صبح روز 29 آذر ماه حادثه ای تاریخی در دانشگاه ایلام به وقوع می پیوندد. حادثه ای که برای همیشه در تاریخ این دانشگاه یه یادگار خواهد ماند. دو تن از سبکبالان عاشق هشت سال دفاع مقدس، دانشگاه را برای آرامیدن انتخاب کرده اند. دو شهید گمنام 18 ساله و 31 ساله. تفحص شده در مناطق عملیاتی فاو و جزیره مجنون.
این بار شهدا خود به سراغ ما آمده اند. و آن ها انتخاب کرده اند مکانشان را. می خواهند در میان جوانان باشند. در میان دانشجویان. در میان افسران جنگ نرم. کار خدا که بی حکمت نیست، اینان همان جان بر کفان راه حسینند، همان هایی که روی پیرهنشان نوشته بود: می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم. پس قطعا حکمتی نهفته در این راز سر به مهر. و کاش من و تویی درک کنیم این حکمت را. و خداوند دوست دارد رحمتش را بوسیله بندگانش عرضه کند.
فکر می کنم شهدا به سهم خویش ادا کرده اند دین خود را. آن ها همان زمان که نیت کردند بروند برای دفاع به خاطر رضای حق ادا کردن دین خویش را و اینکه امروز بار دیگر ما را انتخاب کرده اند و خود به سراغ ما آمده اند حکایت دیگری دارد. و خداوند لطفش را بر ما ارزانی داشت.
اما این طرف قضیه است. طرف دیگر کمیتش لنگ است. مایی که قرار است ادامه دهنده را آنان باشیم خود در راه مانده ایم و ابن السبیل. اما از خودشان مدد می خواهیم و استقبال می کنیم از وجود نازنینشان.
مگر نه اینکه شهدا مظهر ایثار و جوانمردی و مقاومت اند و مگر نه اینکه ما این امنیت و آسایش و سربلندی را مدیون خون آنهاییم و مگر نه اینکه ره بری فرمودند دانشجویان افسران جنگ نرم اند و خط شکنان این مسیر و مبارزه. آیا این افسر و خط شکن و مبارز الگو نمی خواهد؟ نمی خواهد مدام در گوشش یکی نجوا کند و جلوی چشمش یکی بگوید تو مدیون همین هایی هستی که صبح به صبح از کنارشان رد می شوی. نکند یادمان برود: " ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود خون دلها خورده ایم، رنج دوران برده ایم، چه سرها داده ایم و چه داغ ها دیده ایم." باید یادمان باشد که چه المی را بلند کرده ایم و چه امانتی را بر دوش داریم. یادمان باشد این الم همان امانتی است که باید به دست صاحب اصلیش برسد تا نکند آیندگان ما را نیز جزو بی عرضگان تاریخ بشمارند.
اصلا مگر جبهه دانشگاه نبود. چه زیبا گفت شهید ماشاالله دشتی پور از شهدای دانش آموز ایلام:" من اکنون در دانشگاهی هستم که کنکورش تقوا، درسش ایثار و مدرکش شهادت است و من اکنون می خواهم مدرکم را بگیرم."
می خواهم بگویم اصلا جای شهدا در دانشگاه است. مگر امام نگفت اگر دانشگاه اصلاح شود مملکت اصلاح می شود. و مگر این خون شهید نیست که به برکتش اصلاح می کند تمام کج روی ها را. پس دیگر چه جای درنگ است و تامل و شبهه افکنی.
ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش".
سید شهیدان اهل قلم ، شهید سید مرتضی آوینی