سيدعابدين نورالديني:1ـ انتقاد از بازی آقای هاشمی کار سختی است. بزرگان این عرصه هم چندان نمیتوانند بازیخوانی و بازیگردانی هاشمی را به نقد بکشانند. هاشمی در لایه هایی فراتر از سقف بازیگران تصمیم میگیرد لذا نمیتوان انتظار داشت، انتقاد بازیگران از بازیگردان چندان موجه باشد. سیاستمدار زیرک 79 ساله اما گویا در روزهای اخیر کمی در خود فرورفته و ماه ها و بویژه روزهای اخیر را مرور میکند. کسی که طرفدارانش او را «ناجی ملت» خطاب میکنند و خود نیز علیرغم آمار ناامیدکننده مشخص و وضعیت سلامت جسمانیاش، علاقه بسیار زیادی در بزرگنمایی نسبت به تواناییهایش دارد؛ چرا اینک احراز صلاحیتش در شورای نگهبان در ابهام قرار دارد و برخی اخبار از عدم احراز صلاحیت او خبر میدهند؟
آقای هاشمی تا همینجا یک ضربه بزرگ را متحمل شده است. حتی تشکیک در احراز صلاحیت آقای هاشمی یک ضربه حیثیتی به اوست؛ موضوع ردصلاحیت که دیگر جای خود دارد. در حوزه نخبگان، رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی یک ضربه تمامکننده به او تلقی میشود. بار قانونی و روانی شائبه ردصلاحیت از سوی شورای نگهبان طبعا به مذاق ذائقه سوپرمننمایی خوش نمیآید. شائبه ردصلاحیت آقای هاشمی، حباب درستشده دور وی را از بین میبرد. به معنای دقیقتر، کسی که توانایی کسب تایید صلاحیت خود از سوی شورای نگهبان را ندارد؛ چگونه میتواند در جایگاه «ناجی ملت» قرار بگیرد؟! در حوزه سیاست خارجی نیز موضوع ردصلاحیت آقای هاشمی می تواند به معنای پایان انتظارات و امیدها نسبت به «تغییر» باشد.
2ـ آقای هاشمی انتخابات را خوب شروع نکرد. علیرغم اینکه وی با ژست یک «طلبکار» وارد میدان شد اما در روزهای منتهی به ثبت نام، قامت او در اندازه یک جریان سیاسی کوتاه شد. حمایت تمامقد جریان فتنه از آقای هاشمی و تلقی اینکه وی با تشویقها و قولهای این جریان مجاب به کاندیداتوری شده، پیام اشتباهی بود که از سوی وی مخابره شد. پیامی که میتوان پاکشدن امضاي برخی علما پای کاندیداتوری او را از تبعات آن دانست. بار معنایی این اقدام در کنار تنزل جایگاه سیاسی هاشمی، واقعیت دیگری را نیز در پیامد داشت. طبیعتا گزاره «هاشمی؛ کاندیدای فتنه است» در قاعده رقابتهای انتخاباتی نخواهد گنجید. کدام عقل سلیم امتداد فتنه 88 به رقابت های انتخاباتی 92 را می پذیرد؟ آقای هاشمی نه تنها برای حذف یا تخفیف این گزاره اقدامی نکرد؛ بلکه اظهارات عجیب وی درباره سیاستهای بنیادین نظام از قبیل مناسبات با رژیمصهیونیستی، سبب شد ذهنیتها نسبت به نمایندگی وی از سوی جریان فتنه تقویت شود. این جمله که «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم» به اندازه کافی برای عدم احراز صلاحیت یک کاندیدای ریاستجمهوری کافی است. یا برخی کنایههای وی در قبال موضوع سوریه حقیقتا در تقابل آشکار با سیاستهای رسمی نظام تفسیر شد. در چنین شرایطی آن اتفاق وحشتناک برای آقای هاشمی رخ داد. وی به عنوان کاندیدای یک جریان سیاسی، آن هم جریان مشهور به فتنه تعریف شد. شاید ذوقزدگی بیش از اندازه رسانههای متمایل به اصلاحات از کاندیداتوری آقای هاشمی در جاافتادن این انگاره بیتاثیر نبود.
3ـ آقای هاشمی رفسنجانی علیرغم سابقه طولانی در انقلاب و نظام، تاکنون در موقعیت فعلی قرار نگرفته است. تصور کنید صلاحیت آقای هاشمی احراز نشود. پیشبینی رفتار او کار راحتی نیست. او روزگاری ماجرای ردصلاحیت مرحوم بازرگان را از نزدیک شاهد بود تا بعدها در «امید و دلواپسی» درباره حوادث پیرامون آن خاطره بنگارد. یکبار نیز در سال 84 حکم حکومتی مصطفی معین را در محاسبات انتخاباتی خود گنجاند.
بنابراین در صورت عدم احراز صلاحیت، الگوی پیش روی آقای هاشمی، ثابت و تعریف شده نیست. اما میتوان درباره این موضوع نظر داد. به اعتقاد این قلم در صورت ردصلاحیت آقای هاشمی، وی نمیخواهد یا نمیتواند یک منازعه را شروع کند. آنچه با عدم احراز صلاحیت آقای هاشمی شروع میشود؛ ابتدای مسیری تعریف شده و مشخص است. لذا تنها در این حالت میتوان امتداد فتنه به انتخابات را تصور کرد و آن هم بررسی رفتار یک کاندیدای متمایل به فتنه در قبال قانون است. انتظار تکرار رفتار موسوی و کروبی از سوی هاشمی رفسنجانی، یک وهم است. هاشمی در شرایطی که هنوز شور انتخاباتی حاکم نشده، نه شرایط و لوازم آن را داراست و نه اساسا تمایلی به ورود به آن فضا دارد. سرکشی از قانون آن هم در این موعد انتخابات، هزینههایی دارد. هزینههایی که مسیر آن با ردصلاحیت آقای هاشمی، باز شده است. بنابراین هاشمی تقلا نمیکند.
تصور همه ما بر این بوده که آقای هاشمی با کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، اهدافی فراتر از محدوده قوهمجریه را دنبال میکند. این تصور همچنان پابرجاست اما توقف وی در شورای نگهبان پیامهای مهمی به خارج كشور مخابره کرده و میکند. یکی از آنها اطمینان نظام به اقتدار خود است.