فرهاد نظریان سامانی در یادداشتی در باب فتنه 88 چنین نوشت: قطار انقلاب آهسته و پیوسته روزهای تاریخی خود را طی کرده است و صدای همراهی و همدلی همراهان خود را بیش از پیش انبوه ساخته و در مسیر خود پهنایی به وسعت تمام جهان فراهم کرده است.
انقلاب اسلامی ایران در موازات حرکت خود دو نیروی بازدارنده را به وفور احساس کرده است. نیروی خارجیای که از روزهای نخستین از سوی ابرقدرتهای جهان در پی شکست اسلام سیاسی بهوجود آمده از این انقلاب بوده است چراکه برای آنها راه پیمودن آینده با وجود چنین نیروی خطرناکی در جهان، بسیار پر فراز و نشیب و گاهی ناممکن تلقی میشده است و نیرویی که مانند مارِ در آستین پرورش یافته از ازل با حبِ جاه و مقام و منفعتطلبی و سود شخصی به انقلاب نگریسته و آنجا که قدری منافع خود را در خطر دیده است، دست از عناد برنداشته و گاهی راه ابرقدرتان را در داخل پیگیری کرده است و در پایان از قطار وسیع انقلاب پیاده شده است. در گوشههایی از تاریخ پرحکایت انقلاب اسلامی، دستان معاندین داخل چه از روی سادهلوحی و چه از عمد در دستان اپوزیسیون خارجی گره خورده است و بیتابانه درصدد به نفس نفس انداختن جان انقلاب بودهاند اما تاریخ گواه است که هیچگاه نه در جنگ تحمیلی که انقلاب ما طفلی نوپا بود و شاید راست ایستادن را هنوز به آن معنای واقعی احساس نکرده بود و نه در تحریمها و فتنهها، زمین خوردن را احساس نکرده بلکه این تجربه برافراشتن بود که ماحصل تمام دشمنیهای روا شده به انقلاب شد. فتنه 88 چونان بزنگاههای تاریخی انقلاب، امتحانی وسیع برای خواص مدعی انقلاب شد؛ خواصی که خود را از ریشه نظام میدانستند و نظام را بالاتر از کشور تلقی میکردند. ولی در پایان، آنها نیز از قطار انقلاب پس زده شدند و در پهنه تاریخ انقلاب همچون بنیصدرهای خائن، جایگاهی را به خود اختصاص دادند.
شاید این اضمحلال در حرکت انقلابیِ برخی خواص همچون سران فتنه را از تعریف نادرست آنها از انقلابی دانست که اسلام را در کنه خود فریاد میکشد. این تعریف نادرست، آنها را همچون دیگرانِ تاریخ به عنوان مهرههای بازی در میدان عناد غرب علیه ایران تعریف کرد و خصمانهترین خوی حیوانی را در وجود انسان پدید آورد و راهِ- شاید ناخواسته- سران فتنه را با واکنش ملت عظیم و غیوری مواجه ساخت که جانانه در طول انقلاب بر خواص نظام خود سبقت گرفتهاند و راه ولایت فقیه را تنها راه تمسک میدانسته و به غیر از این راه، راهی را نشناختهاند. 9 دی 88 دادگاه علنیای بود برای رسوایی سران فتنهای که 9 ماه نظام را در سراشیبی آشفتگی قرار داده بودند بدون آنکه لحظهای تردید در افکار و تصمیمات خود داشته باشند. مذهب هم به سادگی آب خوردن از دل و افکار آنها رخت بربست و عاشورای حسینی را نیز فدای حب قدرت خود کردند و حمایتهای بیبدیل دشمنان خارجی نظام را نیز هر روز به انحای مختلف دریافت کردند ولی حتی حاضر به تفسیر آن نشدند، بلکه غوغاسالاری خود را روزافزون کردند. مفسدفیالارض شاید کمترین واژه بیوزنی باشد که بتوان بر سران فتنه نهاد چراکه فساد را به سوی محاربه پیش برده و ظلم عظیمی بر پیکره نظام مقدس جمهوری اسلامی روا داشتهاند.
9دی 88 هویت نظام را بار دیگر پس از 33 سال به رأی گذاشت و لبیکگویان این سیل جمعیت بود که نظام جمهوری اسلامی را افتخار خود میدانست و جهان را در تحیری بس عظیم فرو برد.
نظام در سال88 خود را در پوشش بصیرت عوام، مستحکم کرد و امنیت از داخل و خارج برای ایران، ارمغان فتنه این سال بود. امروز در پیچ بزرگ تاریخی قرار داریم نه از آن جهت که دشمنی ما را تهدید میکند بلکه از آن جهت که آخرین گامهای خود را برای رسیدن به آرمان بزرگ انقلاب و امام راحل(ره) که همان انتقال و اشاعه تفکر ناب انقلاب اسلامی در سراسر جهان میباشد، برمیداریم که نیروی پر قوت گذر از این پیچ تاریخی را میطلبد و اگر قدرت درونزایی در ورای این تفکر عبور نباشد، تأخیر در رسیدن چنین آرزویی برای مهیا کردن زمین برای تشکیل حکومت جهانی، بسیار هویدا خواهد بود. به زعم نگارنده، فتنههایی از این دست شاید در ظاهر خود ضربهای به پیکره نظام وارد آورند ولی تجربهای بس عظیم را نصیب نظام مینمایند و از آن مهمتر قشر عظیمی از ملت را بیش از پیش، همراه و همدل نظام میکنند و سطوح درک و شعور ملت را از وقایع پیش رو بالاتر میبرند. به واقع به جرئت میتوان گفت دیگر توطئهای از این دست جهت رسیدن به مقصود برای غرب ناممکن است و با وجود ملتی بصیر و هزینه هنگفت این فتنه برای غرب و رسوایی عظیم دستگاههای جاسوسی غرب، فکر حربهای دیگر برای ضربه به نظام، در حد محال تخمین زده میشود ولی این نکته نباید سطوح هوشیاری را پایین آورد بلکه این سطوح بالای هوشیاری است که چنین پیشبینی را نتیجه میدهد.