به گزارش ایلام فردا،شهید مجید کشکولی در دهم خرداد ماه سال 1341 در میان خانواده ای متوسط و مذهبی در روستای ریکا صالح آباد چشم به جهان گشود.
وی تحت حمایت و تربیت خانواده اش از همان سن کودکی اسلام عزیز را در قلبش جای داد و کودکیش را با شرکت در مجالس محدود و کوچک زادگاهش گذرانید.
در سن شش سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی را در روستای ریکا گذرانید ، دوره راهنمایی مصادف شد با مهاجرت خانواده اش به ایلام ، دوره راهنمایی را در مدارس ایلام و سپس با وارد شدن به دبیرستان مصادف شد.
با شروع انقلاب شکوهمند ایران اسلامی ، در تظاهرات و درگیری ها شرکت شرکت فعالانه داشت و دوستانش را نیز تشویق به شرکت در مبارزات می نمود .
او در دبیرستان با معلمان انقلابی و متعهد و دانش آموزان انقلابی تماس می گرفت و با شور و اشتیاق فراوان در مجالس مذهبی شرکت می نمود .
وی امورات دنیوی را در مقابل معنویات صفر می دانست و همیشه خویش را در قید و بندهای این دنیای رها می ساخت .
در سال 60 به استخدام بنیاد شهید ایلام در آمد و بعنوان خدمتگذاری مخلص تسلای خانواده های شهداء بود .
ذکر این نکته لازم است که او خودش نیز از خانواده شهداء محسوب می شد و تنها برادرش (عزیز) در اوایل جنگ در یک درگیری در منطقه مهران به شهادت رسید بود .
در سال 61 ازدواج نمود و ثمره ازدواجش یک پسر بنام محمد است .
شهید کشکولی مدتی را که در بنیاد شهید مشغول خدمت بود، احساس می نمود باید رفت و انتقام خون عزیزان را از دشمن گرفت به همین خاطر به عضویت سپاه پاسداران درآمد و با توجه به اینکه قبلاً آموزش نظامی را دیده بود به جبهه مهران سپس چنگوله و کردستان رفت.
فاتح عملیاتهای والفجر5 در چنگوله ، والفجر3 در مهران ، والفجر9 در کردستان و سپس کربلای 1و2 در مهران بود و بحدی خدماتش ارزنده بود و چشمگیر بود که از طرف فرماندهی به معاونت فرماندهی گردان ابوذر ارتقاء یافت .
مدتی را بعنوان مربی تخریب در آمد؛ علیرغم اینکه مسئولین سپاه گاهی اوقات وی را به فرماندهی پایگاه های مقاومت برمی گزیدند اما روح بزرگ و سرشار از معنویت او آرام نمی گرفت و خدمت در خط مقدم و جبهه و سخت ترین شرایط را برجای امن ترجیح می داد؛ تا اینکه خفاشان شب پرست حزب شیطان در شبانگاه مورخ 20/7/65 در یک رویارویی نابرابر وی را به شهادت رساندند و روح پرفتوحش به ملکوت اعلی پیوست .
مجيد، نذر امام حسين(ع)
مادر شهید کشکولی نحوه شنیدن خبر شهادت فرزندش را اینگونه بیان می کند:
شب اربعين حسيني بود؛نذري درست كرده بودم؛ قرار بود براي پخش نذري مجيدهم بياد كمك كارم شود اما از مجيد خبري نبود.
شب اربعين به صبح رسيد و بازم از مجيدخبري نشد؛ خيلي بيتاب شده بودم.
می دونستم كه خبري شده. روز اربعين شروع به تقسيم نذري كردم و همچنان چشم به راه مجيد بودم. تا اينكه باز برادران سپاه اومدن و خبر شهادت پسر ديگرم، "مجيد"، رو برام آوردن و گفتن كه مجيد به درجه رفيع شهادت نائل شده.
من هم صلوات فرستادم و از اين خبر استقبال كردم.
همرزماش گفتن كه مجيد به قصد ديدارامام از جبهه چنگوله عازم ايلام بوده كه در بين راه توسط گروه فُرسان (گروهي از منافقين كه پس از به شهادت رساندن هر نفر يك گوش او را ميبريدن تا در قبال آن جايزه دريافت كنن.) كمين خورده و به شهادت رسيده.
فهميدم كه امام حسين(ع) نذرمو قبول كرده.در اين درگيري علاوه بر مجيد كشكولي شهيد مجيد رحيمي از بچه هاي ملكشاهي نيز به
شهادت رسيدند.
فرازی از وصیت نامه شهید مجید کشکولی:
با سلام و درود فراوان و رحمت خداوند تبارک و تعالی بر امام عصر حضرت بقیه الله اعظم صاحب الامر مهدی موعود (عج) و نائب برحقش امام خمینی (روحی له الفدا،) ازعاشورای گرم و خون بار حسین تا کربلای پر از خون حسینیان زمان کربلای خون رنگ ایران.
قلم کوتاه و زبان قاصر. نمی دانم، چگونه فکر کنم که به این از خدا بی خبران بفهمانم که به خدا ایمان داشته باشید و دست از این توطئه های شوم و آمریکایی بردارید و به سوی خدا هجرت کنید و با خداوندتان به عبادت برخیزید، که خداوند در آیه ۰ ا و ا ا سوره ی صف به آن اشاره فرموده است و انسان را به سه هدف اصلی، که آن دارا بودن تقوا و ایمان به خدا و جهاد در راه خدا با جان و جهاد با مال که این سه هدف اصلی است، اگر دانسته باشید.
گر چه شما مردانی با خرد و آگاه باشید، مردان مؤمن که در راه خدا جهاد می کنند و با دشمن اسلام ستیزمی کنند و ایثارگری ها و از خودگذشتگی ها، در معرکه از خود نشان می دهند، راهی است که به شما مردانی که کبر و غرور می ورزید، نشان می دهد که یک لحظه به خود آیید و به خود فکر کنید که امیرالمؤمنین می فرماید: « ای کسی که چیزی گم کرده اید و دنبال آن چیز می گردید برو خودت را پیدا کن. اول تو خودت را گم کرده ای و خودت را هنوز نیافته ای ».
من در اینجا به امت حزب الله و عزیزان رزمنده که در راه خدا با این منافق ها به ستیز برخاسته اند، هشدار می دهم که امام را تنها نگذارید و به اسلام و خون شهیدان پای بند باشید.
به خدا قسم طبق همان آیه که در سوره صف آمده است، من آنچه را گفتم به انجام خواهم رساند و تا آخرین لحظه مقاوم و استوار خواهم ایستاد و طبق کلام مولا علی، سرم را به خدا عاریه خواهم داد و دندان روی دندان گذاشته و قرص و محکم چون کوه استوار، درمقابل حوادث ایستاده و هرگز حرکت نخواهم کرد و از زرق و برق تانک و توپ دشمن نخواهم هراسید و تا آخرین لشکر دشمن نابود نشود، ایمن نخواهم بود و تا به شهادت نرسم دست بردار نیستم.
عزیزان به خدا قسم این راه را کور کورانه و از روی جهل و نادانی انتخاب نکرده و از روی هوای نفس نبوده است، بلکه به خاطر رضای خدا و احیا نمودن احکام اسلام وجاری نمودن احکام شرع اسلام بوده است.
مادر! می روم تا در کربلای حسین (ع) به شهادت برسم و بر زمین سجده کنم و خاک پاک کربلا را ببوسم و به ندای حسین زمان لبیک بگویم و به مقام والای انسانیت برسم، که خواست خداوند متعال می باشد.