ایلام بیدار12:24 - 1392/04/21
بومی یا غیر بومی؛ مسئله این است؟؟؟

چه کسی می تواند کلید تدبیر و امید را در قفل استانداری ایلام بچرخاند

برای استانداری در ایلام لازم نیست از هفت خوان رستم عبور کرد و اژدهای هفت سر کشت. ایلام یک منطقه توسعه نیافته مثل تمامی نقاط توسعه نیافته جهان است. گرچه ظرافتهای کار استاندار در ارتباط با اقشار مختلف جامعه در نتیجه کار او سرنوشت ساز است.

حسین شاهوردی:اینروزها بواسطه انتخابات24خرداد92 و تغییر دولت گاه سیاست ورزی و سیاسی بازی شده است و گروههای مختلف در حال تلاش اند تا با دولت منتخب بهرطریق ارتباط برقرار کرده و مطالبات خود را دربهرصورت ممکن درمتن برنامه ها و مناصب دولت جای دهند و قطعا آنانکه نفوذبیشتری دارند طالب حضور در چارچوب هیات دولت هستندو دیگران نیز ولو در حاشیه، از دولت تدبیر و امید طلب دوستی می کنند. در این میان استانهای مختلف کشور نیز هریک بنا به وزن سیاسی خویش و روابطی که با برنده یا برندگان انتخابات دارند در حال چانه زنی برای حضور و بروز هرچه بیشتر خود و استعدادهایشان هستند. شمیم روزهای داغ سیاسی هم درایلام گرچه با شیبی ملایم تراما با کش و قوس بیشتر در وزیدن است و ایلام همبواسطه جایگاه دیرینه جریان اصلاحاتدر استان و حضور برخیچهره های ملی و منطقه ای استانی در کادربندی این جریان درتلاش است تا از قافله عقب نماند و سهمی مناسب خود ، هرچند اندک بدست آورد ، باشد که مرهمی بر زخمهای دیرینش نهد.
من برای نوشته هایم همیشه از تاریخ مدد میگیرم . اریک هابسبام تاریخدان شهیر زمانی گفت : "تنها درسی که از تاریخ میتوان گرفت این است که انسان ها و دولتها هیچگاه از تاریخ درس نمیگیرند". این را به عینه میتوان در رفتار نیروهای سیاسی استان در ارتباط با دولت نهم و دهم و البته در قبال دولت جدید دید. در دولت اصولگرای احمدی نژادو در متن شعارهای رییس جمهور همواره اینگونه القا می شد که بیشترین توجه را به گروههای کمتر دیده شده، دهک های کم توان و شهرها و استان های کمتر توسعه یافته معطوف می کند. ما نیز خوشحالتر از هرکس در دل بر خود خواندیم که "مژده ای دل که دگر بادصبا باز آمد" و فریادها کشیدیم از خوشحالی که بله ماهم طعم شیرین توسعه یافتگی و توجه دولت راخواهیم چشیید غافل از آنکه "این نه آنی است که در سر داریم" . در طول 8سال،دولت خدمتگزار چنان عمل کرد که اکنون شاهد کمترین ارتقا در حوزه های یادشده هستیم . ایلام ، استان سی ویکم کشور بلحاظ جمعیت، در دولت نهم و دهم همواره درکانون کم توجهی و چه بسا بی توجهی بود که از نگاه تک بعدی مدیران دولت اصولگرا به ایلام ساطع می شد و این را نه از سر تخریب که از دار "هان ای دل عبرت بین.." یادآور می شوم. یادآور می شوم دولت در طول8سال4 استاندار که هریک به نوعی با دیگری فرسنگ ها فاصله و تفاوت داشت برگزید و این امر، میراثی جز نگاهی کوتاه مدت و آنی( که در متد نوین مدیریت آفتی خطرناک در سطح مدیریت کلان است) برای ایلام رنج کشیده نداشت . نگاه اعورانه دولت آنگاه که با استانداران رنگارنگش از بومی و فیلسوف و شاعر و ... آمیخته شد چیزی جز حسرت برای عروس زاگرس، دختر زیبای ایران ، ایلام نداشت. اما چرا و با چه متر و معیاری دولت خدمتگزار در ایلام استاندارانی قرار داد که همگان متفق القول بر ناکارآمدیشان صحه گذاردند؟هدف از ارائه این بحث چیست؟ آیا نبش قبر دوره ای از تاریخ ایلام میتواند ما را در یافتن راهی نوین که ما را به سرمنزل مقصود برساند یاری دهد؟ 
واقعیت آن است که باید در گام نخست هدف خود را از انجام کنش ، عمل ، فعالیت و تفکر بشناسیم تا بتوانیم درعین حذف زوائد ذهنی خود بهترین راه ممکن را برای استانی که همواره در معرض، و ای بسا کانون بی تدبیری بوده است برگزینیم. باید با خود روراست باشیم که هدف ما از انتخاب جریان تدبیر و امید چیست؟ از پیروی از بزرگان جریان اصلاحات چه در سر داریم؟ از برگزاری جلسات و هم اندیشی و حضور در حوزه مدنی چه در سر داریم و چرا اصلا تشکیل زندگی اجتماعی داده ایم؟ پاسخ بدین سوال در سطح جامعه گرچه کوتاه و سلیس نیست اما قطعا میتواند راهگشا باشد. بگذارید باهم به لیستی از درخواستهای عمومی که سالهاست از قِبل آن به بحث و جدل میپردازیم نگاه کنیم. در این لیست بطورکلی سه دسته خواسته عمومی وجود دارد که ناظر برهمان سه سطح اصلی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است که البته بواسطه ناکارامدی دولت حاضر در حوزه اقتصاد غالب خواست ها اقتصادی است. درخواستهایی از قبیل کنترل تورم و ایجاد اشتغال باقرار گرفتن در صدر مطالبات عمومی ، درصورت رفع شدن خود دامنه ای نیازهای دیگر را پاسخ گفته و نیازهای جدیدی نیز ای بسا ایجاد میکنند. مطالباتی هم درحوزه فرهنگ و سیاست وجود دارد که بیشتر از جانب گروههای نخبه و بطورکلی طبقه متوسط طلب شده و ناظر بر جنبه های زندگی بهتر ، کامیابی بیشتر و اصول ناب دموکراسی است که انسان را موجودی متفکر، بالنده و تحول خواه میبیند. درچنین فرآیندی است که ما درنهایت امر به "توسعه" که غایتی دولتهای مدرن در اقصی نقاط جهان است میرسم. حال که مشخص شد ما چه میخواهیم باید پرسش اصلی را مطرح کرد که چه کسی و با چه روشی میخواهد مارا به سرمنزل مقصود برساند؟ چه فاکتورهایی لازم است تا فردی بتواند در سمت استانداری ارزش آفرین باشد؟ آیا برای اینکه استانداری موفق در استان ایلام بود باید توانایی های خارق العاده داشت؟ آیا به صرف اینکه فردی مورد نظر ما بر مسند استانداری ایلام تکیه دهد میتوان به تحقق توسعه امیدوار بود؟ استاندار موردنظر با دامهای توسعه نیافتگی استان همچون فساد، تن پروری و بحران هویت چه می کند و چه نسخه ای برای آن می پیچد؟ آیا برگزیدن فردی به اصطلاح "بومی" برای تصدی پست استانداری در ایلام ضروری است؟ آیا تجربه استاندار بومی در ایلام تجربه مناسبی بود؟ چه فاکتورهایی موجب میشود تا استاندار بومی به عنوان یک نجات دهنده در منظر اقشاری از جامعه جلوه کند؟ و هزاران پرسش دیگر... .در ادامه نگارنده برآن است تا در حدوسع و در قسمت پاسخهایی مناسب را برای خوانندگان عزیز فراهم آورد.
1-در پاسخ سوال اول باید گفت ما دهکده ای فراموش شده در غرب ایرانیم که به اندازه یک کشور توان و ظرفیت پیشرفت داریم. به مرزمهران ،به منابع نفت و گاز استان و زمینهای حاصلخیز و طبیعت 4فصلش اگر صحیح و مناسب نگاه شود میتواندسر منشا یک تحول اساسی درحوزه اقتصادی و فرهنگی برای استان باشد. البته ما در مراحل اولیه توسعه قرارداریم و ضرورت دارد فردی باتوان و تجربه بالای مدیریتی سکاندار هدایت استانی گردد که بیشاز هرنقطه از ایران به آن و ظرفیتهایش بی توجهی شده است. استاندار موردنظر باید فردی باشد پرنفوذ و چانه زن تا بتواند توجه رده های بالایی نظام را به ایلام جلب کند.اینکه چه کسی استاندار باشد مهم نیست. مهم این است که روشمند و آگاهانه به قضایا نگاه کند و دست به گفتمان سازی نزند.
2-امروزه در سیستم های مدرن دولتی فرقی نمیکند فردی که عهده دار منصب دولتی میگردد وابسته به چه جناحی باشد، قدرت تفکربالا ، تعامل سازنده با اقشارمختلف جامعه و تجربه کاراجرایی3فاکتور عمده برای تصدی پست استانداری است. یادمان نرود میت رامنی رقیب جمهوری خواه باراک اوباما در دولت دموکرات اوباما فرماندار یکی از مهمترین ایالتهای آمریکا "ماساچوست" بود و منشا خدمات فراوانی بود.دکتر روحانی نیز خود بارها از انتخاب برخی چهره های اصولگرا که درحوزه کاری خود توانمندند تاکید کرده است. البته استانداری در ایلام بواسطه غلبه نگاه قبیله ای بر نگاه مدنی با چالش عمده مواجه است و فردموردنظر برای تصدی استانداری باید به این مقوله به مثابه لبه تیغ برخورد کند.افتادن در دام عوام زدگی و دوری از مردم هردو نتیجه ای یکسان دارد و میتواند فاجعه به بار آورد.توانمندی ایشان درحوزه عمرانی هم بواسطه ضعف عمیق زیرساختهای عمرانی در استان میتوان عامل محرک توسعه استان باشد.
3-برای استانداری در ایلام لازم نیست از هفت خوان رستم عبور کرد و اژدهای هفت سر کشت. ایلام یک منطقه توسعه نیافته مثل تمامی نقاط توسعه نیافته جهان است. گرچه ظرافتهای کار استاندار در ارتباط با اقشار مختلف جامعه در نتیجه کار او سرنوشت ساز است. البته باید رسانه های جمعی در القای این امر که میشود یک شبه همه چیز را درست کرد تجدیدنظرکنند. توسعه بازه ای است کهگاه تا سالها نیاز به مراقبت و تلاش دارد. به واقع توسعه کودکی است که به مراقبت و توجه دایم پدر نیاز دارد. کارویژه آقای استاندار باید “توجه به مردم” باشد . همه نظریه پردازان توسعه، مردم را عامل اصلی توسعه میدانند. استفاده از توانمندی مردم استان، توجه به ضعفهای مردم استان و سرمایه گذاری در نقاط اتکا میتواند استان را به معنی دقیق کلمه تکان دهد.
4-نباید فراموش کرد جامعه ایلام متشکل از 550هزارنفر است و توسعه ای اگر قرار است رخ دهد حاصل تلاش این550هزارنفر بعلاوه دولت است. آقای استاندار به تنهایی نمیتواند کاری انجام دهد. فرهنگ تن پروری، مصرف زدگی و آشنابازی درمیان مردم ایلام باید جای خودرا به فرهنگ کاروتلاش مداوم، پس انداز و سرمایه گذاری، و شایسته سالاری دهد.
5-نماد دولت جدید کلید است و تدبیر و امید و اعتدال شعارش . به عقیده نگارنده شخص حسن روحانی بهترین انتخاب ممکن برای تصدی پست ریاست جمهوری است و این را درنوشته های قبلی ام بارها گفته ام. چنین فردی باید درحوزه انتخاب استانداران که کلیدهای 32گانه دولت برای رفع مشکلات مردم اقصی نقاط کشور را در دست دارند تدبیر به خرج دهد. دراستان ایلام هم بنا به مشکلات موجود ضرورت داشت تیمی از نخبگان بومی در آسیب شناسی و رفع مشکلات موجود به مثابه کلیدی باشند بر قفل زنگاربسته ای که سالهاست مارا آزار میدهد و به دولت جدید مشاوره دهد. در ایلام مدتی است تیمی از نخبگان استان با حمایت انجمن صنفی پیمانکارانو با همکاری نشریات استاناین کار را انجام داده اند که گرچه نه جامع و کامل اما باید آنرا به فال نیک گرفت.تجربه8ساله دولت اصولگرا بهترین دلیل است در رد استفاده از مشاورانی در پایتخت برای آسیب شناسی فرهنگ مردم استان که تنها هدردادن سرمایه های مادی استان را موجب شد و بقول شاعر : عرض خود بردند و زحمت ما دادند... . 
6-آیا برگزیدن استاندار بومی ضرورت دارد؟ این سوال سختی است نه از جهت ناتوانی در پاسخ بدان، ازآن جهت که اینروزها گروههای کثیری در ایلام طالب چنین استانداری هستند و در جواب پرسش منتقدان که چرا استانداربومی؟ اینچنین تفسیر میکنند که استاندار باید بومی باشد تا دردآگاه مردم ایلام باشد و از آنجا که توانمندی هایشان را می شناسد و به آگاهی دارد میتواند زبان خوبی برای بیان مشکلاتشان و انتقال مطالبتشان به بدنه دولت باشد. خب، اینها همه خوب است اما تجربه استاندار بومی فراراه ماست و بنظر میرسد دراین مورد به ما کمک میکند. همگان متفق القولند که در ایلام قبیله بر شهروندی و خون بر مدنیت برتری داشته و دارد.پس باکدام مترومعیار میتوان پذیرفت استان را باید به دست یک بومی داد وقتی همین الان نیز بومی گرایی و قبیله بازی بزرگترین ضربات را بر ما وارد آورده است. ادارات در غرق فلان قبیله یا فلان ناحیه اند و استخدامی ها همه از کانال خاصی عبور میکنند که البته این موضوع پدیده معروف فساد در کشورهای رانتی خاورمیانه ؛آشنابازی(Nepotism)را یادآور میشود. دوستان گرانقدری که برطبل استاندار بومی میکوبند و مدام آنرا تکرار میکنند خود نیک آگاهند که درد ما نه بومی و غیربومی بودن استاندارمان که ریزبینی و تنگ نظری خودمان است. چگونه دم از توسعه اقتصادی میزنیم درحالیکه میخواهیم کسانی را برمسند مدیریت ارشد استان قراردهیم که برای اینکار تجربه ای فراراه خود ندارد؟ توسعه اقتصادی کشک بادمجان نیست که هر دست و صورت نشسته ای آنرا رقم بزند. کسی با استاندار بومی مخالفتی ندارد اما مردم با استاندار بومیِ قبیله بازِ ناتوان به شدت مخالفند. همان غیربومی های مدیر که چیزی از قبیله و ایل نمی دانند بهترند.
7-کمتر از یک ماه تا روی کار آمدن دولت جدیدباقی مانده است و نگارنده اعتقاد دارد کلید حل مسائل استان در گرو بحث و تبادل نظر گروههای مختلف فکری استان است و این امر می تواند شاکله اصلی این بزرگان باشد که " آیا تجربه استاندار بومی در ایلام " تجربه موفقی بود و اینکه چگونه میتوان با یک انتخاب حداکثری بیشترین فایده را از دولت جدید برای استان ایلام کسب کرد؟ بررسی علمی و همراه باانصاف وضعیت عمرانی، فرهنگی، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ایلام در دوره استاندار بومی میتواند راهگشای ما درحل مسائلمان باشد.
8-متاسفانه برخی به اشتباه به مردم استان القا میکنند که استاندار یک منجی است و استاندار بومی یک نجات دهنده. این دوستان باید بدانند بقول فروغ : "نجات دهنده در گور خفته است " و قرار نیست با آمدن یک دولت و تغییر یک استاندار وضعیت رفاه مردم ایلام مانند مردم سوییس و ژاپن و ترکیهو یا حتی تهران و کرمانشاه شود. گرچه همین تغییردولت با آن تفکر و مشی خاص را باید به فال نیک گرفت و این امر خود به تنهایی میتواند موجبات خیروبرکت فراوان در طول4سال آینده گردد.
9-در ادامه مواردقبلی باید گفت ایده "استاندار بومی" ایده بدی نیست و چه بسا بتواند مشکلات استان را کاهش دهد. بحث اصلی دراینجا اما گروهها و اقشاری از جامعه است که چنین ایده ای را پرورش می دهند و چرا؟ پاسخ بدین سوال میتواند به ادامه بحث کمک کند.بسیاری از سیاستمداران خرده پا، نان به نرخ روزخورها،دوستان رنگ عوض کرده، اصلاح طلبان بدلی و خرده خموشانی که اینک زبان باز کرده اند براین امر اصرار میورزند که استاندار ایلام باید بومی باشد. این افراد را باید از بحث بسیاری از دلسوزان استان فاکتور گرفت . آنها این گزینه را جلو انداخته و بقولی پیراهن عثمان میکنند تا خود که در دوره ای نه چندان دور دست به کار اجرا بوده اند و صاحب منصب به نوایی برسند. اما چه خوش گفت سعیدلیلاز که پس از 16سال تندروی دوجناح چپ و راست مردم به اعتدال رسیدند و هرکس که از همه شایسته تر باشد بر مسند استانداری ایلام تکیه می زند که این دولت را با نادانی نسبتی نیست. عصر، عصر دانایی و شایسته سالاری است و با شناختی که از دکترحسن روحانی وجود دارد به نظر نمیرسد در دولتش برای این اقلیت اندک جایی باشد چرا که عصر تدبیر و امید فرارسیده است. اگر قرار است توسعه یابیم باید در گام نخست منیت را از خود دور سازیم و کار را به شایستگان بسپاریم.