* خدیجه شعبانی پور:چشمهایی از آن سو، چون افق خیره به ماست… چشمهایی با گذشت از زمین و از زمان، میشود سنبل عشق می شود شهید حق… بر لبان شهدای هستهای خنده چون گلِ محمدی در شعار مرگ بر استکبار من و تو، خواهد نشست، مشتهایی گره شده در خیال ظالمین خواهد نشست… راست گفت آن شاعر: چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟ خانه اش ویران باد… من اگر ما نشوم تنهایم… تو اگر ما نشوی خویشتنی… ار کجا که من و تو شوری از عشق و جنون باز بر پا نکنیم…. از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم…در جواب شاعر شیرین سخن میگویم: من و تو با همت خون شهیدان ما شدیم… با قدمهایی محکم بر گزینههای میزشان کوبیدیم… من و تو با ما شدن در محاسبات هسته ایشان وارد شدیم… مشت های محکمی بر گزینههای میزشان کوبیدیم… شور یکپارچگی در دل مردمان آزاده ی این سرزمین وارد شده… حرف مان را گفتیم گوش هاشان کر نیست… حرف ما همه یکیست… مرگ بر استکبار… مرگ بر اسرائیل…
ما چراغ راهی از نور شهیدان داریم… ما حسینِ فهمیده، عباس دوران، قاسم زارع، اکبر شیرازی و اصغر فتاحی چون عاشقان کربلا جان به کف در راه رهبر فرزانهی ایران این امام عاشقان، ولی مسلمین سید علی خامنهای داریم…
خواب دیده است این دشمن، از چه رو آشفته است؟ منطق ما روشن است چون صفا و اخلاص احمدیهای روشن، ملت ما در پی فرمان رهبر چون علیِ احمدی و علیمحمدی پر غرور در اوج البرز ایستادست… ملت ما راضی است به رضای کبریا چون رضایت از شهادت بر لبان شهید داریوش رضایی نژاد…
فخر دارد این خروش پر صلابت در 37 مین بهار از عزت سرزمین سربداران…
فخر دارد یکصدا و یک نفس ملتی گوید الله اکبر الله اکبر الله اکبر…
ملت ما چون شهادت آرزو دارد، در اسارت های فکر و گفتمان های دروغین حقوق این بشر هرگز نمی گنجد… معراج این کبوتران عاشق، آن سوی افقهای غریب است که در آن باغهایی از قلب زمین با شقایقهای جاری در گذار است… رنگین کمان خون عالمان عرصهی علم و فضیلت خطی ست گلگون در آسمان مردمان این سرزمین زیبا… چون خون عالمان هستهای بر خاک این سرزمین جاری شده، عشق به بودن چون شهیدان، در دل دانش پژوهشان عرصهی علم جوشش گرفته… تا پرچمی از دست سرداری با عزت بیفتد... یک جماعت پر تپش از جای خیزد… تا عزت ایران نیفتد…
* فرزند جانباز و دانشجوی دانشگاه فرهنگیان- پردیس امام جعفر صادق(ع) ایلام