ایلام بیدار15:00 - 1394/02/13
یادداشت/

کارگران مشغول دردند

قدردانی از زحمات کارگران در یک روز و یک هفته نمی گنجد.

احسان صحرایی:: یازدهم اردیبهشت (اول ماه مه) روزجهانی کارگر نام دارد که یادمان شورش کارگران آمریکایی به‌سال ۱۸۸۶ در شیکاگو است و هر سال در بسیاری از کشورها توسط کارگران و سندیکاها و تشکل‌های کارگری گرامی داشته می‌شود.
عرق جبین چهره کارگری که در گرم ترین روزهای سال، کار می کند آنقدر با ارزش است که در خصوص اهمیتش کتاب ها نوشته شده.
نمی خواهم داستان را مثل فیلم های بالیوودی کنم اما حقیقت این است که بر خلاف برخی هنر پیشه ها که این روزها در خصوص مضرات و دشواری های کارشان مستند و فیلم می سازند و در آن کلی به طرفدارانشان به جرم اینکه دوستشان دارند توهین می کنند، کارگران همیشه نادیده گرفته می شوند.
کسی نیست که از آنها دفاع کند. بیکار که می شوند انگار از اول هم مهم نبوده اند. نادیده می گیریمشان. هروقت بودجه به ته دیگش! می رسد اول حقوق معوق این بندگان خدا تاخیر می خورد و به عنوان اولین قشر از آنها می خواهیم صبوری کنند.
نگاه فرزندانی که به دست هایشان است و چشمشان دنبال ایکس باکس، پی اس پی، لپ تاپ و.... است، همسرانشان هم شاید، ماشین ظرفشویی، سفر خارج از شهر و... می خواهند. اما آنها حتی نمی توانند عکس این چیزها را هم برای عزیزانشان بخرند.
طبعشان بلند است و سرشان به آسمان اما دستشان خالی، حتی صدایی هم ندارند که دردهایشان را فریاد بزنند و ناچارند با سیلی صورت سرخ کنند و در مقابل تمام خواسته های موجه و غیر موجه عزیزانشان تنها بگویند شرمنده ام.
ما چه می کنیم؟
هر سال روز کارگر که می شود ما خبرنگار ها که تازه انگار از خواب بیدار شده ایم قلم در دست می گیریم و در رسای تلاش ها و زحمت هایشان کلی مدیحه سرایی می کنیم و کلی هندوانه الکی زیر بغلشان می گذاریم.
مسئولان هم که از فرصت استفاده می کنند متن های غرا و زیبا در تقدیر ازشان می خوانند و بعد هم از هر فرصتی برای عکس گرفتن با لباسشان و در کنارشان استفاده می کنند که در دهلران این رسم هم به زیبایی اجرا نمی شود.
فردا صبحش هم تلاش می کنند از فاصله 100 کیلومتریشان رد شوند که نکند گرد و خاک رویشان و یا اثری از آثارشان با شمایل مدیریتی شان برخورد کنند.
وقتی حقشان را می خواهند طوری رفتار می کنیم که انگار شق القمر کرده ایم و یا داریم صدقه می دهیم. حقشان را جلوی دوربین ها می دهیم و طوری جنجال می کنیم که انگار کار مهمی کرده ایم.
حرف زیادی که بزنند جایشان ناکجا آباد است و بعد هم به سرشان قسم می خوریم. البته نه همه اما هستند کسانی که با سوء استفاده از اینکه پدرشان یک کارگر زحمت کش بوده به جاهایی رسیده اند اما هرگز برای احقاق حقوق این قشر کاری نکرده اند.
آقا یا خانم محترم، پوز می دهد که پدرش کارگر بوده است اما وقتی موقع پرداخت حقشان می رسد فراموش می کند والدینش برای به ثمر رسیدن و مدیر شدنش چه مصائبی تحمل کرده اند و باد در گلو می اندازیم که شرمنده!!
برادر، شرمندگی که نان و آب نمی شود بی زحمت به وظیفه ات عمل کن.
دیروز که به پای حرف های یک کارگر با مدرک لیسانس نشستم بعد از کلی گفت و گو حرفی به من زد که فکر نکنم به تازگی آن را فراموش کنم.
این جوان با سواد که با نان حلال کارگری خرج خانواده اش را در می آورد وقتی از بی عدالتی ها حرف میزدم رو به من گفت:
"من هستم و خدا ...
و در جاده ي زندگي، صورتم مهمان نسيمي که معطر شده از اميد ...
به خودم ميگم: هيچ چيز ارزش اين رو نداره که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بيرون و بگذارم تو دست غير خدا ..."
راستي اون که دستان مهربان خدا رو به غير او فروخت غير از افسوس چه چيزي رو بدست آورد ؟....
خوشحالم که به بهانه روز کارگر، پای دردهای یکی از این قشر زحمت کش نشستم.
البته دیدار فرماندار دهلران در سال گذشته با کارگران شهرداری دهلران یکی از زیباترین کارهایی بود که کمتر در این شهرستان دیده بودیم که جای تشکر دارد.
مطالب بالا صرفا جهت یادآوری زحمات کارگران عزیز می باشد و هیچ کدام از جملات بالا نقدی بر کار مسوول خاصی در شهرستان دهلران نمی باشد.
 
 
انتهای پیام/س