ایلام بیدار09:01 - 1392/01/11

شهدای ایرانی، بوی دیگری می دادند

در طول کار،تابوت های داخل کامیون یکی پس از دیگری بازدید می شد و همه ی آن ها اجساد عراقی بودندو کاملا مایوس شدیم و از اینکه ابوزینب و نیروهای دیگر به زحمت افتاده اند،نگران بودیم.

 

فروردین سال 82 که تنها چند روز از فروپاشی رژیم بعثی گذشته بود،از طریق یکی از دوستان اطلاع یافتیم که تعدادی جنازه،در بیمارستان شهر العماره عراق وجود داشته است که افراد مذهبی به خصوص امام جماعت یکی از مساجد شهر عماره آن ها را به مسجد انتقال داده است و در آنجا نگه داری می کند.

به اتفاق حاج محمود توکلی و حاج رضا علیجانی "از افراد گروه تفحص شهدا در فکه" با فرد مورد مذکور ملاقات کردیم و از وی خواستیم به لحاظ محدودیت های کاری،پیکر شهدا را به نحو ممکن به داخل کشورمان انتقال دهند.

وی هم با پذیرش این خواسته با امام جماعت مسجد مذکور و یکی از سادات شهر عماره صحبت کرد و آن ها هم قبول کردند به وسیله ی کامیون تعداد 80 جسد را،که در داخل تابوت بودند تا سر مرز یعنی پاسگاه الصدام که در مقابل پاسگاه پیچ انگیزه بود،آوردند.

حدود ساعت 30/18 ددقیقه بود،که از طریق همان فرد اطلاع داده شد که اجساد در نوار مرزی قرار دارند و آمادهی بررسی و تحویل هستند.

به محل مورد نظر رفتیم،نزدیک غروب بود و هوا کم کمک تاریک می شد.

وقتی وارد آن نقطه شدیم،امام جماعت مسجد که با نام مستعار "ابو زینب"او را خطاب می کردند،ما را به گرمی پذیرفت و جسد ها را که در کامیون قرار داشت،به ما نشان داد.

ما هم قبل از اینکه هوا تاریک شود،شروع به بازدید تابوت ها کردیم،اما هر تابوتی را باز می کردیم،اجساد عراقی ها را می یافتیم که هر کدام از آنها یک کارتکس و صورت جلسه ی ایرانی داشت که با جسد آن ها همراه بود.

این جسد های عراقی،در طول دوران تبادل پیکر مطهر شهدا توسط گروههای تفحص به آن ها تحویل شده بود،اما به دلایل نامعلومی به خانواده هایشان تحویل داده نشده بود.

گویا عراقی ها اجساد کشته های خود را تحویل خانواده هایشان نمی دادند،نمونه آن وجود این جسد ها بود که حتی برخی از آنها قریب به یک سال قبل از طریق مرز به عراقی ها تحویل شده بودند.

در طول کار،تابوت های داخل کامیون یکی پس از دیگری بازدید می شد و همه ی آن ها اجساد عراقی بودندو کاملا مایوس شدیم و از اینکه ابوزینب و نیروهای دیگر به زحمت افتاده اند،نگران بودیم.

در حال بازدید آخرین تابوت ها بودیم که ابوزینب ضبط خودرویش را که نوحه ی عربی پخش می کرد،خاموش کرد و برای اقامه ی نماز مغرب و عشا آماده شد.

تعدادی از همراهانش و بچه های ما برای اقامه نماز جماعت پشت سر ایشان قرار گرفتند و من در همین فاصله آخرین تابوت را باز کردم؛اما از این تابوت بوی دیگری به مشام می رسید،پیکری آشنا،گویی که دستهایم با این پیکر آشنا بود.

آری درست حدس زده بودم،این پیکر عزیز متعلق به شهیدی با نام محمد حسین بود.

این شهید بزرگوار از مجموع 14 شهیدی بود که آخرین روزهای فعالیت در برون مرزی فکه،جمع آوری شده بود و باید طبق مقررات کار در برون مرزی،پس از امضا صورت جلسه تحویل عراقی ها می گردید تا پس از اینکه آمار شهدا به حدود 100 نفر برسد،بین دو کشور تبادل شوند.

به نماز جماعت ملحق شدم و بچه ها در بین نماز سجده شکر را به جا آوردند.

حال که یک شهید در میان آن همه اجساد بود،ابو زینب بیان کرد که"تعداد قریب به 50 جسد دیگر در مسجد وجود دارد،بنابراین به من چگونگی شناخت اجساد ایرانی و عراقی را بگویید،تا بتوانیم پیکر مطهر شهدا را جدا کنیم و در همین نقطه تحویل دهیم."

ما که بر اساس پیدا شدن شهید محمد حسین تصور کردیم که شاید تنها شهدایی که در دوران برون مرزی فکه جمع آوری کرده ایم،در میان آن 50تابوت باقیمانده باشد،گفتیم که:علاوه بر این شهید تعداد 13 شهید دیگر از زمان آخرین تبادل تا لحظه تعطیل شدن فعالیت ما در برون مرزی،به عراقی ها تحویل داده ایم،و آنها را طبق معمول در بیمارستان العماره تا هنگام تبادل نگه داری کرده اند؛چنانچه برایتان مقدور باشد 13 شهید دیگر ما را که دارای صورت جلسه رسمی با خط فارسی هستند،پیدا کرده و به داخل خاک ایران انتقال دهید.

پس از این بحث و گفت و گوها و قدردانی از ابو زینب و همراهانش که به خاطر شرایط امنیتی عراق مسلح بودند و پس از تحویل گرفتن شهید محمد حسین در تاریکی شب با همدیگر خداحافظی کرده و به سوی مقر خود در شرهانی حرکت کردیم.

چند روز از موضوع گذشت،اما ابو زینب به علت عدم تشخیص پیکرها از همدیگر نتوانسته بود که شهدا را انتقال دهد؛تا اینکه فرد دیگری 50 تابوت باقیمانده را بررسی کرد و آنها را به ما تحویل داد و مشخص شد،48 پیکر از این تابوت ها متعلق به شهدای گرانقدر است.

از مجموع این 48 شهید گرانقدر تعداد 13 شهید دارای صورت جلسه ی رسمی بین ما و عراقی ها که در برون مرزی پس از تفحص و جمع آوری تنظیم شده بود و 35 شهید دیگر توسط خود عراقی ها در مناطق فاو و عماره کشف شده بود.

در مجموع پیکر 49 شهید گرانقدر که از بیمارستان العماره به مسجد این شهر منتقل شده بودند،به دست آمد.

 

 

راوی:جعفر نظری