به گزارش ایلام فردا، حسین شریعتمداری در یادداشتی با عنوان "كوك كن ساعت خويش!" را در کیهان نوشته است:
چندماه قبل از انتخابات رياست جمهوري دهم و در آن هنگام كه تقريبا تمامي گروه ها، احزاب و جريانات ضدانقلاب از داخل و خارج كشور با مدعيان اصلاحات ائتلاف كرده و به حمايت از ميرحسين موسوي برخاسته بودند، طي يادداشتي در كيهان آورده بوديم كه آنچه روي تابلوي بيروني اين ائتلاف نوشته شده و آشكارا اعلام مي شود نمي تواند هدف واقعي و مقصود اصلي ائتلاف مورد اشاره باشد، چرا كه گروه ها و جريانات ائتلاف كننده در بسياري از مواضع و سوابق ثبت شده خود با يكديگر تفاوت هاي جدي و بعضا متضاد دارند.
گروه هايي نظير منافقين، سلطنت طلب ها، بهايي ها، ماركسيست ها، نهضتي ها، ملي گراها و مدعيان اصلاحات اگرچه گردهم آمده و پرچم حضور فعال در انتخابات رياست جمهوري دهم و حمايت از نامزدي ميرحسين موسوي را روي دست گرفته بودند ولي برخي از آنها- بيشتر آنها- اساسا اعتقادي به اسلام، انقلاب و نظام اسلامي نداشتند، بنابراين بديهي بود كه ادعاي فعاليت انتخاباتي براي نامزد مدعيان اصلاحات، آنهم در چارچوب قانون اساسي و قوانين جمهوري اسلامي ايران از جانب آنها نمي توانست پذيرفتني باشد.
آن روزها براي كشف مقصود و هدف واقعي اينگونه ائتلاف ها به فرمولي اشاره كرده و نوشته بوديم، «وقتي چند گروه و جريان نامتجانس كه مواضع و عملكردي متفاوت و متضاد دارند، در يك ائتلاف شركت مي كنند. براي پي بردن به هدف واقعي اين ائتلاف بايد از مواضع آنها مخرج مشترك گرفته و نقطه اي را كه تمامي آنها در آن اشتراك نظر دارند، به دست آورد. اين نقطه مي تواند هدف واقعي اينگونه ائتلاف ها باشد».
نقطه مشترك ائتلاف ياد شده همانگونه كه در فتنه آمريكايي-اسرائيلي 88 به اثبات رسيد، «براندازي نظام» با مديريت ابتدا، پنهان و به تدريج نيمه آشكار و سپس آشكار مثلث آمريكا،انگليس و اسرائيل بود. بعدها، «ريچارد هاوس» مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا از آن ائتلاف با عنوان «ائتلاف سفيد»! ياد كرد و بعد از حماسه 9 دي ابراز ناخشنودي كرد كه فتنه گران پله هاي به ترتيب طراحي شده را طي نكرده و زودتر از آنچه پيش بيني شده بود فلش حركت خود را به سوي رهبر انقلاب- پروژه «مهندسي معكوس»فرانتس فوكوياما- و موجوديت و مشروعيت نظام نشانه رفتند!
امروز اما، در پي آنيم كه به كاربرد «وارونه» همان فرمول اشاره كنيم و از اين زاويه به ارزيابي فعاليت هاي انتخاباتي زودهنگامي كه در عرصه سياسي كشور جريان دارد بنشينيم. توضيح آن كه ائتلاف مورد اشاره در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 مي تواند به گونه اي متفاوت و با صورت مسئله اي متضاد نسبت به ائتلاف قبلي برنامه ريزي شده و به كار گرفته شود.
در حالت قبلي گروه ها و جريانات ناهمگن روي يك نقطه با يكديگر ائتلاف مي كردند و همخواني و همراهي خود را پنهان نمي كردند. اما در حالت وارونه، دو يا چند گروه و جريان سياسي، عليه يكديگر موضع مي گيرند و در ميدان سياست به تخاصم و مقابله با هم صف مي كشند. اين دو يا چند جريان اگرچه به ظاهر با يكديگر در تنازع و درگيري هستند ولي در پشت صحنه دست هايي به هم گره خورده دارند و برخلاف تظاهر به درگيري و مقابله با يكديگر، هدف مشتركي را دنبال مي كنند.
در حالت قبلي، براي كشف هدف واقعي از ائتلاف گروه هاي ناهمخوان بايستي از مواضع و عملكرد آنها مخرج مشترك گرفته مي شد. اما در حالت اخير دو يا چند جريان كه به ظاهر ناهمخوان هستند، در پشت صحنه با يكديگر گره خورده و همدست شده اند. اين ترفند را چگونه مي توان كشف كرد؟!
در اين باره ابتدا بايد گفت بهره گيري از ترفند ياد شده در عرصه هاي سياسي- چه امروزه و چه در گذشته هاي دور- سابقه اي طولاني دارد و از اين روي براي كشف و خنثي سازي آن نيز، راه كارها و فرمول هايي ارائه شده است كه از آن ميان، كارآمدترين فرمول براي پي بردن به ماهيت واقعي اينگونه درگيري هاي ساختگي- بخوانيد جنگ زرگري- رديابي فلش حمله هريك از اين دو جريان به ظاهر متضاد است.
به بيان ديگر، هرگاه مشاهده شد دو جريان ظاهراً متفاوت كه مدعي درگيري با يكديگر هستند، درباره اصلي ترين مسائل سياسي كشور مواضع مشتركي دارند ابتدا بايستي در واقعي بودن درگيري آنها ترديد كرد و سپس با پي گيري فلش حركت آنها، چنانچه اين فلش ها به سوي اهداف مشتركي نشانه روي شده باشند، مي توان به اين اطمينان رسيد كه درگيري آنها ظاهري و از نوع «جنگ زرگري» است.
امروزه با نگاهي- هرچند گذرا- به عرصه سياسي كشور و تبليغات زودرس انتخاباتي كه همه روزه شتاب و گستره بيشتري پيدا مي كند، دو جريان به ظاهر متفاوت «حلقه انحرافي» و «اصحاب فتنه» را مي توان ديد كه هرچند مدعي دشمني و درگيري با يكديگر هستند ولي مراجعه به فلش حركت آنها نشان مي دهد كه در نهايت يك هدف مشترك را دنبال مي كنند و از اين روي مي توان و بايد درگيري اين دو جريان را ساختگي تلقي كرد و از افتادن در دامي كه پيش روي گفتمان اصولگرايي گسترده اند، برحذر بود.
هر دو جريان به گونه اي آشكار و بي پرده به گفتمان اصولگرايي حمله مي كنند. گفتماني كه ترجمه ديگري از اعتقاد به اصول و آموزه هاي اسلامي و انقلابي است و تمامي پيشرفت هاي حيرت انگيز علمي، عمراني و تكنولوژيك جمهوري اسلامي ايران و اقتدار مثال زدني آن را در پي داشته است و امروزه انقلاب هاي اسلامي در منطقه و تحولات ضد استكباري در جهان را پرچمداري مي كند.
جريان فتنه و حلقه انحرافي هريك به زباني ظاهرا متفاوت ولي در نهايت مشترك و همسو از سكولاريزم- جدايي دين از سياست- حمايت مي كنند. اصحاب فتنه به صراحت از ناكارآمدي حكومت ديني و ضرورت بايگاني شدن دين سخن مي گفتند كه شرح وطن فروشي ها و جنايات آنها بارها آمده است و نيازي به تكرار ندارد و حلقه انحرافي نيز با پيش كشيدن «مكتب ايراني»! به جاي «مكتب اسلام» و اعلام پايان دوران اسلامگرايي! و... در همان بستر حركت كرده است.
هر دو گروه فتنه گران و حلقه انحرافي در مقابل قدرت هاي استكباري، مواضع سازشكارانه دارند و بارها نشان داده اند كه از قرباني كردن منافع ملي در پاي اين حركت سازشكارانه امتناعي ندارند.
هر دو جريان از قدرتي كه نظام در اختيار آنان قرار داده است و از ثروت ملي كه به اقتضاي مسئوليت و در قالب امانت در دست دارند- جريان فتنه در دوران اصلاحات و سازندگي و حلقه انحرافي در دوران كنوني- به عنوان «رانت» براي اهداف سياسي و غيرمردمي خود بهره گرفته و مي گيرند.
هريك از دو جريان ياد شده وقتي پاي مفسدان اقتصادي و غارتگران بيت المال به ميان مي آيد، به گونه اي از آن حمايت مي كنند! حلقه انحرافي فساد كلان و اثبات شده اقتصادي را «هوچي گري» معرفي مي كند و جريان فتنه، مفسدان اقتصادي را «كارآفرين»! و «شايسته تقدير»! مي داند.
در عرصه فرهنگي نيز همخواني اين دو جريان به وضوح و بدون نياز به بررسي و كاوش هاي پيچيده، قابل ديدن است و... فهرست همخواني اين دو جريان به ظاهر متفاوت كه اين روزها در پوشش يك جنگ زرگري عليه يكديگر قداره مي كشند نيز به درازا مي انجامد كه به فرصتي ديگر مي گذاريم.
اكنون بايد ديد و پرسيد، دو جريان فتنه و حلقه انحرافي چه اختلاف و تفاوتي با يكديگر دارند كه به تخاصم در برابر هم ايستاده اند؟! و اگر هر دو جريان در يك باشگاه كباده مي كشند، چرا به اختلاف و درگيري با هم تظاهر مي كنند و از اين جنگ زرگري چه مقصودي دارند؟!
پاسخ اين سؤال اگرچه به شرح بيشتري نياز دارد كه در محدوده اين وجيزه محدود نمي گنجد ولي در يك كلمه و به عنوان جان كلام مي توان گفت؛ مشغول كردن اصولگرايان به مسائل فرعي و به بازي گرفتن آنان در ميدان دشمن، اصلي ترين مقصودي است كه دنبال مي كنند.
هر دو جريان به خوبي مي دانند كه انتخابات رياست جمهوري يازدهم در ميدان و بستر گفتمان اصولگرايي با پايگاه مردمي عظيم و گسترده آن رقم مي خورد و به يقين حماسه بي نظير ديگري مانند 22 بهمن امسال و يا 9 دي سال 88 در پيش است. حماسه اي كه در آن، باز هم مانند هميشه، نگاه و معيارهاي برگرفته از آموزه هاي اسلامي و انقلابي با قطب نماي رهبري، حرف اول و آخر را مي زند. از اين روي هر دو جريان مورد اشاره دقيقا گفتمان اصولگرايي را نشانه رفته اند و از دو سو به آن مي تازند.
جريان فتنه كه از گفتمان اصولگرايي ضربه سخت و خردكننده اي دريافت كرده است با استناد به مواضع و عملكرد حلقه انحرافي، تلاش مي كند اين مواضع منحرف و آسيب رسان را به حساب «گفتمان اصولگرايي» و نه «حلقه انحرافي» بنويسد و حلقه انحرافي از سوي ديگر، با مواضع و عملكرد بيرون از بستر اصولگرايي، براي توهم پراكني جريان فتنه زمينه سازي كرده و سوژه فراهم مي كند. و حال آن كه اصحاب فتنه 88 و مديران بيروني آنها، ضربه شكننده را از گفتمان اصولگرايي دريافت كرده اند كه حماسه بي نظير 9 دي نمادي از تجلي آن بود و حلقه انحرافي با عبور از آموزه هاي اصولگرايي به مواضع و عملكرد فتنه پسند روي آورده است.
و اما، در اين ميان، اصولگرايان مسئوليت ويژه اي برعهده دارند و انتظار آن است كه از يكسو ماهيت اصلي دو جريان ياد شده را زير نظر داشته باشند و از سوي ديگر بي اعتنا به جنگ زرگري آنها، حركت اصولگرايانه خود را دنبال كنند زيرا به گواهي شواهد و قرائن بسيار كه 22 بهمن امسال از جمله آنهاست، در انتخابات خرداد 92 نيز سحر روحبخشي دميده خواهد شد از اين روي نبايد به صداي خروس هايي كه بي محل مي خوانند و آدرس غلط مي دهند، فريفته شد.