به گزارش ایلام فردا، ماه اما چه بیرحمانه از دیدمان پنهان شده بود، انگار نمیدانست گذر ثانیهها هم برایمان سنگین است تا تو بیایی ...بالاخره پیدایش کردیم، رؤیت که شد قدم در لحظههای ملکوتیت گذاشتیم و دعوت شدیم به میهمانی خدا...
روز اول حال و هوای دیگری داشت طنین دعاهای سحر و نوای خوش ربنا هنوز هم در گوشمان جاری است، یک ماه تمام «اللهم انی اسئلک» گفتیم و خواستیم از تو که دستت باز بود برای بخشیدن و تو به وسعت آسمانها و زمینت اجابتمان کردی.
هرچه باشیم ما با این نیایشها، با این شبهای قدر قد کشیدهایم و میخواستیم سرنوشتمان زیبا نوشته شود در شبهای قدر، شبهایی که مولایمان زیباترین قدرشناس آن بود پس واسطهاش کردیم تا خدا بهترین تقدیر را برایمان رقم بزند.
در شبستان مسجد سربه سجده نهادیم و گریستیم که یک سال غفلت کرده بودیم و حالا پشیمان و درمانده از همه چیز و همه جا دست نیاز به کنگره عرش ساییدیم و هرچه غیر از بود بوسیدیم و گذاشتیم کنار...حالا تمام خواستههایمان در «الهی العفو» خلاصه میشد؛ جوشن کبیر را خواندیم و خدا را قسم دادیم به بخشندگیش، به ستارالعیوب بودنش و به اسماء و صفات دیگری که خودش گفته بود که «خلصنا من النار یا رب».
در تاریکی مسجد کلامالله را واسطه کردیم، از روی نردبان دلمان بالا رفتیم که برسیم به خدا و قسمش دادیم به مقربان درگاهش و در میان بغضمان حدیث دلدادگی نجوا کردیم.
و حالا که به آخرین روزهای میهمانی خدا نزدیک میشویم قلبها بیشتر به تپش میافتند و ماه... که روز به روز هلالش نازکتر میشود و واپسین لحظاتش را در آسمان زیبای رمضان سپری میکند و دوباره میرود که رؤیت شود برای آغاز ماه شوال.
چقدر انس گرفته بودیم با سفرههای افطار و سحر، با یا علی و یا عظیم گفتنها اما هر چقدر هم که بمانیم بالاخره باید رفت و ما با قلبی شکسته با تو وداع میکنیم ای ماه میهمانی خدا...خداحافظ
خداحافظ ای شهر صیام، خداحافظ ای ماه قنوتهای کبریایی، خداحافظ ماه یتیم شدن کودکان کوچه پس کوچههای کوفه... دیگر کسی نیست که نیمه شبها با روی بسته کیسه نان و خرما به دوش بگیرد و در گوشه و کنار خرابهها جویای احوالتان شود، دیگر کسی نیست که با نان خشک و نمک افطار کند و غذایش را برای شما بیاورد آری... دیگر از نان و خرما هم خبری نیست.
خداحافظ ای ساعتهای دعا و ای روزهای استجابت، خداحافظ ای ماه ضیافتالله... خداحافظ
ایسنا