او بر این باور بود که مردم به نوعی از حس ششم برخوردارند که به آنها کمک میکند از افکار و عقاید حاکم بر فضای محیط و جامعه و از سویی قرار گرفتن در پیله انزوا از هر گونه رفتار که آنها را از نظر موقعیت اجتماعی منزوی کند، پرهیز کنند؛ این یعنی ترس از انزوا و به دنبال آن از ابراز عقیده خودداری میکنند.
اما باید گفت که تحولات بازار و مباحث مربوط به آن ـ که از زمان گذشته تاکنون آن را دیدهایم ـ نظام کارگزاری و دستگاههای نظارتی و الیت را ـ به نوعی ـ در سپهر مناسبات آلیاژ قدرت گذارد و همین باعث فرو کاستگی بیان و اقدام عملیاتی برای رفع موانع و مدیریت سازمان یافته حکمت بنیان شد.
استراژی اقتصادی دولت کنونی ـ البته اگر چنین استراتژی باشد ـ و رفتارشناسی دولت، حاکی از نوعی ارتباط عمیق و وثیق ـ از راه خوانش و پایش ـ حرفهای و تخصصی با مناسبات آلیاژ قدرت و قرار گرفتن در لبه خطوط راهبردی، باعث تشدید این فرو کاستگی ورود به عرصه نقد و نظارت و عملیاتی شدن مأموریتهای ذاتی نظام کارگزاری در دیگر قوا شده است؛ البته این امر ربطی وثیق به خلقیات ما ایرانیان و تعامل آن با پدیدههای سیاسی، اجتماعی، محیطی ایرانی دارد که نویسندگان مشهور و معاصر ایرانی و خارجی، کتب متعددی در این باره نگاشتهاند.
ولی در این باره باید گفت که رئیس قوه مجریه، توانسته با روش شناخت بازی و قواعد آن از این راه ـ به زعم ایشان ـ بحران یا شبهبحرانهای دولت خود را مدیریت و از این رهگذر، مباحث اصلی و فرعی را با توجه به آن اشرافیت ساماندهی کند و آن را در متن مارپیچ سکوت و خلقیات ما ایرانیان بپوشاند و همه در حالت انتظار بمانند.
تحولات اقتصادی سال گذشته (۹۰) و شش ماهه سال ۹۱ به ویژه ربط آن با راهبرد نامگذاری سالها توسط مقام معظم رهبری ـ مدظله العالی ـ نشان میدهد نسبتهای عملیاتی آن در نظر و عمل برای مردم و محیط درونی و محیط ملی چگونه بوده است.
یکی از مؤلفههای فلسفه نامگذاری سالها به ویژه دو سال اخیر، این است که گذشته از آن که این نامگذاری به عنوان راهبرد عملیاتی و گفتمانی، میتواند مسائل را اصلی و فرعی سازد و از طرفی، نظام کارگزاری را به لحاظ مدیریت ادارک و برداشت در حوزههای مأموریتهای ذاتی سامان بخشد، به دلیل ضعف نظام ساختاری و کارگزاری و عدم اهتمام دستگاههای مسئول، به ویژه نظارتی در پایان سال، نتایج و ارزیابیهای عملیاتی و قابل ملموسی برای محیط داخلی به ارمغان نیاورد و به رغم تأکید مقام معظم رهبری، در حد بیان و توصیههای نرمافزاری ماند و نظام کارگزاری و مسئول و مجری، در یک فرایند روتین، به آسانی پاسخگویی عملیاتی و بیان نتایج به دست آورده خود را پنهان ساخت.
بیانیه قوه قضاییه و جامعه اصناف بازار در خصوص رخدادهای اخیر پس از مدتها ـ دستکم در این دو سال ـ و وجه تسمیه نامگذاری سالها (۹۰-۹۱) نشان از آن دارد که خلقیات ما ایرانیان و مارپیچ سکوت، توانسته است کار خود را انجام دهد.
اکنون این پرسشها مطرح است:
*آیا افرادی که بنا به گفته دولت و مسئولین قضائی، مخل بازار و اقتصاد کشور بودند، عوامل جدید و ناشناختهای بودند؟
*آیا با توجه به سابقه این گونه نوسانات در سالهای گذشته و عملیات مهندسی شده، حریفی در جنگ اقتصادی برای کشوری مثل ایران که از گفتمان انقلاب اسلامی دفاع میکند، پیشبینی نمیشد؟
*چرا همه به دلیل ترس از انزوا در مارپیچ سکوت، شاهد یهلک الحرث و النسل بودیم؟
*براستی نقش رسانه در این مارپیچ سکوت و اوضاع اقتصادی چیست؟
*چرا این رسانهها خود در مارپیچ سکوت قرار گرفتند؟
*نقش محیط مناسب قدرت و اشراف بازیگران از یکدیگر در این مارپیچ سکوت چگونه است؟
*آیا ناخواسته برابر نظریه تغلب عمداً به مشابه و هماهنگسازی تحلیل پناه جستیم و مارپیچ سکوت را به رسانه غیر مرئی به رسانه اصلی تبدیل ساختیم؟
*و آیا ما دچار مارپیچ سکوت یا مرتکب آن شدهایم؟!