این روزها تقریبا شنیدن برخی جملات از محمد رضا شجریان به یک عادت بدل شده است و ایشان هر از گاهی مانند یک بازیگر زبردست صحنه سیاست بار بلندگوهای بیگانگان را بر دوش می کشد.
در این خصوص مدتهاست که بر آن شدم تا مطالبی را برای این استاد مسلم آواز ایرانی گوشزد کنم اما باز گفتم که ایشان دل نازک است و از سر ناآگاهی حرفهایی را می زند که خودش نیز کمتر به محتوای آنها توجه می کند لذا به مصداق این شعر شعدی سکوت کردم
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نکه کن که سرایرم بدانی
(سعدی-کاست سرو چمان- سال انتشار1370 - دستگاه ماهور - اشاره به حصار و داد)
اما در خصوص آخرین جمله ایشان در مراسم ختم یکی از هنرمندان موسیقی سخن نگفتن ظلم به مردمی است که با خریدن صدایش باعث نامدار شدن او شدند.
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر نسوزم چو بر آتشم نشانی
(همان- خاوران اشاره به عراق)
1.استاد شما متولد 1319 هستید و از 26 سالگی رسما وارد عرصه موسیقی کشور شدید و اولین برنامه شما از رادیو در سال 1345 پخش شد . در حقیقت شما بیش از 12 سال از عمر رسمی آواز خوانی خود را در دوره پهلوی گذراندید اما خود شما درخصوص این دوران به تلویزیون دولت سلطنتی بی بی سی گفته اید: در آن سالها موسیقی مبتذل فراگیر بود و حکومت به موسیقی سنتی اهمیتی نمی داد و فقط سالی یکبار در جشن هنر مرا دعوت می کردند که برای آنها بخوانم
اتفاقا شما در همان سالها به دلیل ابتذال موسیقی یک دوره هم به نشانه اعتراض از شرکت در جشن هنر شیراز خودداری کردید.
استاد ؛ شما خود به روشنی از زمانی سخن گفتید که کسی اهمیتی برای شما و امثال شما قایل نبود و بعضا شما ملعبه مجالس سرور انها بودید.
2.قریب به اتفاق کارهای خوب شما در سالهای بعد از انقلاب ضبط و پخش شد و شما از همان اول انقلاب برای گسترش موسیقی سنتی و فاخر به تلویزیون دعوت شدید.
تقریبا هیچ جوانی صدای شما را در قبل از انقلاب به خاطر ندارد و اکثر انهایی که امروز آهنگهای شما را زمزمه می کنند صدای شما را بعد از انقلاب شنیدند چرا که اساسا شما در انبوه کاستهای کسانی چون گوگوش و دیگران و در قل قله بازار مکاره موسیقی مبتذل و کوچه بازاری گم شده بودید و کسی هم اهمتی نمی داد چرا که حکومت پهلوی اساسا اعتقادی به ایران وسنت های ایرانی نداشتو بارها شاه گفته بود که من سگ های خارجی را به ایرانی ها ترجیح می دهم.
درباره شاهی صحبت می کنیم که از جانب انگلیس حمایت می شد یعنی همان کشوری که رسانه معروفی به اسم بی بی سی دارد و شما امروز با آن مصاحبه می کنید و از نهراسیدن از زندان سخن می گویید.
3. استاد شجریان ؛ من به گوش خود شنیده ام که در ایران بلیط کنسرت های شما در سالن چهار هزار نفری وزارت کشور تا 250 هزار تومان نیز به فروش رفته است در حالی که قیمت آن بیش از 40 هزار تومان نبود.
هر شب سالن پر بود و مردم دوستدار صدای شما با جان و دل برای شنیدن موسیقی سنتی هزینه کرده و وارد سالن می شدند.
متاسفانه در مصاحبه شما با بی بی سی و صادق صبا که وابستگی اش به سلطنت منفور انگلیس بر کسی پوشیده نیست من شاهد کنسرت شما در ترکیه بودم و به روشنی دیدم که جمعیت سالنی که شما برای آنها می خواندید بیش از 300 یا 400 نفر نبود و این برای من بسیار دردآور بود که معلم آواز ایران به جایی رفته که حتی نمی تواند یک سالن هزار نفری برای خودش دست و پا کند.
گویا خواننده ای گم نام از کشوی دور به ترکیه سفر کرده بود.
استاد آیا شان شما این است؟ واقعا خواندن مرغ سحر برای کسانی که در آن سالن چون رقاصان سر تکان می دادند لذت بخش تر است یا برای کسانی که با جان و دل شعر و صدای شما را می شوند؟
استاد مروارید ایرانی را به اب نباتی فروختید؟
زیرکی را گفتم این احوال بین, خندید و گفت
صعب روزی , بوالعجب کاری , پریشان عالمی
(غرل از حافظ- کاست آستان جانان- حزین فرود به شور)
4. استاد متاسفانه عکس شما را در کنار گوگوش هم دیده ام.
می دانید گوگوش کیست؟ همان کسی که شما پیش از انقلاب در لابه لای نوارهای مبتذل و فیلم های مستهجنش گم شده بودید و کسی اهمیت نمی داد.
گوگوش پرچمدار استیلای غرب بر این کشور بود چرا که وسیله ابتذال و سرگرمی جوانانی را فراهم می کرد که باید ایران را می ساختند و اتفاقا نقش کثیفش را هم خوب بازی می کرد و شاه وقت نیز همین ها را می خواست؟
از شما می پرسم, نسبت شجریان و گوگوش چیست؟
نسبت موسیقی سنتی و موسیقی مبتذل , آبگوشتی و محرک جنسی چیست؟ شما در کنار گوگوش عکس می گیرید آنوقت به تلویزیون ایران نامه می نویسید که صدای شما را به دلیل ابتذال در موسیقی پخش نکند؟
یک بام و دو هوا؟
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام , ار خود , صورتگر چین باشد
(شعر از حافظ - کاست آستان جانان- بیات ترک-سال اجرا 1362)
5. استاد سرزمین خود را نفرین شده خوانده اید.
وای بر شما .آیا خاک این کشور نفرین شده است که چون شمایی را پرورش داد و گمنامی به اوج شهرت و استادی رساند؟ شما حتما شهید نداده اید و احتمالا هرگز هم جبهه را ندیده اید اما ایا داغ دیده اید؟ می دانید به سرزمینی که برای هر وجبش از خاکش یک پهلوان تناور بر روی زمین افتاده نفرین شده نمی گویند؟
کمی به دور و بر خود نگاه کنید. نفرین شده تعریف دیگری دارد.
نفرین شده کسانی هستند که شرافت خود را به بی بی سی فروخته و به حرمتی که برای انها اندوخته شد پشت کردند.
استاد گرامی! یقین بدانید حتی صادق صبا یک بیت از اشعار شما را هم نمی تواند بخواند که در مصاحبه اش نیز مشهود بود که اینچنین است و اصلا اطلاعی از موسیقی سنتی نداشت اما جدای از این کسانی که شما امروز برایشان خوش زبانی می کنید اگر روزی گرفتارشان شوید با شما همان کاری را می کنند که شاه مخلوع کرد و شما می مانید و گمنامی و موسیقی مبتذل
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد , مهربانان را چه شد؟
(شعر از حافظ- اجرا در سال 1361 - کوشه عشاق و قرجه - کاست بیداد)
6. اقای محمد رضا شجریان! شما تمام شرافت خود را مدیون دعای پدرتان که معلم قرآن بود هستید و همچنین جمهوری اسلامی واگر رافت اسلامی نبود مطمئن باشید در این سرزمین مقدس کسی برای فریب خوردگان فرش قرمز پهن نمی کند.
ضمنا از زندان سخن نگویید . درکشور ما شما به زندان نخواهید. در این جا کارهای مهمتری هست که باید به آنها رسیدگی شود و کسی از این سخنان باکی ندارد اما استاد گرامی شما در آستانه 73 سالگی هستید و این یعنی آفتاب عمر برای شما لا اقل یک سوم نهایی را طی می کند اگر صد سال عمر کنید.
مردم این کشور با صدای شما ماه رمضان را طی کرده اند ولی در بی بی سی ,انگلستان و آمریکا کسی ماه رمضا را نمی شناسد . تا دیر نشده برگردید و شان خود را در حد گوگوش و بلندگوی بی فکر غرب پایین نیاورید.
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست که ذکر دوست نیارد به هیچ کونه ملال
به ناله کار میسر نمی شود سعدی ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال
شعر از سعدی
اجرا در دستگاه سه گاه ( مویه فرود)
کاست رسوای دل
سال انتشار 1376
منبع:دانا
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد