سرویس: جهاد و مقاومت
کد خبر: 28486
|
07:51 - 1396/06/01
نسخه چاپی

به ساحت حماسی شهید محسن حججی

مرگ را به اسارت گرفتی ای مرد!

مرگ را به اسارت گرفتی ای مرد!
دود، آتش، خیمه و چکاچک استخوان گلویت درمصاف دشنه جلاد ، سکانسی ماندنی از ظهر عاشوراست.

خداداد ابراهیمی:: درمسلخ عشق جز نکو را نکشند / روبه صفتان زشت خو را نکشند

گرعاشق صادقی زمردن مهراس / مُردار بُوَد هرآن که اورا نکشند

ایستاده ای بر بام رسانه های جهان به تکرار ، باعطر خنده هایت ، با دلبری چشم هایت، باصلابت نگاهت
"شمر" تورا اسیر نکرده بود تو مرگ را به اسارت گرفتی 
تو در نماز عشق چه خواندی؟
کز آن هنگام که بر سَرِ دار رفتی،
این حرامیان داعش نام
حتی از پیکر بی سرت هراس دارند؟!
بشکوه و نستوه از همهمه ی آتش وخاکستر می آیی...
شجاع سربه زیر، حماسه سر به دار!
دراجلاس سران، در آن سوی جهان در فراسوی زمان ، نام نامی تو مدام تکرار می شود، که؛
- "حلاجی" دگر باره از سرزمین پارس از کربلای ایران ، "منصور" سَرِ دار شده ست.
منصور پیروز! حلاج سربه دار! 
درود... درود.... درود....!
سردار بی سر! حماسه بیست وپنج سال !
درگوش زمین و زمان چه نجوا کرده ای؟!
که اینسان تو را درگوش مردم جهان فریاد می کشند؟!
مرثیه سُرایان ، مقتل خوانان ، موکب ها و تکیه ها، روضه ها... روضه ها..
آه از سوزناکی روضه ها!!!
دود، آتش، خیمه و چکاچک استخوان گلویت درمصاف دشنه جلاد ، سکانسی ماندنی از ظهر عاشوراست. 
چه اندوهناک روضه را کامل کردی!
درحضیض قتلگاه چه عزیز بودی ای حماسه بی سر! آن گاه که "حرمله" با ریش انبوهش ، کریه و دهشتناک در برابر نعره های مردانه ات، جیغی زنانه کشید.
بی گمان مرگ را به اسارت گرفتی، بی محابا، استوار، بر بلندای نخلِ " میثم تَمّار"
مرگ اگر مردست گو نزد من آیی!
تا درآغوشش بگیرم تنگ، تنگ
من زاو جانی ستانم جاودان
او زمن دلقی ستاند رنگ ، رنگ

 

انتهای پیام/س

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب