جلال خالقي:۲۵ بهمن سال ۸۹ روزي که خشونت و قانون شکني جريان فتنه سبز که پس از نهم ديماه و راهپيمايي ۲۲ بهمن به گوشهاي رانده شده بودند، بار ديگر عيان گرديد و بهصورت واضحتر خط خود را از ملت ايران جدا کرد. نظام اسلامي با رأفت خود، سردمداران اين جريان را که به سران فتنه موسوم شده بودنــــد بـــه جهــت جلوگيـــري از فتنه افکنيهاي بيشتر در حصر خانگي قرار داد. بهتعبير بسياري از حقوقدانان، رأفتي که منجر به حبس بدل از اعدام بود.
در سومين سالگرد آغاز اين رأفت اسلامي، بيانيهاي از سوي وزارت امور خارجه آمريکا منتشر شد که ضمن آن طي دخالتي آشکار در امور داخلي ايران، نگران وضعيت موسوي، کروبي و همسرانشان بود. در بخشي از اين بيانيه که نشان از نگراني ارباب براي مهرههايش است آمده: «... ما در محکوم کردن ادامه حبس آنها و آزار اعضاي خانوادهشان و در طلب آزادي فوريشان، بهجامعه جهاني ميپيونديم ... ايالات متحده به درخواست مصرانه از دولت ايران براي احترام به اين تعهدات ادامه خواهد داد و ما خواسته خود را از ايران، براي آزادي همه زندانيان عقيدتي در بازداشت، تجديد ميکنيم».
اين بيانيه ما را بر آن داشت مروري هرچند گذرا بر آن اتفاقات داشته باشيم تا در گذر زمان و تغيير دولتها بهفراموشي سپره نشوند؛ اتفاقاتي که ظلم بزرگ و اتهام نابخشودني به نظام مقدس جمهوري اسلامي بود و بار ديگر طمع دشمنان را براي دستاندازي به اين سرزمين احيا کرده و تبعات جبرانناپذيري در سالهاي بعد از خود براي کشور ايران بهدنبال داشت.
امسال در سالگرد آن اتفاق
از وقايع سال ۸۸ تنها چهار سال گذشته لذا آنقدرها نياز به بررسي سير تاريخي ندارد اما باز هم مرور ميکنيم خاطراتمان را از انتخاباتي که يکي از بيشترين درصدهاي حضور مردم در پاي صندوقهاي راي را داشت و در انتها چون راي مردم به گروهي زيادهخواه و تماميتطلب نبود، کل انتخابات ملت ايران را به دروغ تقلب، آلوده کردند.
فتنهاي که اتفاقي نبود
اما هر عقل سليمي تشخيص ميدهد در کنار هيجانزدگي مردمي که به آنها گفته شده بود رأيشان دزديده شده و روزهاي اول، حضوري گسترده در خيابانهاي تهران داشتند، نميتوان باور کرد همه آنچه اينقدر منظم به سر ملت و نظام آمد تنها تدابير لحظهاي ستاد انتخاباتي دو کانديدايي بود که اعتقاد داشتند رايشان بالا و پايين شده است.
برنامهريزي آشکار بسياري از تحرکاتي که در تهران و ساير کلانشهرها بهوقوع پيوست بهراحتي قابل تشخيص بود و اتحاد تقريبا همه گروههاي ضد انقلاب بر ريسمان جنبش سبز امر قابل کتماني نيست، اما بايد پرسيد مگر موسوي و کروبي چه کردند که از رضا پهلوي سلطنتطلب گرفته تا مسعود رجوي تروريست، همه حامي آنها شدند؟مگر موسوي و کروبي چه وعدههايي يا چه چراغ سبزهايي به گروههاي مختلف نشان دادند که تمامي ضد انقلاب پشت سر آنها سنگر گرفته بودند؟
نيت اين نوشتار بررسي سير وقايع سال ۸۸ نيست که در اين خصوص بسيار نوشته شده، اما بهصورت کلي بايد گفت پس از نزديک به هشت ماه هجمه تمامعيار رسانهاي و جنگ رواني که همراه با اردوکشيهاي خياباني گاه و بيگاه در پايتخت و برخي کلانشهرها بود، بيحرمتي که روز عاشورا به مقدسات کردند جرقهاي شدند براي وقوع حماسه نهم ديماه، حماسهاي که رسما جنبش سبز و جريان فتنه را از فضاي جامعه اخراج کرد و به کنج چند سايت اينترنتي و تعدادي صفحه فيسبوک هدايت کرد.
۲۵ بهمن، صبر نظام را تمام کرد
البته ضد انقلاب که بيکار ننشسته بود، باز هم برنامهريزي کرد و پس از ۲۲ بهمن همان سال با اعلام فراخواني اقدام به ايجاد اغتشاشات ۲۵ بهمن سال ۸۸ کردند؛ قائلهاي که وقوع آن پس از حماسه نهم دي و ۲۲ بهمن صبر نظام را لبريز کرد و سبب شد به جهت نقشي که موسوي و کروبي در هدايت اين فتنه داشتند يا دقيقتر بگوييم استفادهاي که ضد انقلاب از اين دو نفر ميکرد، آنها را حصر خانگي نمايد.
