محمد كاظم انبارلويي:خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد؛ "لايتخذ المومنون الكفرين اولياء من دون المومنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شيء الا ان تتقوا منهم تقاه و يحدركم الله نفسه و الي الله المصير.(1)
مومنان نبايد كافران را بهجاي مومنان اولياي خود بگيرند، و هركس چنين كند به هيچ وجه از (حزب) خدا نخواهد بود،مگر اينكه به نوعي از آنان تقيه كنيد. و خدا شما را از (نافرماني) خودش برحذر ميدارد و بازگشت، فقط به سوي او است.
اين آيه در زماني نازل شد كه روابطي در ميان مسلمانان و مشركان با يهود و نصاري وجود داشت و چون ادامه اين ارتباط، براي مسلمين زيانبار بود، مسلمانان از اين كار نهي شدند، اين آيه در واقع يك درس مهم سياسي اجتماعي به مسلمانان ميدهد كه بيگانگان را بهعنوان دوست و حامي و يار و ياور هرگز نپذيرند و فريب سخنان جذاب و اظهار محبتهاي بهظاهر صميمانه آنها را نخورند، زيرا ضربههاي سنگيني كه در طول تاريخ بر افراد با ايمان و با هدف واقع شده در بسياري از موارد از اين رهگذر بوده است.(2)
حرمت برگزيدن كفار ومقدم داشتن آنان بر مومنان و ممنوعيت پذيرش ولايت و سرپرستي كافران براي مومنان، نص قرآن است. يكي از حرفهاي ما در انتخابات سال 88 با رقبا اين بود كه اجازه مداخله آمريكا و انگليس را در رقابتهاي داخلي ندهيد و حاضر نشويد بيگانگان از شما حمايت كنند. حتي اين حرف منجر به صدور يك بيانيه تحت عنوان وفاق ملي از سوي خانه احزاب شد. يكي از مفاد اين بيانيه به رسميت شناختن راي مردم وعدم پذيرش مداخله و حمايت بيگانگان در رقابتهاي سياسي بود. اما رقبا رعايت نكردند.
آنها هنوز نتايج انتخابات اعلام نشده، خود را پيروز انتخابات معرفي كردند و راي و داوري هيچ نهاد فيصله بخشي را هم نپذيرفتند. اين عدم پذيرش در مرحله اعلام نتايج انتخابات متوقف نشد بلكه وارد يك پروسه براندازي شد. لذا دو تن از نامزدهاي اصلاحطلبان با صدور بيانيههاي موهن عليه راي ملت و داوري نهادهاي فيصله بخش، يك چهره اپوزيسيوني از خود به نمايش گذاشتند. آنها در روز قدس سال 88 با عبور از شعارهاي امام و انقلاب، فرياد " نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران" سر دادند و شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل را به زعم خودشان به حاشيه بردند.
و در روز 13 آبان 88 آمريكا ستيزي و استكبارستيزي ملت را نشانه گرفتند، در روز 16 آذر 88 به ساحت امام (ره) جسارت كردند و عكس ايشان را به آتش كشيدند و در روز عاشوراي 88 اصل نظام را هدف قرار داده و شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه دادند و حتي حرمت شعائر الهي عاشورا و كربلا را رعايت نكردند.
مردم در پاسخ به اين گستاخي، سه روز پس از اين هتاكيها به خيابانها ريختند و حماسه 9 دي سال 88 رقم خورد.
مردم از تبهكاريهاي سياسي يك ضلع رقابت، تبري جستند و در روز 9 دي سال 88 مهر عدم مشروعيت سياسي بر پيشاني آنها زدند. مردم در روز 9 دي سال 88 با دست نوشتههاي خود از اين جريان تبري جستند و عبور كردند. مردم به سران فتنه گفتند؛ گيريم شما به نتايج انتخابات اعتراض داريد و اين اعتراض هم مسموع باشد، چرا با اصل نظام و شعارها و آرمانهاي امام(ره) و انقلاب در افتاديد؟
مردم به آنها گفتند؛ چرا ولايت كفار و منافقين را پذيرفتهايد و در شورشهاي خياباني با آنها همراهي ميكنيد؟ مردم به آنها گفتند چرا تيم رسانهاي خود را به انگليس و آمريكا فرستادهايد تا بهطور مستقيم طراحي پيامهاي آنها را با اجراي ايراني به نمايش بگذاريد؟
مردم سئوال ميكردند؛ وزير ارشاد دولت اصلاحات چرا كارمند بيبي سي شده است و عليه ملت و نظام لجن پراكني ميكند؟ اين سئوالات و انبوهي از اعتراضات مردمي هيچ پاسخي در پي نداشت. از سنگ صدا در آمد اما از سران به اصطلاح اصلاحات پاسخي براي آن سئوالات شنيده نشد. تنها صدايي كه در ميآمد و از راديو بي بي سي و راديو آمريكا هم شنيده ميشد اين بود : تقلب شده ، نتايج را قبول نداريم و چون قبول نداريم هيچ اصل و اصول و آرماني از انقلاب را هم قبول نداريم!
سهشنبه شب سايتهاي ضد انقلاب و بويژه راديوآمريكا خبر اول خود را اختصاص به سخنان آقاي موسوي خوئينيها در خصوص موضع اصلاحطلبان در انتخابات آينده دادند.
وي گفته است: " ميگويند اگر ميخواهيد در انتخابات شركت كنيد بايد از فتنه بيزاري بجوييد. يعني از آقايان مهندس موسوي و كروبي تبري بجوييم. ما خودمان آقاي موسوي را كانديدا معرفي كرديم . حالا بياييم از او تبري بجوييم. كدام عقل سياسي به ما اجازه اين كار را ميدهد؟"
مفهوم اين سخن آن است كه آنها قبول داشتند در انتخابات فتنهگري كردند و اين فتنهگري با عقل سياسي آنها تطبيق دارد و از همه مهمتر اينكه آنها هنوز در موضع فتنهگري قرار دارند. سخن ما با عضو برجسته مجمع روحانيون مبارز جناب آقاي خوئينيها اين است كه كسي به شما نگفته است از نامزد كردن كروبي و موسوي اعلام برائت كنيد.
آنچه مردم در 9 دي صريح با شما مطرح كردند اين بود كه از شعار" نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران" و از همراهي و همزباني با رژيم صهيونيستي در تخطئه آرمانهاي امام اعلام برائت كنيد. مردم از شما سئوال ميكنند پاره كردن عكس امام و آتش زدن آن در روز 16 آذر و سردادن شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه در روز عاشوراي 88 با كدام عقل سياسي همخواني دارد؟ شما از اين اعمال ننگين اعلام برائت كنيد. شما از اين افكار ضد انقلابي اعلام بيزاري كنيد.
آنچه مردم در 9 دي صريح با شما مطرح كردند اين بود كه از شعار" نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران" و از همراهي و همزباني با رژيم صهيونيستي در تخطئه آرمانهاي امام اعلام برائت كنيد. مردم از شما سئوال ميكنند پاره كردن عكس امام و آتش زدن آن در روز 16 آذر و سردادن شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه در روز عاشوراي 88 با كدام عقل سياسي همخواني دارد؟ شما از اين اعمال ننگين اعلام برائت كنيد. شما از اين افكار ضد انقلابي اعلام بيزاري كنيد.
شما از همراهي با منافقين و كفار و همگرايي با آمريكا و اسرائيل بيزاري جوييد. آيا اين مطالبات مردمي در 9 دي سال 88 با عقل سياسي شما همخواني ندارد؟ آقاي خوئيني ها در اين سخنراني با اهانت به مسئولين نظام و تخطئه راي ملت ميگويد؛" راه حل مشكلات كشور انتخابات آزاد است. اگر انتخابات آزاد برگزار شود فشارهاي بينالمللي هم برداشته ميشود."
انتخابات آزاد چيست و رابطه آن با برداشته شدن فشارهاي بينالمللي ( بخوانيد فشار آمريكا) كدام است؟ آيا طي سه دهه گذشته كه يك لحظه فشارها، تهديدها و تحريمها عليه انقلاب و مردم ايران قطع نشده است به دليل اين بوده كه انتخابات در ايران آزاد نبوده است؟ پس بايد گفت حتما آن ايامي كه اصلاح طلبان روي كار بودند و فشارها هم همچنان ادامه داشته است انتخابات در كشور آزاد نبوده است.
انتخابات چه وقتي آزاد است؟ اگر مردم ، شوراي نگهبان و ولايت فقيه آن را تاييد كنند، آزاد نيست، اما اگر آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي بگويند آزاد است، واقعا آزاد است! و آنوقت هم فشارهاوتهديدها و تحريمها را برميدارند؟ اين چه فهم و عقلانيت سياسي است؟ مردم اين سخن را از كسي كه فتح لانه جاسوسي آمريكا را در كارنامه سياسي خود دارد چگونه قبول كنند؟
اين مواضع نشان ميدهد آقاي خوئينيها و دوستانشان از مردم، نظام و انقلاب عبور كردهاند و ولايت كفار آمريكايي و مشركان انگليسي و ملحدان رژيم صهيونيستي را به ولايت مومنان( بخوانيد ولايت مردم مومن ايران و ولايت فقيه) ترجيح ميدهند. چون آمريكاييها در يك صورت فشارها را بر ميدارند كه در ايران يك جريان متمايل به غرب سركار بيايد. آيا آقاي خوئينيها ميخواهد بگويد آن جريان همان جرياني است كه او آن را نمايندگي ميكند؟ نگارنده ايشان را آدم باهوشي مي داند. چرا بايد اينقدر صراحت در همگرايي با آمريكاييها از سوي ايشان بيپرده بيان شود؟
روشن است؛ آنها فرصتهاي بزرگي را از دست دادند. دشمنان نظام همه پلها را پشت سر شان خراب كردند و نگذاشتند كه آنها به سوي نظام ومردم برگردند.
تازهترين حرف آقاي موسوي خوئينيها در اين موضعگيري آن است كه نميخواهند اين سخن نتانياهو را كه گفت: "اصلاح طلبان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند"، تكذيب كنند و شايد هم آخرين حرف آقاي خوئينيها اين است كه قصد ندارند اين سخن شيمون پرز رئيس جمهور رژيم صهيونيستي را كه گفت:" اصلاح طلبان به نمايندگي از اسرائيل با رژيم اسلامي ايران ميجنگند"، دروغ بدانند و من در حيرتم كه دوم خرداديها چگونه ننگ سربازي براي صهيونيستها را ميپذيرند، اما عزت همراهي با امام، مردم و نظام را پذيرا نيستند. فقط كسي كه در سلوك روحي خود در وادي حسادت و كينهورزي سير ميكند به دام اين موضع ميافتد.
وقتي آنها اصرار به اين كجروي دارند، پاسخ مردم و نهادهاي نگهبان اسلاميت و جمهوريت نظام با اين جماعت روشن است. مردم ميخواهند رئيس جمهور آينده كشور همچنان ملتزم و معتقد به اسلام ، نظام و ولايت فقيه باشد،نه ملتزم به رضايت غرب و همراهي با توطئهها و دسيسههاي سرويسهاي ترور سيا و موساد! قطعا ورود نامزد يا نامزدهايي از اين جريان به رقابتهاي سياسي، يك خيانت آشكار به امام، نظام و مردم است و فكر نميكنم كسي زيربار اين خيانت برود ولو اينكه حضرات به ظاهر از فتنه و فتنهگري اعلام برائت كنند.
منبع:جهان نیوز
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد