مسعود یارضوی:مطالعه تطبیقی تاریخ بروز و ظهور تفکر اصلاح طلبی همواره با یک معنا مساوات داشته است. "براندازی".
البته بیان این کلمه شاید در نگاه اول غیر منصفانه به نظر بیاید ولی این نتیجه تبعی گناهی ندارد وقتی عده ای به قصد جعل تاریخ به صحنه شتافته اند، عده ای یارای تحلیل شجاعانه وقایع سیاسی را ندارند و عده دیگری هم ترجیح می دهند در فضای بیخبری سیر کنند.
اصلاح طلبان در دو فتنه سال های 78 و 88 مسئول مستقیم بوده اند. مبانی تفکری آنها سمت و سویی کاملاً غیر اسلامی دارد و اپوزیسیون ضد انقلاب و کشورهای غربی دشمن جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل همین سمت و سوی غیر اسلامی بوده است که دائماً بر حمایت صریح و بی پرده از اصلاحات خواهان اشاره کرده اند.
این معنا البته گاهی در صحبت های سران اصلاحات نیز جلوه گر می شود. علی شکوری راد از اعضای حزب منحلّه مشارکت چندی قبل گفته بود: به عقيده ما اصلاح طلبي، اصل و بناي حرکت و مبارزه براي بهبود اوضاع جامعه است، اما وقتي اين راه به بن بست برسد، نه اينکه رهبران اصلاح طلب بخواهند به سراغ انقلاب يا براندازي بروند، بلکه وقتي اصلاحات به بن بست رسيد، يا بايد به وضع موجود رضايت داده شود يا مبارزه به دليل تصلب حکومت به سمت "براندازي" يا انقلاب سوق پيدا مي کند اين يک قصد يا تصميم نيست که مسئول يا متولي داشته باشد. يک جبر است، يک اقتضاء است، خواه و ناخواه اتفاق مي افتد. اين براندازي هم گاهي در حد براندازي حاکمان است و گاه به براندازي کل نظام منجر مي شود."
مثنوی "براندازی جبری" در قاموس اصلاحات، صد البته هفتاد من کاغذ می طلبد اما اشاره به آن در مقدمه پاسخ به چرایی توبه نکردن اصلاح طلبان از فتنه ضروری بود.
در باب چرایی توبه نکردن اصلاح طلبان از فتنه اولین گام این است که بر مبنای آنچه که در مقدمه گفته شد؛ بدانیم که انتظار توبه اصلاح طلبان از فتنه به معنای انتظار از آنها برای توبه و گفتن بدرود از بسیاری از مفاهیم مبنایی در تفکر اصلاح طلبی است.
ناگفته پیداست که نمی توان از تفکری انتظار توبه از فتنه داشت که از اساس و به گفته مدعیان خود در برابر واژه هایی مثل مطلقه بودن ولایت فقیه و یا نظارت استصوابی که پیش شرط یک جمهوری اسلامی است قد علم کرده است.
و بدیهیست که مخالفان این تفکرات به دلیل اینکه در برابر عمودهای خیمه انقلاب اسلامی ایستاده اند لاجرم به وادی فتنه و اغتشاش (براندازی جبری) کشیده می شوند که کارنامه آن در حوادث سال های 78 و 88 کاملاً باز و در پیشگاه مردم و تاریخ قابل خوانش است.
پس اینطور نتیجه می گیریم که اساساً انتظار اتفاق "توبه از فتنه" در جبهه اصلاحات یک انتظار تقریباً بیجاست و دچار منع ماهوی است.
اما این سوال را نیز مطرح می کنیم که شاید عده ای از اصلاح طلبان باشند که حاضر به پوشیدن چکمه تغییر باشند و اینطور عزم کنند که با توبه از فتنه سال 78 و 88؛ دندان لق "براندازی جبری" را از تفکر خود جدا و به رویه های پذیرفته شده اصلاحات خواهی و اصلاح گری بسنده کنند.
آیا با این فرض هم نمی توان رخداد "توبه از فتنه" را در میان اصلاح طلبان خواهان بود؟!
در این زمینه باید گفت که سران جبهه اصلاحات و آنهایی که گوئیا تفکر اصلاح طلبی سرچشمه منش و ممشای خود را از آنها می داند، توانسته اند ترس از رخداد شوم "طلاق سیاسی" را در میان اصلاح طلبان بسط دهند.
عده زیادی از سیاسیون هنوز از یاد نبرده اند که برخی اقدامات رادیکالیزه حزب مردمسالاری و دبیر کل آن یعنی مصطفی کواکبیان مبنی بر کوبش فتنه و زمزمه های حضور بدون پیش شرط در انتخابات، چگونه او را تا سر حدّ مرگ سیاسی و تهمت "اصلاح طلب نبودن" پیش برد.
اصلاح طلبان به راحتی به صحنه شتافتند و با طرح مسائلی مثل "اصلاح طلب بدلی"، و اینکه "او اصلاح طلب نیست" طرح طلاق سیاسی را به راحتی به رخ حزب مردمسالاری و دبیر کل آن کشیدند.
البته در این میان باید به برخی از چهره های اصلاح طلب دیگر نیز اشاره کرد که پس از حوادث فتنه بار سال 88 به صحنه آمدند و به صور مختلفی اقدام به تقبیح فتنه کردند اما طوق طلاق سیاسی بر گردن آنها نیز افتاد و جبهه اصلاحات و رسانه های آن هیچگاه دیگر یادی هم از این افراد نکردند.
این در حالیست که هزینه حمل تفکر اصلاح طلبی در میان اعضای این جبهه بویژه از سال 88 به این سو، اگر قرار باشد همراه با تحمل هزینه طلاق سیاسی هم باشد؛ حتماً و حتماً باری سنگین و شاید غیر قابل حمل می نماید.
و لذا ریسک پذیرش "طلاق سیاسی" و تهمت "الماس فریب بودن" برای اصلاح طلبان شهره و نامدار از خطر بسیار بالایی برخوردار است؛ خطری بسیار بالا تا آنجا که در مقابل حسنه توبه از فتنه، سیئه سکوت را برمی گزیند و به حیات های نباتی قناعت می کند. شاید که از آتش اتاق های فکر اصلاح طلبان آبی گرم شود.
منبع:جهان
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد