احسان صحرایی:: خبرنگار که میشوی، احساس میکنی همه صداها آمدهاند تا به گوشهای تو بریزند. شایعهها از بلندای زبان سرازیر شدهاند تا تو آنها را بشنوی...
خبرنگار که میشوی، حتی صدای قاصدکهای سرگردان که از سر اتفاق، تنها بهزور باد آمدهاند از میان اینهمه رهگذر، به پیراهن تو میچسبند.
خبرنگار که میشوی، قلمت به دیگران ارزش میدهد و برای خودت ارزش میآورد. آن موقع است که متوجه میشوی که تأثیرگذاری و مسئولیت اطلاعرسانی بر روی شانههایت سنگینی میکند.
خبرنگار که میشوی، دیگر خودت نیستی، وقف مردم میشوی، ولی باید مراقب باشی که مصادره نگردی...
خبرنگار که میشوی، فکر میکنی که میتوانی همهی دردهای جامعهات را بنویسی اما با گذر زمان میفهمی اکثر دردها را فقط میبینی و نخواهی نوشت. نه اینکه دلت نخواهد... و درنهایت تو میمانی و انبوهی از ننوشتههایت و در خودت لال میشوی...
خبرنگار که میشویم، کوتاهی قد قلممان درراه خواستههای ملت صرف میشود و جوهر خودکار را به عشق ملت بر روی برگهها میرقصانیم.
خبرنگار شدهایم تا نماینده ملت باشیم و امید داریم که سربلندیم، زیرا پشتوانهای بزرگ چون ملت راداریم...
انتهای پیام/س
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد