گروه اجتماعی ایلام بیدار::12 الی 18 اردیبهشت در تقویم رسمی کشور بعنوان هفته معلم نامگذاری شده است؛ پس از پیروزی انقلاباسلامی و شهادت استاد مرتضی مطهری در روز 12 اردیبهشت ماه سال 1358 توسط گروه فرقان، این روز به عنوان روز معلم نامگذاری شد.
معلمان جایگاه ویژه ای در جامعه دارند. آنها استعدادهای کودکان و نوجوانان را کشف کرده و جهت می دهند؛ و از کودکان یک سرزمین شهروندانی مسئولیت پذیر می سازند که آینده جامعه را شکل می دهند. معلمان راه درست را به کودکان نشان می دهند و آنها را آماده می کنند تا شهروندانی بهتر و مردمانی نیکوتر باشند. معلمان به فرزندان ما می آموزند چگونه با بزرگ ترین مشکلات زندگی روبه رو شوند و براحتی از عهده آنها برآیند، اهمیت دیگر کار معلم در این است که دانش آموزان، بویژه کودکان، اغلب معلمان مورد علاقه خود را یک شخص ایده آل در روی زمین می دانند و برای تمام عمر از او الگو می گیرند.
اما در این روزها که در هفته معلم قرار داریم از زبان یکی از دوستان شنیدیم که معلمی در ایلام است که با سایر معلمان دیگر تفاوت های زیادی دارد، ایثارگری ها و از جان گذشتگی هایش او را به مرتبه ای از معلم و اسوه نمونه در این راستا تبدیل کرده است؛ همین برایمان کافی بود تا به سراغ این معلم برویم شماره و آدرس محل تدریسش را به دست آوردیم و راهی خیابان شهید چرمان ایلام واقع در محله پاسداران شدیم؛ آنجا که مدرسه دبستانه ای به نام شهید "شیرزاد عبدالهی" قرار دارد.
در حین مسیری که به این مدرسه ختم می شد با خود فکر می کردم که این معلم چه ویژگی هایی می تواند داشته باشد که دوستمان این گونه از او یاد کرده بود، همین شد تا مسیر را برای تهیه گزارش ادامه دهم؛ به داخل مدرسه که رسیدم مدیر مدرسه با احترام خاصی ما را تا پیش این معلم عزیز راهنمایی کرد و هنگام دیدار با وی و در زمانی که لحظه اول چهره اش را مشاهده کردم ویژگی هایی که دوستمان از این معلم می کرد تبلور می کرد.
در همان لحظه ای که به او دست دادم دیدم که نمی تواند از جای خود بلند شود دقت که کردم متوجه شدم او نمی تواند سر پای خود بایستد و با عصا اقدام به این کار می کند؛ بیشتر که دقت کردم دیدم در هر دو قسمت زانوی این معلم زانوبند بسته شده، بله این معلم ایلامی دچار قطع نخاع شده است، موضوعی که ما را به شدت ناراحت کرد.
"رمضان ملکی"، معلم ایلامی متولد 1353 ساکن شهر ایلام است، او نزدیک به 27 سال است که به شغل معلمی فعالیت دارد؛ عشق و علاقه وافر به این شغل تمامی مشکلات شخصی او را از یاد خودش هم برده است، برای تأیید این موضوع نیز همین کافی است که کسی تا به امروز از فعالیت کاری این معلم سراغی از وی نگرفته است.
این معلم ایلامی که در گمنامی به سر می برد در سال 69 در آزمون تربیت معلم شرکت می کند و قبول نیز می شود در پایان دوره چهار ساله و کسب دیپلم جذب اموزش و پرورش می شود، در سال اول خدمت و براساس تقسیم بندی معلمان به مناطق عشایری روستای "چم ژیه" از توابع بخش چوار اعزام شد.
قضیه قطع نخاعی این معلم گمنام ایلامی به انتهای سال اول تدریسش در این محله برمی گردد، او می گوید بر حسب وظیفه ای که داشتم پا در این عرصه گذاشتم و حتی نقص عضو هم دلیلی برای ترک کار مقدسم نشد؛ هیچ گاه دوست نداشتم راحت طلب باشم و این شرایط را برای خود پذیرفته بودم.
بر این باورم که اگر علاقه ای در کار نباشد نمی توان انتظار موفقیت در کار مقدس معلمی شد، تمامی مشکلات در طول این 27 سال از سابقه کارم را تحمل کردم و اکنون که حتی سال های زیادی تا پایان فعالیتم نمانده باز وقتی به این فکر می کنم که دیگر بعد آن دوران معلم نیستم آزرده خاطر می شوم.
در مدرسه معلم با افکار مختلفی سر و کار دارد و نیز اولیای مختلف که با سطح فرهنگ مختلفی برخوردار هستند و معلم باید بداند که در هر جا و مکانی چگونه با آنها برخورد می کند، موضوعی که باعث آزرده خاطری دانش آموز و اولیای انان نگردد.
چگونگی قطع نخاعی معلم گمنام ایلامی
ملکی در رابطه با نحوه قطع نخاعی خود گفت: بعد از پایان خرداد ماه و برگزاری امتحانات به علت فشارهای زیادی که در دوران تحصیل به من وارد شد مشکلاتی برایم به وجود آمد و با توجه به اینکه مدرسه عشایری بود برای راه اندازی مدرسه ای با امکانات حداقل اولیه برخی از اقلام مورد نیاز مدرسه از جمله نیمکت و صندلی را با خود حمل می کردم.
با توجه به کوهستانی بودن مسیر و نیز تردد زیاد و کمبود ماشین در ان روزها تا 50 کیلومتر این وسایل را حمل و برای رسیدن به مدرسه پیاده روی می کردم و با توجه به اینکه محل اسکانم در منطقه عشایری در زیر چادر بود و مرطوب نیز بود مشکلات عدیده ای برایم به وجود آمد.
به دلیل کمبود امکانات در ان موقع و این شرایط گفته شده و فشارهای زیاد بدون اینکه خود مطلع شده باشم دیسک کمر گرفته بودم و بعد از مدتی اذیت شدن وضعیت جسمانی و درد کمر تشخیص دادم که نزد پزشک بروم، دکتر مودر نظر هم تشخصی داد که جراحی شود و در نهایت منجر به ضایعه نخاعی شد.
شرایط تدریس در ان زمان بسیار سخت بود و بایستی برای تدریس در ان منطقه حتی غذا و آب را نیز با خود به همراه داشتی با توجه به اینکه مسیر دسترسی سخت بود و به آسفالت و برق هنوز مجهز نشده بود شرایط برای تدریس سخت شده بود، اما در این برهه کنونی به سبب مسیر پالایشگاه و پتروشیمی این مسر آسفالت و حتی از نعمت برق نیز برخوردار شده است.
بسیاری از اقوام و بستگان و همکاران بعد از این اتفاق من را از ادامه کار منع کردند که با توجه شرایط جسمانی بهتر است دیگر به استراحت کامل بپردازی اما عشق و علاقه من به این کار نگذاشت که به استراحتم ادامه دهم احسحس کردم که نباید در مقابل این حادثه از مسئولیتم شانه خالی کنم.
بچه های کلاس از دیدن من و عصاهایم گریزان می شدند
در کل پای تابلو ایستادن و برای دانش اموز تدریس کردن بسیار سخت است اما سعی کرده ام در این مدت تدریس و تا زمانی که باشد کم نذارم و این برایم از لذت خاصی برخوردار است که با هیچ چیز جای معمله را ندارد، در روزها و هفته های اول سال تحصیل با توجه به اینکه در مقطع ابتدایی تدریس می کنم بچه های کلاس از دیدن من و عصاهایم گریزان می شدند اما با مرور زمان نه تنها آن گریزانی در کار نیست بلکه به نوعی با من رفیق شده اند.
محصلان هم اکنون با من خیلی راحت هستند و بارها نیز با من شوخی می کنند، از انجا که اکثر قریب به اتفاق خانواده ها من را نیز می شناسند در ابتدا می گفتند که با توجه به وضعیت جناب ملکی شاید وی نتواند به خوبی اقدام به تدریس بچه هایمان بکند، اما بعد از مدتی و با گذشت چند ماه همان اولیای دانش اموزها از بنده به خاطر این قضاوت عذرخواهی کرده و از نحوه یادگیری بنده به محصلانم تقدیر نیز کرده اند.
مشکلات معلم قطع نخاعی ایلامی تمامی ندارد
اما این موارد تنها مشکل و اخرین انها نیست، معلم گمنام ایلامی این روزها حتی مشکلاتی دارد کهبه جرأت می گوییم شاید هیچ معلمی در سطح کشور نداشته باشد، او با وجود اینکه در سال اول 26 سال خدمتش نقص عضو و دچار ضایعه نخاعی شده اما تمام هزینه های درمانش را خود متقبل شده است.
هزینه های قطع نخاع تنها به عمل جراحی در قبل بسنده نمی شود بلکه در طول سال هزینه های جانبی دیگری در پی دارد که کم از حقوق دو الی سه ماه یک معلم نیست، ملکی می گوید: برای تعویض زانوبندهایم در طول سال دو بار اقدام می کنم که برای هر دو زانو تا مبلغ دو میلیون تومان هزینه دارد علاوه بر این در هر چن ماه یکبار باید عصاهایم تعویض شوند و با سایر هزینه های جاری این جراحی هر ساله بین دو الی سه میلیون تومان هزینه درمان خود را پرداخت می نمایم.
این معلم گمنام ایلامی اکنون بعد از گذشت 26 سال خانه نشینی و خدمت امسال موفق به تهیه مسکن آن هم در اطراف حومه ایلام در یکی از روستاها شده است آن هم با اقساط و قرض های سنگین؛ با این همه که در داخل شهر اجاره نشین بوده ام امسال موفق به خرید یک خانه در روستای بانقلان کرده ام.
حقوق بنده کفاف خرج هزینه های زندگیم را نمی دهد و با توجه به اینکه تازه و نزدیک به پنج سال است که ازدواج کرده ام لذا شرایط سختی را پیش رو دارم وهمسرم نیز که طلبه است به علت مشکلات از ادامه تحصیل حوزوی خود فعلا بازمانده است و امیدواریم که این مشکلات در اینده کمتر شود.
مشکل دیگر اینکه هزینه های این درمان با بیمه هم قابل پرداخت نیست و طبق قانون حتی بهزیستی قادر به کمک نیست چرا که معلمان در حوزه آموزش و پرورش گنجانده شده اند و در این راستا هیچ نهاد و اداره ای به خانواده ما کمکی نمی کند؛ در طول این مدت کاری 27 سال نیز از طرف مجموعه کمکی به بنده نشده است.
آری، عشق به تعلیم و تربیت برای این گمنام و قطع نخاع ایلامی باعث شده که با همه این مشکلات و گرفتاری ها همچنان نتواند از ادامه این شغل مقدس دست بردارد.
انتهای پیام/س
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد