به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ایلام بیدار»، محمد رستمی فعال فرهنگی در یادداشتی نوشت: کوچ برای ایل آمیزهای از خاطرات فراوان است. دلخوشی و دلتنگیها، رفتن به گرمسیر و سردسیر و برافراشته شدن سیاهچادرها صدای زنگولههای گوسفندان. نمنم باران و قصه شب میهمانیها و بویی از نان ساجی و ضرب آهنگ مشک و بازگشت رمهها از چرا و انتظار برههای کوچک و رفتنشان به دامن مادر را واژگان یارای توصیف نیست مگر تجربهٔ زیسته مردمان کوی ایل .
اما قصه فقط به این شادکامیها هم نیست. وقتی بجای رعد و برق صدای بمباران میآید وقتی موسم چوپیها به چمری تبدیل میشود و سیاهچادرها میسوزند در آتش ایل را غمی جانکاه در بر میگیرد زیستگاه او و خاکش را تسخیر و تصرف کردهاند بجای صدای پای رمهها صدای زنجیر بیرحمانه تانکها میآید.
تنها سلاح مردان ایل برنو است و اما گرگها درندهتر از گرگ گوسفنداناند. خون مردان ایل به جوش آمده است. اینجا میمک است و پارهای از تن مام میهن. ولی محمد قلم به دست میگیرد و دفتر مهیای نوشتن و سرودن. حماسهها باید نوشته شود و به سرایش در آیند. میمک خون میخواهد سرهنگ سهرابی هم هست و ارتش، اما رزمندگان ارتش علیرغم آگاهیشان بر نقشههای کلاسیک میدانند مردان ایل وجب به وجب خاک گرمسیر را میدانند و با ایل راهها آشنایند.
حماسهها حالا از قول به فعل در میآیند و فتح میمک سر آغازی میشود برای فتوحات دیگر و اینک چهارصد لاله پرپر افتاده در خاک و مأوا گرفته در افلاک دگرباره نظارهگر اجتماع مردان و زنانی که از اقصی نقاط کشور و استان خود را به کارزان میرسانند تا در دامنه قلارنگ و مانشت صلابت و صبوری و صمیمیت و صداقت را به تماشا بنشینند و ذکر همه آن باشد که یادی که هرگز در دلها نمیمیرد یاد شهیدان است.
انتهای خبر/ر