نکته جالب اينجاست که با آغاز حصر خانگي اين دو، تحرکات جنبش سبز که نهم ديماه تقريبا به محاق رفته بود مجددا سير نزولي پيدا کرد؛ بهگونهاي که پس از آن تقريبا ديگر هيچ اردوکشي خياباني بزرگي روي نداد و هيچ شهروندي جان خود را در آتشي که فتنه سبز به راه انداخته بود از دست نداد.
به ياد بياوريم که اين دو فرد بهرغم همه نکات منفي که در پروندهشان بود تا قبل از فتنه ۸۸ به سبب سابقه انقلابي خويش در جامعه از احترام برخوردار بودند اما چه شد که به همه سوابق خويش آتش زدند و کارگزار استکبار جهاني شدند تا مهندس موسوي گذشتههاي نه چندان دور، کارش بهجايي بکشد که همين مردم، عکس فتوشاپي وي را که طناب دار دور گردنش است در راهپيماييها سر دست بگيرند؟ خاصيت همه انقلابهاي رنگي اين است که بهواسطه افرادي از درون حاکميت صورت ميگيرند، تنها نکته نادرست اين بود که ايران، اوکراين و گرجستان نبود.
در شرحي کوتاه ميتوان گفت فتنه ۸۸ علاوه بر تمام تحرکات مستقيمي که در بينظم کردن جامعه، ضرر به اموال خصوصي و عمومي و بازي با جان مردم داشت، اثرات ديگري نيز داشت که برخي از مهمترين آنها به ترتيب ذکر ميشود.
فتنه ۸۸ سبب به طمع انداختن دشمن با ايجاد اين تصور شد که نظام از درون سست شده است، با گرايي که عوامل فتنه ۸۸ در داخل کشور داده بودند، سبب افزيش تحريمهاي اقتصادي و هدفمندتر شدن آنها شد. به سبب توهم سست شدن نظام، اميد به توقف برنامه صلحآميز هستهاي ايران را تقويت کرد و آنان که بهدنبال اقدامات عمليتري بودند با استفاده از خلاء ناشي از توجه دستگاههاي امنيتي به مشکلات دروني ناشي از فتنه ۸۸ چند تن از تاثيرگذارترين دانشمندان هستهاي کشور را ترور کردند.
آيا سياستهاي کلي نظام با آمدن و رفتن دولتها عوض ميشود؟
با گذشت چند سال از آن وقايع و برگزاري انتخاباتي ديگر اکنون دولت يازدهم بر سر کار آمده که قرابتهايي با اصلاحطلبان دارد. لذا آنان دوباره بهدنبال زنده کردن برخي مسائل هستند. توجه جدي و برجستهسازي اخبار مربوط به کروبي و موسوي نيز در همين راستاست که البته برخي مواقع با واکنشهاي معناداري از سوي برخي دولتمردان دولت تدبير و اميد هم روبهرو ميشود.
بگذريم که بايد پرسيد واقعا داستان بازداشت موسوي و کروبي فارغ از خيانتهايي که به بار آوردهاند براي چند درصد از جامعه، اهميت دارد و چند دهم درصد جامعه پيگيري اين موضوع برايشان از سرنوشت پرونده فعاليتهاي صلحآميـــز هسته اي ايـــران مهمتر است که اين خود نمونه گويايي از ديدگاه اين اقليت انگشت شمار نسبت به منافع ملي کشور و مردم است.
مـــورد ديگــر، صحبتهاي صريحتـر سخنگـــوي دولت بود که مدتي بعد از ارائه گزارش ۱۰۰ روزه دولت در جمع خبرنگاران از عزم دولت براي «رفع حصر از چهرههاي اصلاحطلب و آزادي زندانيان سياسي» سخن گفت. فارغ از اين موضوع که اساسا تلاش دولت براي آزادي اين افراد آيادخالت در حوزه وظايف و اختيارات قوه قضائيه محسوب نميشود، آيا قواي سهگانه در ايران از يکديگر مجزا و مستقل نيستند و آيا سخنگوي دولت ميتواند در حوزه وظايف حوزهاي ديگر ورود کند؟
در اين مدت شاهد تلاش براي ايجاد برخي موجهاي خبري نيز بوديم از جمله آنکه سايتهاي زنجيرهاي اصلاحطلب و حلقه بعد از آنها يعني سايتهاي زنجيرهاي بهجا مانده از آنچه زماني جنبش سبز ناميده ميشد، خبري را در بوق و کرنا کردند با اين مضمون که موسوي و کروبي قرار است عيد غدير از حصر آزاد شوند، سپس بر مبناي اين اصل جنگ رواني که ميگويد «اينقدر بزرگ دروغ بگو که خودت هم آن را باور کني» بعد از يکي دو هفته جريانسازي خبري و از اين و آن اظهار نظر گرفتن، حقيقتا باور کرده بودند که اين دو، در روز عيد غدير آزاد خواهند شد.
دولت يازدهم اصلاحطلبان را نااميد کرد
در حوزه سياست داخلي نيز اصلاحطلباني که تا واپسين روزهاي برگزاري انتخابات صحبت از تحريم يا نهايتا حضور پشت سر آقاي عارف که خود مهره آقاي خاتمي است ميکردند، مدعي بودند روز آخر به آقاي حسن روحاني راي دادهاند و لذا خود را در دولت وي سهيم ميدانستند و انتظاراتي هم داشتند که فعاليت دوباره احزاب افراطي مشارکت و مجاهدين، همچنين آزادي سران فتنه ۸۸ از جمله اين درخواستها بود ولي عملکرد دولت تاکنون آنان را دلسرد کرده است.
زيرا دولتي که با هزار وعده گوناگون از مردم راي گرفت و قرار بود ۱۰۰ روزه وضعيت اقتصاد را رونق بخشد، اکنون بهجاي توجه به خواستههاي سياسي شرکاي اصلاحطلب زياده خواه خويش، دغدغههاي ديگر دارد از اين جنس که چه کند در اين زمستان سرد، گاز چند استان کشور قطع نشود يا درحاليکه اکثر مسئولان اين دولت از منتقدان سرسخت طرح هدفمندي يارانههاي دولت قبلي بودند، چگونه افتضاح نحوه اجراي طرح سبد کالا را جبران کند؛ موضوعي که سبب شد حتي حزب اصلاحطلب کار هم بيانيه داده و حرکت آنان را «يک اقدام شبه پوپوليستي و بازگشت به کپونيسم» بخواند.
با سران فتنه ۸۸ چه بايد کرد؟
بسياري بر اين باورند که نحوه رفتاري که در مقابل تمام تلاشهاي فتنهگران سال ۸۸ براي سقوط نظام جمهوري اسلامي با آنها صورت گرفت، لطف زياد از حد نظام به آنان بود و اين افراد بهخاطر تمام آنچه در حق مردم انجام دادند، مستحق اعدام ميباشند اما رأفت نظام و شرايط جامعه، اجراي اين حکم را به تاخير انداخته است.
اما عدهاي ديگر بر اين باورند که اين افراد بهويژه اکنون که نظام از تنگه فتنه ۸۸ عبور کرده بايد از حصر کنوني خارج شده و ضمن بررسي پروندهشان، محاکمه شوند تا عدالت در خصوص آنان و اعمالي که انجام دادند اجرا گردد.
عدهاي نيز بر اين باورند که در حصر نگه داشتن اين دو آنان را تبديل به قهرمانان جنبش سبز کرده و از آنان چهرهاي غيرواقعي ساخته در صورتي که اگر در جامعه حضور داشتند ميديدند که پس از بر ملا شدن دروغ بزرگ تقلب در انتخابات، نه تنها از جمعيتي که به آنان راي دادند چيزي باقي نمانده بلکه بايد به مردم پاسخگو باشند که چرا با زيادهخواهي و عدم تمکين به قانون، اينگونه مردم و کشور را در معرض آسيب قرار دادند.
البته بعيد نيست آنان هنوز هم در توهم ۱۳ ميليون راي باشند، چنانکه همان فردي که نامه وي به رهبر انقلاب جرقه فتنه ۸۸ و بهتعبير خودش دود قبل از آتش بود نيز بسياري از حقايق را نديد و خاطراتش از روز ۹ دي به ديدار با جمعي از پسته کاران و هديهاي که به وي دادهاند خلاصه ميشود.
در هر صورت تجربه نظام در حصر خانگي افرادي همچون مرحوم شريعتمداري و مرحوم منتظري نشان داده که قادر است تا هر زمان که اراده و نياز آن را داشته باشد به حفظ حصر خانگي افراد ادامه دهد و به راحتي اين موضوع را مديريت کند. البته قطعا قصد نويسنده اين نيست که وزن و وجه اين دو فرد را همتراز با مرحوم شريعتمداري و مرحوم منتظري برشمارد.
در پايان بايد پرسيد درحاليکه هر چند وقت يکبار خبر جان سپردن يکي از جانبازان فتنه ۸۸ را ميشنويم، با سران فتنهاي که سبب تمام اين ناگواريها براي کشور و ملت شد چه بايد کرد؟
آيا نظام ميتواند از حق تمام افرادي که در جريان اين درگيريها کشته يا زخمي شدند، همه اموال خصوصي و عمومي که نابود شد يا صدمه ديد و لطمهاي که به اقتدار کشور خورد بگذرد و با سران اين فتنه همچنان با مماشات برخورد کند؟
منبع: پنجره
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد