به گزارشايلام بيدار به نقل ازابدانان خبر، در آخرین روزهای سال 66 که مردم آبدانان خود را برای تحویل سال نو آماده میکردند، ناگهان اتفاقی رخ داد که برای همیشه در تاریخ این شهرستان ماندگار شد.
در چنین روزی چندین جنگنده ی عراقی در آسمان آبدانان ظاهر شده و با بمباران این منطقه 39 نفر از شهروندان آبدانانی را به شهادت رساندند.
یعقوب شفیعی که در آن روز 4 تن از خانواده و تعدادی از فامیلانش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند،به خبرنگار آبدانان خبر گفت: ساعت 9 صبح روز چهارشنبه، چند روزی به تحویل سال 67 مانده بود که هواپیماهای جنگی رژیم بعثی عراق در آسمان شهر آبدانان دیده شدند و کوچه فعلی شهید کرمی را مورد اصابت موشکهای خود قراردادند که تعداد زیادی از همشهریانمان در این بمباران به شهادت رسیدند.
وی افزود: این اولین باری بود که شهر آبدانان مورد بمباران هوایی قرار می گرفت که محل اصلی اصابت موشک هواپیماهای عراقی کوچه شهید کرمی بود که در این اتفاق، مادر، برادر، خواهر، برادرزاده و چند تن از اقوامم به شهادت رسیدند.
شفیعی همچنین گفت: تا جایی که به خاطر دارم تعداد 5 یا 6 موشک بزرگ 12 متری در نقاط مختلف این کوچه رها شد که یکی از این موشکها به منزل خانم خیزران باقری اصابت کرد و خانواده باقری و خانواده بردارش که مهمان آنها بودند، به شهادت رسیدند و به پاس زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای بمباران هوایی آبدانان در این محله، این مکان پس از گذشت چند سال از بمباران هوایی سال 66 آبدانان به دارالقرآن تبدیل شد و اکنون مایه خیروبرکت برای تعداد زیادی از همشهریان عزیزمان شده است.
فریبا شفیعی یکی دیگر از ساکنین این خیابان گفت:در 26اسفند سال66من خواهر ،برادر ،مادر و برادر زاده ام به فیض شهادت نایل شد
شفیعی اظهار داشت : در زمان بمباران هوایی با شهادت مادرم برادر 40روزه ام بی مادر و با سختی بزرگ شد. که واقعا بیان حال و هوایی آن دوران بسیار سخت است.
شفیعی گفت:من شرح حال خودم را با سرودن شعرکه در ان زمان رخ داد شرح داده ام
یعقوب شفیعی که در آن روز 4 تن از خانواده و تعدادی از فامیلانش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند،به خبرنگار آبدانان خبر گفت: ساعت 9 صبح روز چهارشنبه، چند روزی به تحویل سال 67 مانده بود که هواپیماهای جنگی رژیم بعثی عراق در آسمان شهر آبدانان دیده شدند و کوچه فعلی شهید کرمی را مورد اصابت موشکهای خود قراردادند که تعداد زیادی از همشهریانمان در این بمباران به شهادت رسیدند.
وی افزود: این اولین باری بود که شهر آبدانان مورد بمباران هوایی قرار می گرفت که محل اصلی اصابت موشک هواپیماهای عراقی کوچه شهید کرمی بود که در این اتفاق، مادر، برادر، خواهر، برادرزاده و چند تن از اقوامم به شهادت رسیدند.
شفیعی همچنین گفت: تا جایی که به خاطر دارم تعداد 5 یا 6 موشک بزرگ 12 متری در نقاط مختلف این کوچه رها شد که یکی از این موشکها به منزل خانم خیزران باقری اصابت کرد و خانواده باقری و خانواده بردارش که مهمان آنها بودند، به شهادت رسیدند و به پاس زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای بمباران هوایی آبدانان در این محله، این مکان پس از گذشت چند سال از بمباران هوایی سال 66 آبدانان به دارالقرآن تبدیل شد و اکنون مایه خیروبرکت برای تعداد زیادی از همشهریان عزیزمان شده است.
فریبا شفیعی یکی دیگر از ساکنین این خیابان گفت:در 26اسفند سال66من خواهر ،برادر ،مادر و برادر زاده ام به فیض شهادت نایل شد
شفیعی اظهار داشت : در زمان بمباران هوایی با شهادت مادرم برادر 40روزه ام بی مادر و با سختی بزرگ شد. که واقعا بیان حال و هوایی آن دوران بسیار سخت است.
شفیعی گفت:من شرح حال خودم را با سرودن شعرکه در ان زمان رخ داد شرح داده ام
ان روز خبری از اجاق مادر نبود ان روز کوچه درماتمی دگر بود
دود و آتشو خمپاره بود دگرصدای لای لایی مادر برای هادی شش ماهه نبود خبراز خواهرخوب و در زیر خاک افتاده بود خانه ها با خروارها خاک و سنگ و آهن به هم ریخته بود گوشه ایی ترکش در سماور و سطل نان رفته بود درون قندان خانه ذره های خمپاره بود کوچه ی آرام ما گویا مهربان طوبی نبود گویی زیر آوارها چون جدش لای
در مانده بود صدای بمب تا آن سوی کوچه کوچه راشبی تارکرده بود آری ما رو محشر گشته بود آشیانه ی ویران چون واقعه ی کربلا گشته بود گوشه ای دگر ایوب درخون خود غلطیه بود آن روز خبر از خنده های کودکان در آشیانه نبود مادران با کودکان اماج ترکش گشته بود *سیده فریبا شفیعی*
انتهای پیام/س
دود و آتشو خمپاره بود دگرصدای لای لایی مادر برای هادی شش ماهه نبود خبراز خواهرخوب و در زیر خاک افتاده بود خانه ها با خروارها خاک و سنگ و آهن به هم ریخته بود گوشه ایی ترکش در سماور و سطل نان رفته بود درون قندان خانه ذره های خمپاره بود کوچه ی آرام ما گویا مهربان طوبی نبود گویی زیر آوارها چون جدش لای
در مانده بود صدای بمب تا آن سوی کوچه کوچه راشبی تارکرده بود آری ما رو محشر گشته بود آشیانه ی ویران چون واقعه ی کربلا گشته بود گوشه ای دگر ایوب درخون خود غلطیه بود آن روز خبر از خنده های کودکان در آشیانه نبود مادران با کودکان اماج ترکش گشته بود *سیده فریبا شفیعی*
انتهای پیام/س