یادداشت/ محمدصادق غلامی*::حوادث تروریستی اخیر فرانسه بستری را فراهم کرد که مقام معظم رهبری دومین نامه پیامبرگونه خود را خطاب به جوانان کشورهای غربی بنویسند. البته در اینکه این حوادث چرا و چگونه در کشوری که ادعای پیشرفت و امنیت را دارد به وقوع پیوست و اینکه آیا بنا به دلایل مختلف ازجمله تکمیل جورچین اسلام هراسی ، خود دولت فرانسه یا رژیم غاصب صهیونیست پشت پرده این اتفاقات هستند و یا اینکه واقعاً حادثه تروریستی توسط داعش بوده جای تأمل است که پرداختن به این موضوع هدف ما از نوشتن این مطلب نیست و در جای خود به این موضوع بایستی پرداخته شود؛ اما آنچه در اینجا مورد تحلیل قرار میگیرد برگرفته از بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در نامه است؛ آنجا که میفرمایند: به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیت و آرامش، اصلاح این اندیشه خشونت زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتیکه تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
دنیای غرب تعاریف مختلفی از امنیت ارائه نموده است. آرنولد ولفرز از نظریهپردازان امنیت در تعریف خود از امنیت چنین میگوید: در معنای عینی امنیت یعنی فقدان تهدید نسبت به ارزشهای کسبشده و در معنای ذهنی یعنی فقدان هراس از اینکه ارزشهای مزبور موردحمله قرار گیرد. والتر لیپمن دیگر صاحبنظر حوزه امنیت در تعریف خود از امنیت آورده است که هر ملتی تا جایی دارای امنیت است که در صورت عدم توسل به جنگ مجبور به رها نمودن ارزشهای محوری نباشد و چنانچه در معرض چالش قرار گیرد بتواند با پیروزی در جنگ آنها را حفظ کند.
تعریف اسلام از امنیت طبق نظر حجت الاسلام و المسلمين لك زايي عبارتست از حالت طمأنینه و عدم خوفی است که یک کیان سیاسی از آن بینیاز نیست؛ که این کیان سیاسی میتواند از یک فرد تا یک امت باشد.
امنیت دارای سطوح و ابعادی است. درزمینه سطوح شامل امنیت فردی، گروهی، ملتی (ملی)، امتی و جهانی میشود. درزمینه ابعاد نیز شامل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و... میشود. در تقسیمبندی دیگر امنیت دارای دو بعد سخت و نرم است. امنیت در بعد سخت آن شامل تجهیزات و ساختارهای حکومتی که برای ایجاد و تداوم امنیت تلاش میکنند. امنیت نرم وضعیتی است که با ایجاد و تقویت توان جذبکنندگی در جامعه به وجود میآید و شامل هر نوع تفکر، اندیشه، ایدئولوژی، مکتب که منجر به ایجاد ارزش در جامعه باهدف برقراری امنیت و تداوم آن میشود. در امنیت نرم، آسیبپذیری به دلیل اینکه تهدید نرم بهاندازه تهدید سخت مشخص و ملموس نیست، اهمیت بیشتری دارد.
دنیای مادیگرا غرب امنیت خود را در نداشتن امنیت دیگران تعریف میکند.پال راجرز از صاحب نظران امنیت در غرب در کتاب زوال کنترل میگوید " به دلیل تغییرات اساسی به وجود آمده در جهان باید پارادایم امنیتی غرب تغییر کند. ازنظر وی شکافهای اجتماعی – اقتصادی و محدودیتهای زیستمحیطی، عوامل اصلی در تعیین سطوح ناامنی بینالمللی در سه دهه آینده خواهند بود. شاید پیشبینی دقیق ماهیت و زمان وقوع شورشها، اقدامات ضد نخبگان و تأثیرات فشار مهاجرت ممکن نباشد، اما با توجه به تجربه اخیر برخی کشورها، این پیشبینی بسیار منطقی است که روندهای موجود در این کشورها منجر به بحرانهایی در آینده خواهد شد."
اسلام برخلاف غرب و مبانی آن، امنیت خود را در داشتن امنیت دیگران میبیند و امنیت خرد و کلان و حاکم و محکوم و مسلمان و غیرمسلمان و امنیت در دو بعد داخلی و خارجی را تفکیک نمیکند. چراکه هرکدام از اینها در فراهم ساختن شرایط و فضای امنیتی لازم برای جامعه اسلامی نقش ایفا میکنند. در دیدگاه اسلام امنیت معنوی سرچشمه و مبنای ابعاد مادی امنیت و سازوکارهای تأمین آن بوده و بین ابعاد معنوی و سازوکارهای تأمین امنیت مادی ارتباطی سامانمند برقرار است. درواقع اسلام مبنای امنیت و نظریه را از بعد درونی هر فردی شروع و تا سطوح امتی و جهانی توسعه و گسترش میدهد. آیه شریفه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» امنیت فردی را بیان و میگوید که امنیت هر فرد را بایستی در ایمنی واقعی، آرامش روحی و اطمینان و طمأنینه نفس و یاد خدا جستجو کرد. در رویکرد امنیتی اسلام امنیت داشتن به معنای ثبات هویت شخصی فرد نسبت به خود، خدا و جهان و محیط پیرامونش هست و بی امنیتی نیز کاملا برعکس و به معنای فرد باشی شخصیت و جایگاه و هویت انسان نسبت به خودش وجهان و درنتیجه بحران هویت او در نظام هستی است. خوب با این توضیحات بهراحتی قابلتشخیص است اساس امنیت در هر جامعهای – با رویکرد اسلامی- فرد و تفکرات او هست. درصورتیکه فرد ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشد و با یاد خدا بتواند آرامش روحی و روانی برای خود فراهم نماید به دنبال آن امنیت گروهی و در ادامه امنیت در سطوح ملی، امت و جهانی را نیز به دنبال خواهد داشت.
با این توضیحات آنچه مقام معظم رهبری بیان داشتهاند- اصلاح اندیشه خشونت زا- در حوزه امنیت نرم و در سطح امنیت فردی تعریف میشود . معظم له در ادامه منشأ این اندیشه خشونت زا را سه عامل می شمرند؛ ترجیح منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی، تسلط معیارهای دوگانه بر سیاست غرب و تقسیم تروریست به انواع خوب و بد.
معیار دوگانه غرب و تقسیم تروریسم به انواع خوب و بد نمودهای عینی آن را امروز در پیرامون خود میبینیم. کشتن مسلمانان مظلوم فلسطین توسط رژیم غاصب صهیونیست توسط دنیای غرب تفسیر میشود به دفاع از مملکت خود! ولی دفاع مردم بیدفاع فلسطین از آبوخاک و سرزمین خود تروریسم نامیده میشود. کشتن هر فردی در اروپا و آمریکا تقبیح میشود ولی کشتن و آواره شدن صدها هزار نفر مردم بیگناه عراق و سوریه و یمن نهتنها محکوم نمیشود بلکه زمینه ادامه این امر با کمک به انحا مختلف توسط دول غربی بیشازپیش فراهم میشود و البته به جهت اقناع افکار عمومی در جهان به کمک غولهای رسانهای خود گاهی اشک تمساحی هم میریزند! پس کشتن سرباز رژیم صهیونیست تروریسم بد است و محکوم میشود ولی کشتن مردم مظلوم یمن توسط عمال دست نشانده خود در کشورهای مرتجع حوزه خلیج فارس خوب است و بایستی حمایت هم بشود. موضعگیریهای انجامشده در مقابل حوادث اخیر فرانسه کاملاً اثبات کرد که کشورهای غربی و آمریکا و حتی سازمان ملل بر اساس سیاستهای دوگانه و لحظهای خود با این پدیده برخورد کردند و در عین مخالفت با این موضوع در فرانسه، در موارد مشابه و بسیار گستردهتر آن در سوریه و یمن را کاملاً به دیده اغماض مینگرند. بدیهی است که این برخورد دوگانه خود محرکی است برای ستمدیدگان، جهت مبارزه ریشهای با پدیده ضد عدالت تروریسم دولتی و درعینحال همین عملکرد دوگانه خود بهترین دلیل گسترش تروریسم میگردد. عقدهای فروخورده و کوفته شده که بالاخره انسان را مجبور به کاری خواهد کرد!
موضوع ترجیح منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی عامل دیگری در گسترش اندیشه خشونت زا در غرب است که مقام معظم رهبری به آن اشاره نمودهاند. پرواضح است و مصادیق آنهم بسیار زیاد است که در دنیای روابط بینالملل بهویژه در غرب و آمریکا ارزشهای انسانی و اخلاقی در مرتبهای بسیار پایینتر از منافع قرار میگیرند؛ و این موضوع دوراهی را در تعیین سیاست خارجی برای این کشورها درست میکند که طبیعتاً راه منافع بر ارزشها ترجیح دارد. بهعنوان نمونه آمریکا سالهاست بهعنوان تضمینکننده امنیت کشورهای مرتجع و کوچک و جزیرهای حاشیه خلیجفارس عمل میکند و به ازای آن بازار پرسودی برای فروش تسلیحات نظامی که امروز بر سر کودکان وزنان و مردمان ستمدیده یمن و سوریه ریخته میشود، فراهم مینماید. امضای معاملات اسلحه به ارزش ۹۰ میلیارد دلار با عربستان سعودی توسط آمریکا فقط در یک مورد ، امضای قرارداد به مبلغ ۹ میلیارد دلار برای تأمین هواپیمای جنگنده با قطر توسط اولاند رئیسجمهور فرانسه نمونههایی است از ترجیح منافع بر ارزشهای انسانی در سالهای اخیر. نژادپرستی و تقسیم شهروندان به درجهیک و دو، تعرض به مسلمانان و بیاحترامی به ارزشهای آنان، روند بی مبنای توسعه اسلام هراسی و اعمال محدودیتهای قانونی برای مسلمانان و... همه نشاندهنده تعارض مبنایی غرب با ارزشهای عقیدتی و انسانی است؛ بنابراین و با توجه به توضیحات بالا و به استناد فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب میتوان نتیجه گرفت تا مادامی غرب روند فعلی خود درزمینه اتخاذ رویکردهای دوگانه در قبال اتفاقی واحد و مشابه ولی در مکان های مختلف و تقسیمبندی تروریسم به خوب و بد و ترجیح دادن منافع دولتها بر منافع انسانی و اخلاقی را ادامه دهد قادر به اصلاح اندیشه خشونت زا و تروریسم پرور نخواهد بود و به دنبال آن توان فراهم کردن امنیت خود را نیز ندارد و چهبسا که روزبهروز این خشونت ناامنی و نافرمانیهای اجتماعی را در داخل این کشورها به ارمغان آورد چراکه میگویند خودکرده را تدبیر نیست.
* دانشجوی دکترای علوم سیاسی
انتهای پیام/ی
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد