به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، محمد رستمی فعال فرهنگی یادداشتی نوشت: هرکس از پدر تصوری دارد. گاهی پدر جوانی است که تمام دلخوشیهای او میشود یک بابایی باش.
گاهی پدر کارگری است که پس از یک روز کار کارگری با سر وضعی گرد و خاک گرفته به خانهاش بر میگردد؛ اما تمام دردهایش را پشت درب خانه جا میگذارد؛ چون نوبت گردن سواری طفلک نازش است .
گاهی پدر کشاورزی است با دستان پینه بسته که هنگام دست شستن وقتی به کف دست پرشیارش نگاه میکند به ریش همه کرمهای نرم کننده میخندد.
گاهی پدر جوشکاری است که شب برای بچههایش لطیفه تعریف میکند تا مبادا نوههایش فکر کنند پدربزرگ آب دیده میریزد و گریه میکند.
گاهی پدر رانندهای است از صبح تا شب در خیابانهای شهر و کوی و برزن میدود؛ اما چنان نرم و نازک ماشین خود را به پارکینگ خانه میآورد که بیدار نشود از خواب خوش فرزند دل بندش.
گاهی پدر کارگری است روزمزد که نیمه ظهر بیآنکه در آمدی کسب کند به خانه میآید و برای او میماند یک آه سرد و خرید دفتر نقاشی بچهاش و به تأخیر افتادن آن.
گاهی پدر است دلشوره اعزام فرزندش به سربازی وقتی او میخواهد عقربههای ساعت دیر بدوند زود میدوند و وقتی میخواهند زود بدوند گویی ثانیه شمارها هم همچون عقربه ساعت شمار میدوند؛ اما همین پدر وقتی میبیند که فرزند عزیز جان در راه دین و آیین و میهن به قربانگاه عاشقی میبرد؛ چون سرو میایستد تا قامت کشور خم نشود.
گاهی پدر هست سر دو راهی غرق تماشای فیلم و سریال فرزند و تکالیف مدرسهٔ فرزند.
گاهی برای آنکه که خود پدر است و پدری پیر در خانه دارد چه سخت است وقتی خبر بیماری ویروس میآید.
گاهی پدربزرگ است و دور او حلقهزدن در یک روز بهاری و چمنزار وقتی او بالای سفره مینشیند انگار همه به کوهی بزرگ تکیه زدهاند.
و فراواناند که پدرشان غایب از نظر است و به خدا سپردهاند و با خاطرات او زندگی میکنند.
گفت مگر این پدر کیست گفتا پدر خود چیز دیگر است.
یاد همه پدران آسمانی گرامی باد و سلامت باشند پدران در قید حیات که هرکس پدر در قید حیات دارد چه کم دارد از زندگی؟
انتهای خبر/ر