به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، محمد رستمی فعال رسانهای در یادداشتی نوشت: کوه و دشت مکمل همدیگر هستند. وظیفه دشت حفظ امنیت غذایی است و وظیفه کوه و تپه حفظ امنیت زیستی. اگر امنیت زیستی به خطر افتد امنیت غذایی هم وجود نخواهد داشت. شوربختانه قیمت گندم و نخود و عدس طوری است که خیلیها را وسوسه میکند که راه تولید کشاورزی را در دل جنگلها بجویند آن هم با تراکتورهای بیرحم که با شخمزدنشان دل کوهها را ریش و صورت مرتع را میخراشند. جدا از اینکه مرتع و جنگل پایه امنیت زیستی هستند و حداقل کارکردشان تقویت آب سفرههای زیر زمینی است و برایآنکه آبی به سفرههای زیر زمینی هدایت شود باید نرم و نازک به سراغ کوه رفت و بر هم نزد خلوت گرم کبوترهای مست که آنجا زیستگاه چرندهوپرنده است که هر کدامشان پی مأموریتی در این جهان هستی آفریده شدهاند و اگر فقط بدانیم اگر مار نباشد و بیمار میشویم و اگر نام بیمارستان را نابغه پزشکی جهان ابوعلی سینا به همین خاطر نهاده است حتی پی تفریح هم آرام و آهسته به کوهساران میرویم .
بگذریم وقتی داخل جنگل شخم زده میشود نتایج آن میشود سونامی سرطان! شاید کسی گوید چه ارتباطی بین سرطان و شخم مرتع است .
ابر که بر کوهساران میبارد کوهها همچون مادران مهربان آب را در سینه و پستان خود ذخیره میکنند و بهوقت خویش در دهان رود و چاه میگذارند .
اولاً اگر مرتع و جنگل نباشد این پستانها خشک میشوند و با هر شخمی دیگر آب نرمنرمک مثل قبل فرونمیرود در زمین و اگر برود فاجعه بزرگتر است!
ثانیاً مرتع و جنگل که به زمین کشاورزی تبدیل شود لاجرم کود و سم میخواهد. کود و سم هم علاوه بر اینکه حشرات مفید و پرندگان را میکشد و به آواز کبکها پایان میدهد یک خطر بسیار جدی دارد و آن آلودهکردن آبهای زیر زمینی است. یعنی دیگر گوارا نیست این آب بلکه خود منشأ بیماری است .
این آب که حتی صاحب زمین شخم زده از آن میخورد به بیماری مبتلا میکند .
افسوس متولیان طبیعت این آموزشها را به مردم نمیدهند؛ افسوس هر سال بیشتر از قبل دمار از روزگار جنگل در میآید و هزار افسوس بهخاطر مشتی گندم و نخود و عدس اصلیترین پایه امنیت یعنی امنیت زیستی به مخاطره میافتد و سلامت مردم بهسادگی آبخوردن به خطر میافتد. ایکاش کشاورزی در جنگل تعطیل شود و برای معیشت مردم از روشهای جایگزین استفاده شود .
و ازآنگذشته تجاوز به حقوق عمومی مردم روزی عقوبت خود را دارد این جهان کوه است و فعل ما ندا...
به جنگل و مرتع رحم کنیم شاید خداوند ما را مشمول رحمت خود کند و باران ببارد. بهراستی آیا ابرها بهخاطر آه مرتع و جنگل بغضشان در گلو خشک شده است ما چه دانیم آنسان که شاعر گفت:
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
هست محسوس حواس اهلدل
جمله ذرات عالم در نهان
با تو گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و با هوشیم
با شما نامحرمان ما خموشیم.
این صرفاً یک متن ادبی و شاعرانه نیست وصیتنامه یک همیار طبیعت است برای اکنون و آیندگان
انتهای خبر/ر
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد