطحی بالاتر قرار میگیرد و حاتمیکیا از ابتدا، هالهای مقدس دور او قرار میدهد. چمران تا پایان، هیچ نقطه ضعفی ندارد.
«آژانس شیشهای» و در سکانسی که هلیکوپتر در کنار آژانس هواپیمایی روی آسفالت خیابان فرود میآید، لحظه ای که حاج کاظم، عباس را روی کولش میگیرد تا او را ببرد، رضا کیانیان باز هم ممانعت میکند و قاسم زارع برگه ای کاغذ به او نشان میدهد که در فیلمنامه، نظر رهبری در مورد عمل حاج کاظم است. حضور رهبر حکومت در «آژانس شیشهای» در لحظات پایانی است و گرهی نهایی را باز میکند. در واقع نظر رهبر مهر تاییدی بر عمل ناشی از آرمانخواهی حاج کاظم است و با اینکه در فیلم به صراحت گفته نمیشود، به خوبی به گره های دراماتیک فیلم وصل شده است.
اما در «چ» وضعیت فرق میکند. ورود امام (ره) به عنوان رهبر و پیام او، مثل یک پتک بر سر تماشاچی کوبیده میشود و به همان اندازه که تماشاچی شوکه میشود، نگاههای مبهوت چمران، گویای وضعیت تماشاچی است.
اما شاید سوالی که ذهن چمران را در آن لحظات تا آن اندازه به خودش مشغول کرده، این باشد که چرا او قدرت رهبر را در این قائله در نظر نگرفته و خودش به تنهایی در صدد حل کردن این مشکل برآمده است.
در واقع «خمینی» با بلند کردن عصایش، عظمت قدرت رهبری را به رخ همه میکشد. حتی چمران. نگاه چمران به پیام امام (ره)، به مثابه یک معجزه است که برای هیچ کس حتی خود او قابل تصور نبود. این تصویرسازی از واکنش چمران نسبت به پیام امام خمینی در فیلم، کاملا مستند و قابل استناد به دستنوشته های شهید چمران است.
حاتمیکیا تا قبل از پیام امام (ره)، چمران را تا اوج رهبری جنگ بالا میبرد و سپس بعد از پیام امام، او را ساکتتر از قبل نشان میدهد. نحوه ورود پیام امام در پایان فیلم اگرچه ضد سینمای دراماتیک است اما مطابق با واقعیت جنگ است و مستند؛ چنانکه خود حاتمیکیا اذعان میکند که مسئلهاش بیش از سینما، دفاع از ایدئولوژی نظام است.
او اخیرا در برنامه راز به صراحت گفت: «مسئله من سینما نیست، بلکه من قبل از اینکه فردی سینمایی باشم، خود را سرباز این نهضت میدانم.»
«چ» فیلمی است که نشان میدهد کارگردان آن به اوج پختگی رسیده است. شتابزده عمل نمیکند. درست تصمیم میگیرد. عاقل است. شجاع است. یعنی همان چیزی که اصغر وصالی در توصیف چمران به او میگوید. اما «چ»حاتمیکیا یک ویژگی دیگر دارد که بسیاری از آثار سینمایی کشورمان در این سالها فاقد آن هستند. «چ» تنها فیلمیاست که روح دارد و جدای از سینما و جلوههای ویژه و نقاط دراماتیک و قس علی هذا، پر است از ایمان.
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد