به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، علیرضا معراجی در یادداشتی نوشت: هوا ناجوانمردانه داغ است و زمین بیرحمانه تفتیده؛ اما دم مسافران کربلا گرم است و سرشان خوش و نفسشان مسیحایی و مستِ این پندارند که در حریم حرم حضرت دوست بوی سیب میآید.
اینجا مهرانِ مهربان است مهران کوچکی که ایرانی بزرگ را در عمق جانش جایداده است قصه، قصه نیست غصهای است به درازای تاریخ که داستانِ راستانش به یک هزار و سیصد و هشتاد و یک سال پیش بر میگردد و این اندوه همچنان جاری است.
چهل یک رمز است و اربعین یک راز و زینب پیامبر ( ص) این رازِ پر رمز و راز و اربعین آغاز رسالتش، رسالت آزادیخواهی رسالت خونخواهی خون خدا و لشکریانش همین زائران هستند و همین اندیشهٔ جاری در گسترهٔ زمان و مکان که استدلالشان عشق است نه عقل و همانا که نهایت عقل عشق است زائرانی که خون خواهانِ حسینند.
زینب با قامتی خمیده، دلی شکسته و گیسوانی سپید شده اما با افق بلندی به بلندای تاریخ و صدایی اندوهگین اما رسا فریاد زد: «و ما رایت الا جمیلا» سخنی ماندگار در هزارتوی قرنها که در جان و روح آزادیخواهان جهان جا خوش کرده است و در گسترهٔ زمان طنین اندازه گردیده و چنین شد که زینب از آزمون سخت حضرت باریتعالی سربلند بیرون آمد و پیامبر کربلا شد.
هر چند بر گذر روزگار چهل روز گذشت و بر زینب چهل سال...!!! اما او پیامبر خونخواهی خونِ خدا شد و لشکریانش همین زائران کوی حضرت دوستاند مردمان زاگرس و مهرانِ مهربان اما ریشه ایلیاتی و عشیرهای دارند خوب میدانند خون و خونخواهی چیست همان پرچم سرخی است که تاقیامقیامت و تا ظلم و ظالم هست، برافراشته است.
آنها بهرسم درک این معنا، خاکپای زائران که خون خواهان حسین هستند را توتیای چشمانشان میکنند وبا مهربانی هرچهتمامتر مهر میورزند که مهمانانشان قسمتی از جریان آزادیخواهی تاریخاند و امروز باز تکرار تاریخ است و همین است که قصهٔ کربلا در جریان قرنها همچنان برقرار است و ماندگار که غزه سرزمینش کربلا است.
لحظههایش عاشورا که (کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا) تنها با یک تغییر در گذر زمان و در جغرافیا از کربلا تا غزه و تفاوت در شخصیتها از یزید تا نتانیاهو و باز مائیم و یک رسالت تاریخی و باز مائیم و یک خونخواهی و باز مائیم و یک تقاص و باز مائیم و یک امتحان...
انتهای خبر/م