ایلام بیدار20:15 - 1391/09/28

آزمون نظریه امام(ره) در دهه‌‌ های پس از انقلاب

شايد بتوان «نُه دي» را آزمون نهايي نظريه امام (ره) در خصوص انقلاب اسلامي دانست، انقلابي كه با اتكاي به مردم پيروز شد و به پيش رفت و مردمي كه با پشتيبان ولي‌فقيه از راه امام دست نكشيده‌اند.

* دهه شصت 

يكي از اتهامات گروهك‌هاي چپ‌گرا به نهضت امام خميني (ره)، سازش با آمريكا بود. علت اين ادعا هم آن بود كه شرط لازم پيروزي انقلاب‌ها را قيام مسلحانه مي‌پنداشتند و پيروزي مردمي انقلاب بدون اتكا به گروه‌هاي مسلح را غيرممكن مي‌دانستند. اما پيروزي انقلاب تنها به اتكاي قدرت مردم بدون وابستگي به ابرقدرت‌ها و حتي بدون وابستگي به گروهك‌هاي مسلح، درستي نظريه امام را - پيروزي با مشاركت عمومي مردم- اثبات كرد. 
اما در حالي كه كمترين از دو سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته بود، گروهك‌ها بر شيطنت‌هاي خود افزودند و با آغاز غائله‌هاي خياباني سعي بر آسيب رساندن به انقلاب نوپاي اسلامي را داشتند. از مهم‌ترين اين سلسله حوادث، غائله 14 اسفندماه 1359 در دانشگاه تهران است. رأس اين فتنه - كه با هماهنگي سازمان منافقين و نيروهاي وابسته به بني‌صدر، موسوم به دفتر هماهنگي مردمي رئيس‌جمهوري شكل گرفت- شخص بني‌صدر بود كه به عنوان سخنران مراسم و از پشت تريبون اغتشاش را هماهنگ مي‌كرد. 
 
در اين مراسم شعارهاي بسيار تندي عليه نهادهاي انقلابي و اشخاص مورد وثوق امام خصوصاً شهيد مظلوم دكتر بهشتي سر داده شد و بني‌صدر نه تنها نسبت به اين توهين‌ها حساسيتي نشان نداد، بلكه شخصاً اقدام به توهين كرد و علناً دستور حمله و مضروب كردن مردم را از پشت بلندگو صادر كرد. بني‌صدر از اين نقطه زماني در تقابل مستقيم با نظام اسلامي قرار گرفت و به همراه ديگر گروه‌هاي ضدانقلاب، مدام بر لزوم مقاومت، ايستادگي و تسليم نشدن، تشويق صريح و جدي براي اعتراضات خياباني، استقامت نمودن و... مي‌نمود. 
اگرچه بني‌صدر انساني خودشيفته و تماميت‌خواه بود، اما اينك كه پس از سه دهه به آن روز‌ها مي‌نگريم، به خوبي آشكار است كه بسياري از اقدامات او تحت تاثير القائات نزديكانش بوده است. در حالي كه فرماندهان سپاه براي ديدار با رييس‌جمهور وقت كه فرمانده كل قوا نيز بوده است؛ مدت‌ها در انتظار مي‌ماندند، ‌مسعود رجوي، اشرف دهقاني، موسي خياباني و سران فدائيان خلق به راحتي و بار‌ها در منزل به ملاقات بني‌صدر رفته و ساعت‌ها با او به گفت‌وگو مي‌ پرداختند. حتي او روابط نزديكي با رهبران غائله كردستان برقرار كرده بود. جالب آن‌كه ردپاي جاسوس‌هايي همچون محمدرضا سعادتي، عضو ارشد سازمان منافقين در حال انتقال اطلاعات به سرويس اطلاعاتي شوروي و عباس اميرانتظام، دوست قديمي بني‌صدر در حال جاسوسي براي آمريكا با اسناد غيرقابل انكار شناسايي، دستگير و محاكمه شده بودند. 
 
در اين ميان امام (ره) با صبر و تدبير سعي در فرو نشاندن فتنه و جلوگيري از ريزش نيروهايي داشتند كه فريب نفاق اين گروهك‌ها را خورده‌اند. به دستور امام (ره) هيئت سه نفره‌اي تشكيل مي‌شود و جمع‌بندي‌هاي متقني انجام مي‌گيرد. اما درست پس از هر تدبير امام كه منجر به آرام شدن نسبي فضاي جامعه مي‌گشت، منافقين مانع از ثبات آرامش مي‌گشتند. به عنوان نمونه، درست در روزهايي كه با تلاش ياران امام (ره) رنگ و بوي آرامش به فضاي سياسي كشور بازگشته بود، بني صدر در يك مصاحبه راديوتلويزيوني و مطبوعاتي با شركت خبرنگاران خارجي و داخلي كه در مطبوعات تاريخ 1360.02.05 منعكس شد، بار ديگر به تحريك افكار عمومي پرداخت و امام (ره) را به ديكتاتوري متهم نمود: "ممكن نيست شما بتوانيد جامعه را در بي‌خبري نگهداريد و جامعه بي‌خبر بتواند پاسدار موجوديت خويش و انقلاب خود و جامعه رو به رشد باشد... همه بايد بايستيم و استقامت كنيم... دو نوع سازماندهي سياسي داريم. نوعي از آن بر توانايي رهبري و سفت و سخت بودن سازمان تكيه دارند كه به قول فرنگي‌ها توتاليتر يا خودكامه و قيم... نوع دوم كه من طرفدار آن هستم نظم را با زور سازگار نمي‌‌بيند، سازمان را هم با زور سازگار نمي‌بيند و بر اين عقيده است كه رهبري، سازمان و نظم بايد در سطح خود مردم، براي نگهداشتن مردم در صحنه بماند... " 
 
پس از اين اظهارات در روز دوشنبه 1360.02.07 هواداران سازمان منافقين از ساعت سه بعدازظهر، بدون مجوز از وزارت كشور، در ميدان فلسطين اجتماع كرده و حدود ساعت چهار به‌طرف پيچ شميران حركت كردند كه در خلال آن، درگيري ميان آن‌ها با نيروهاي مردمي و انتظامي به‌وجود مي‌آيد. 
اين رفتار منافقين موجب جلب حمايت گسترده سلطنت‌طلبان فراري از كشور شد. علي اميني نخست وزير فراري شاه و برخي ديگر از چهره‌هاي شاخص، به حمايت از آن‌ها برخاستند و اين حمايت‌ها با سكوت سران اغتشاش‌طلب همراه گرديد. اوج اين فتنه‌جويي‌ها در اعلام جنگ مسلحانه بر عليه نظام در خردادماه 1360 صورت مي‌گيرد؛ زماني كه امام نصيحت را بي‌اثر يافته و بني‌صدر را از فرماندهي كل قوا عزل مي‌نمايند. در اين زمان است كه مجلس شوراي اسلامي نيز طرح عدم كفايت سياسي بني‌صدر را در دستور قرار مي‌دهد. فتنه‌گران پي به نزديكي سقوط كامل خود مي‌برند. 
شنبه سي‌ام خرداد، روز طرح عدم كفايت سياسي بني‌صدر در مجلس بود. در اين روز سازمان منافقين كه مي‌پنداشت بهانه و فرصت مناسبي براي اعلام شورش عليه امام (ره) و نظام جمهوري اسلامي به دست آورده است، با صدور اطلاعيه‌اي سياسي-نظامي رسماً وارد جنگ مسلحانه و قتل و كشتار مردم وفادار و علاقه‌مند به نظام جمهوري اسلامي گرديد. آن‌ها به‌سرعت به تدارك و آماده‌سازي يك حركت مسلحانه وسيع و گسترده پرداختند. وابستگان ضد انقلاب و منافقين در داخل با پيوستگي كامل در خيابان‌هاي شهرهاي بزرگ و كوچك دست به كشتار، آزار و اذيت مردم و تخريب اموال عمومي زدند. در خارج كشور نيز گروه‌هاي به اصطلاح اپوزيسيون با تظاهرات خود بني صدر را ياري دادند. 
اما حضور خودجوش و گسترده مردم ايران در تظاهرات سي و سي‌ويك خرداد، در تجديد پيمان با رهبري انقلاب و اعلام حمايت از مجلس شوراي اسلامي و مخالفت با بني‌صدر و عمليات ارعابي و شورشگرانه، منافقين را با ناكامي مواجه ساخت. مسعود بني‌صدر، پسرعموي رئيس‌جمهور معزول و عضو وقت سازمان منافقين، در كتاب خاطرات خود با اشاره به اين موضوع مي‌نويسد: "وجود انبوه افراد وفادار به آيت‌الله خميني... بيانگر اين نكته است كه او در وضعيت غيرقابل تصوري قرار داشت و علاوه‌بر اين، مي‌توانست با يك سخنراني، اطلاعيه يا دعوت عمومي افراد بسياري را به پاي تظاهرات و نمازهاي جمعه بكشاند كه به‌خصوص نمونه‌هاي بسياري از آن در‌ همان حوالي خرداد 1360 اتفاق افتاد و به آن‌ها اشاره گرديد. حتي بسياري از خانواده‌هاي اعضاي فعال سازمان نيز... مخالفت با او را نوعي فروختن دين به دنيا مي‌دانستند و حاضر به مبارزه با او نمي‌شدند. " 
 
* دهه هفتاد 
 
در سال 1368 سازمان سيا با همكاري سرويس اطلاعاتي آلمان و واسطه‌گري علي اميني كنفرانس "هامبورگ " را برگزار كرد. سلطنت‌طلبان و جناح‌هاي چپ و راست اپوزيسيون خارج از كشور، پس از شركت در اين كنفرانس، مشي و گفتمان خود را رسماً تغيير دادند. جمع‌بندي مسائل مطرح‌شده در كنفرانس هامبورگ به اين صورت بود كه پايگاه مردمي و اجتماعي جمهوري اسلامي غيرقابل خدشه است و بايد با برنامه‌هاي فرهنگي، زمينه‌ را براي استحاله مسئولين نظام و سپس مردم فراهم كرد. 
«ديويد كيو» مأمور سيا و رابط آن سازمان با برخي از اين گروه‌هاي ضد‌انقلاب، در جلسه‌اي توجيهي، استراتژي مورد نظر آمريكا براي براندازي جمهوري اسلامي را چنين بيان مي‌كند: "مهم‌ترين حركت در جهت براندازي جمهوري اسلامي، تغيير فرهنگ جامعه فعلي ايران است و ما مصمم به آن هستيم. " بهزاد كريمي از فعالان ضدانقلاب مقيم خارج، در اظهاراتي تصريح مي‌كند كه تفكر فقاهتي بايد از بين برود و بسياري از تئوريسين‌هاي غربي و شرقي، راه نفوذ را تغيير در فرهنگ عاشورايي مردم در حمايت از رهبر خود اعلام مي‌نمايند. 
رهبر انقلاب در هفتم آذرماه 1368نخستين هشدار را نسبت به رويكرد جديد دشمن به عرصه فرهنگي اعلام داشتند: "يك جبهه‌بندي عظيم فرهنگي كه با سياست، صنعت، پول و انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الآن مثل يك سيلي راه افتاده كه با ما بجنگد. جنگ هم، جنگ نظامي نيست. " ايشان بعد‌ها با تعبير «شبيخون فرهنگي»، ابعاد و عمق توطئه را تشريح نمودند و با هشدارهاي خود كوشيدند تا اذهان مردم و مسئولان را به عمليات پيچيده دشمن متوجه نمايند. 
 
اين هشدار‌ها اما از سوي متوليان فرهنگي چندان مورد توجه قرار نگرفت. فضاي گفتمان رسانه‌اي به مرور به سويي رفت كه سال‌هاي پاياني دهه هفتاد، شاهد توهين‌هاي علني به مقدسات مردم در رسانه‌ها بوديم. دشمن در چنين فضايي گمان برد كه ريزش انقلاب به نقطه طلايي رسيده است و توان انجام يك حركت مؤثر فراهم گرديده است. در هجده تيرماه 1378 توطئه‌اي رقم خورد كه بسياري به موفقيت آن اميد داشتند. اغتشاشات خياباني كه هجده سال از خاطره مردم دور مانده بود، با تشنج در خيابان‌هاي اطراف كوي دانشگاه در نيمه شب هجده تيرماه و شكستن شيشه‌هاي مهدكودكي در مقابل كوي، آتش‌زدن لاستيك و حمله به خودرو‌ها و بستن معابر و هجوم به ناجا و گروگان گرفتن سه سرباز نيروي انتظامي آغاز گرديد. 
همراهي كساني كه انتظار مقابله با فتنه از آن‌ها مي‌رفت و قرارگرفتن آن‌ها در صف اغتشاش‌گران سبب دلگرمي سربازان مي‌داني اين توطئه گرديد و چهار روز تهران دست به گريبان اغتشاشات خياباني گشت. اين فتنه و آشوب دشمن را در راه رسيدن به اهداف خود بسيار اميدوار كرد. 
 
 
اما دوشنبه 21 تيرماه 1378 جمعي از مردم كه از توهين به مقدسات خود توسط اغتشاشگران ناراحت هستند، به ديدار رهبر انقلاب مي‌روند. سخنان رهبر انقلاب موجي از بيداري و عظم مقابله با فتنه‌گران را ايجاد مي‌كند و از‌ همان زمان مردم منسجم‌تر از قبل در برابر اغتشاش‌گران مي‌ايستند. موج‌هاي مردمي به مرور به هم پيوند مي‌خورد و در راهپيمايي سراسري 23 تيرماه 1378، بار ديگر مردم براي فرو نشاندن فتنه به صحنه مي‌آيند و غائله‌اي ديگر را پايان مي‌بخشند. حضوري كه يادآور منطق بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي ايران در اتكاي به مردم بود. 
 
* دهه هشتاد 
 
حوادث فتنه 1388، نزديك‌تر از آن است كه نياز به بازخواني داشته باشد، اما بي‌شك ريشه اين فتنه در تداوم طمع دشمن به امكان شكاندن رابطه ميان ولي‌فقيه و امت اسلامي بود. آنان كه با نفوذ درون حاكميت نقش برجسته‌اي در فتنه تيرماه 1378 داشتند، اين‌بار با مديريتي دقيق‌تر و با محاسباتي جزئي‌نگارانه‌تر به ميدان آمده بودند. كافي است نگاهي به روزنامه‌هاي زمان دو حادثه بياندازيم تا حضور چهره‌هاي ثابت در هر دو غائله را بيشتر دريابيم. اين‌بار نيز تدبير رهبر سبب گرديد تا عمق فتنه آشكار‌تر گردد تا ريشه دشمني‌ها در توهين به عاشوراي حسيني بر همگان آشكار گردد. 
 
دشمن كه پس از ارتحال ملكوتي امام خميني (ره) به برنامه‌ريزي براي شكاف ميان امت و رهبري كمر همت بسته بود، اين‌بار اما با نيرنگ‌هاي متفاوتي وارد شد. به جاي شعارهاي سكولار، شعارهاي انقلابي سر دادند، الله اكبر گفتند و... فتنه 88 فتنه پيچيده‌تري بود؛ فتنه‌اي با شعارهاي حق كه از آن اراده باطل شده بود. اما با هلهله شادي در عاشوراي حسيني مشخص گرديد كه فتنه‌گران همان‌ها هستند و اين‌بار نيز غبار فتنه ننشست جز با حضور سيل خروشان مردمي كه چراغ بصيرت در دست داشتند. 
شايد بتوان «نُه دي» را آزمون نهايي نظريه امام (ره) در خصوص انقلاب اسلامي دانست، انقلابي كه با اتكاي به مردم پيروز شد و به پيش رفت و مردمي كه با پشتيبان ولي‌فقيه از راه امام دست نكشيده‌اند.