محمد پور غلامی:دكتر علي مطهري از آن دست نمايندههايي است كه نام او در اكثر مواقع با «جنجال» همراه بوده است. كمتر موردي را سراغ داريم كه او حرفي زده و آن حرف تبديل به جنجال نشده باشد.
شايد يكي از دلائل رأي بالاي مطهري در انتخابات مجلس نهم نسبت به دورهي قبل وي، و همينطور در مقايسه با بعضي از نمايندگان سرشناس ديگر، در همين موضوع نهفته باشد. در جايي كه اكثريت نمايندگان سعي ميكنند تعامل خوبي با مجموعهي دولت داشته باشند و اگر هم نقدي دارند، بر اساس ضوابطي بيان كنند، اگر كسي پيدا شود كه رك و پوستكنده، انتقادهاي خودش را بيان كند، بايد هم با اقبال مواجه شود. به هر حال اين يك واقعيت است كه بخشي از نيروها و جريانهاي سياسي با دولت احمدينژاد مخالفاند و حال، اگر كسي چون علي مطهري را بيابند كه بيمحابا به شخص احمدينژاد نقد ميكند، به او متمايل خواهند شد. شايد به همين علت است كه شخصي چون «عباس عبدي» كه احتمالا در وهلهي اول، اساسا اعتقادي به شركت در انتخابات مجلس نهم نداشت، اما به گفتهي خود فقط براي آنكه به مطهري رأي بدهد، بر سر صندوقهاي رأي حاضر شد و تنها به علي مطهري رأي داد و بس.
اگر چه نفس مسألهاي به نام «جنجال»، به دليل آنكه معمولا تا اندازهاي از «عقلانيت» و «منطق» فاصله ميگيرد، مذموم و ناپسند است اما گاهي مورد استقبال عمومي نيز قرار ميگيرد. شايد يك وجه آن به دليل داشتن «هيجان» است. كه جنجالها معمولا با هيجانات اجتماعي عجين هستند.
در اين بين، قشر خبرنگار هم كه معمولا دنبال فرصتي است كه از آن براي بُرد رسانهي متبوع خود استفاده كند، عاشق جنجال و شخصيتهاي جنجالي است. معمولا براي رسانهها و خبرنگاران در مرتبهي اول، افراد و گرايشهاي سياسي آنان مهم نيست، اصل در عالم رسانه مبتني بر جنجال و هيجان است. پس زنده باد علي مطهري!
البته اين جنجال با همهي بديهايي كه دارد، براي اشخاص به وجود آورندهي جنجال فوائدي هم دارد. يكي آنكه اين امر موجب ميشود تا همواره در صدر اخبار قرار بگيرند. به ياد بياوريد آن جملهي منتسب به حلقهي اول احمدينژاد را كه وقتي به او گفتند چرا اينقدر حرفهاي متضاد و متناقض و جنجالي ميزني و ممكن است اين حرفها موجب «بدنامي» تو شود، لبخندي زد و جواب داد: بدنامي بهتر از بينامي است. اين يعني اينكه به هر قيمتي در چشم بودن و در رأس اخبار نشستن. يك انسان سياسي براي دوام خود نيازمند آن است كه همواره در «رسانه» حضور داشته باشد و چه بهتر كه در صدر اخبار نيز بنشيند.
دوم آنكه باعث انحراف افكار عمومي از عملكرد خود، و توجه مردم به موضوعات ديگر خواهد شد. براي مثال طبق آماري كه مجلس شوراي اسلامي اعلام كرده، علي مطهري جزو آن دسته از نمايندگان تهراني است كه كمترين ميزان حضور را در دفتر كار خود، و در نتيجه كمترين ميزان ملاقاتهاي مردمي و برطرف كردن مشكلات آنان را داشته است. اما تا به حال چند رسانه و روزنامه و خبرگزاري و سايت و... به اين موضوع توجه كرده و دربارهي اين مسأله از او مطالبه كرده است؟ در حالي كه ميدانيم يكي از وظائف اصلي نمايندهي يك شهر (كه يقينا مقدمتر از مسائلي چون استيضاح فلان وزير و بهمان شخص است) رسيدگي به امور و مشكلات مردم منطقهي تحت پوشش نمايندگي خود است. حال، چرا كسي به اين مسأله توجه نميكند؟ به اين علت كه مطهري توانسته، افكار عمومي را به سمت مسائل ديگري چون استيضاح وزير و رئيسجمهور سوق دهد.
ويژگي ديگر مطهري، اصرار و پافشاري بيش از اندازهي او بر سر مواضع است. البته اينكه كسي بر روي حرفي كه زده بايستد كار خوبي است اما آنگاه كه اين پافشاري و اصرار، بيش از اندازه شد، تبديل به امري غير ممدوح ميشود. اين موضوع جايي نقص خود را بيشتر نشان ميدهد كه يك «فرد سياسي» در مواقعي بايد به دليل رعايت «مصلحت» (كه من نام آن را عقلانيت سياسي ميگذارم) از موضع خود عقبنشيني كند.
اما متأسفانه آقاي دكتر مطهري در طول عملكرد خود نشان داده در بسياري از مواقع، اصرارهاي بيمورد دارد. اصرارهايي كه شايد بدون مصلحتانديشي انجام ميشود. نمونهي دم دستي آن، نطق دو سه روز پيش او است. او بار ديگر به مسألهي استيضاح رئيسجمهور اشاره كرد و مجددا خط و نشانهايي براي دولت و شخص آقاي رئيسجمهور كشيد. مطهري با اشاره به اينكه در مورد رابطهي نمايندگان با وليفقيه دو دسته نظريه وجود دارد كه يكي مبتني بر اخذ نظر وليفقيه و ديگري مبتني بر عملكرد بر مبناي تشخيص شخصي است بيان كرد:
»بینش اول به نظر اینجانب مضر به حال انقلاب است و به استقلال مجلس و اصل ولایت فقیه آسیب میرساند. این بینش مؤید نظر مخالفان نظام است که میگویند مجلس در جمهوری اسلامی، فرمایشی و صرفا یک نمایش دموکراسی است و قادر به انجام کارهای اساسی نیست. اما بینش دوم موجب استقلال مجلس و اقتدار اصل ولایتفقیه و اعتماد بیشتر مردم به نظام و مفید این معناست که میان نهادهای حکومتی از یک طرف و ملت از طرف دیگر هیچ مطلب محرمانه و پشت پرده ای وجود ندارد، هر نهادی وظیفه خود را انجام میدهد و در صورت اختلافنظر در یک مسئله حیاتی، آنچه که فصلالخطاب و پایاندهنده است نظر رهبری است.«
وي سپس ادامه داد:
»از نمایندگان محترم درخواست میکنم درباره این مسئله که در کیفیت کار آنها بسیار مؤثر است بیندیشند و اگر اینجانب را بر خطا میبینند تذکر دهند. سخنان رهبر گرانقدر انقلاب درباره مجلس و از جمله سخن اخیرشان، بینش دوم را تأیید میکند. ایشان نه خواهان مجلسی مانند مجلس ششم هستند که گاهی از حکم حکومتی تمرد میکرد و نه خواهان یک مجلس فرمایشی و بدون ابتکار عمل که صرفا دکوری برای نمایش دموکراسی باشد و ناتوان از انجام کارهای اساسی.
بنابراین ما نمایندگان باز هم براساس مصالحی که خود تشخیص میدهیم به وظایف خویش عمل میکنیم و دولت احساس نکند که با این دستور رهبری در حاشیه امن قرار گرفته و هرطور عمل کند، تا آخر دورهاش از اقدام نظارتی مؤثر مجلس مصون است. ما ضمن حمایت از اقدامات درست دولت، هرجا احساس کنیم که باید وزیری را استیضاح کنیم استیضاح میکنیم و هرجا احساس کنیم که باید درباره موضوع دیگری از رئیسجمهور سؤال کنیم سؤال میکنیم و حتی اگر احساس کنیم که باید رئیسجمهور را استیضاح کنیم استیضاح میکنیم.«
در اين سياهه، قصد نقد دو ديدگاه فوق را ندارم، غرض ذكر مثالي بود براي آنكه اصرار بيش از اندازهي مطهري را بر سر يك موضوع بيان كنم. آيا دكتر مطهري، پيش از اين، به اين موضوع اشاره نكرده بود؟ (براي مثال در برنامه ديروز، امروز، فردا) آيا لزومي داشت كه تنها بعد از گذشت چند روز از سخنان رهبري، مجددا اين موضوع را عنوان كند؟ آيا ضرورتي وجود داشت كه پس از اقدام قابل تحسين نمايندگاني كه به توصيهي رهبري گوش فرا داده و از استيضاح رئيسجمهور منصرف شدند، اين سخن بار ديگر تكرار شود؟
جملهي رهبر انقلاب مبني بر توقف طرح سؤال از رئيسجمهور كه ديگر آنقدر شفاف و صريح بود كه به قول آقاي مطهري نيازمند «نيتخواني» هم نباشد. رهبري به صراحت بيان كردند كه ادامهي اين كار همان چيزي است كه دشمن ميخواهد. پس چرا دوباره جناب مطهري به اين موضوع اشاره كرده و مجددا طرح اين مسأله را در فضاي رسانه و افكار عمومي كليد زدند؟ آيا اين همان لجاجت و اصرار بيش از اندازهاي نيست كه بدان اشاره شد؟
البته نويسنده بر خلاف بعضي از دوستان به هيچوجه دنبال نيتخواني از رفتارهاي دكتر علي مطهري نيست. و اتفاقا باز هم بر خلاف تحليلها به نظر نميرسد كه وي نيّات بدي داشته باشد. مسلّما او كسي است كه دلسوز انقلاب است و به آنچه تكليف ميپندارد عمل ميكند. اما بحث بر سر مراعات كردن همان مصالحي است كه خودش هم به آن اشاره كرده. در حقيقت يكي از وجوه تفاوت يك فرد سياسي كاركُشته با تازهكار در همين رعايت مصالح نهفته است. و كاش جناب مطهري، مصلحتها را فداي اصرار بر مواضع نميكرد.
منبع:بولتن نیوز