سرویس: جهاد و مقاومت
کد خبر: 13870
|
09:50 - 1394/02/08
نسخه چاپی

حسن شمشادی؛ خبرنگار مقاومت:

امر سازمانی گفت برگرد تکلیفم گفت بمان و ماندم/ مخاطبان الجزیره‌والعربیه الان العالم‌والمیادین می‌بینند

امر سازمانی گفت برگرد تکلیفم گفت بمان و ماندم/ مخاطبان الجزیره‌والعربیه الان العالم‌والمیادین می‌بینند
پسرم در ۱۸ سالگی اش حدود هشت ماه پیش در فرودگاه به من گفت که «برو! خدا پشت و پناهت اما بدان که رفتنت هیچ گاه برای من عادی نمی شود». آنچه که به آن اعتقاد و ایمان قلبی داشته ام و اکنون قوی تر شده است، عدم دلبستگی است.

به گزارشایلام بیداربه نقل از پنجره، حسن شمشادی، خبرنگار صداوسیما در بغداد، دمشق، غوطه شرقی، قنیطره، زینبیه و هر جای دیگری است که به وسعت خط مقاومت، اطلاع رسانی لازم داشته باشد. نام او را هشت سال است با آتش و خون و حماسه پیوندیافته می بینیم. یعنی به قدمت یک جنگ تحمیلی عراق علیه ایران او صدای گویای مقاومت بوده است. از روزی که با او گفت وگو کردم، شرمنده پیامک یاسین ۱۸ ساله اش برای او هستم: «برو! خدا پشت و پناهت، اما رفتنت هیچ گاه برای من عادی نمی شود».

اساسا موضوع حضور ما در خط مقدم مقاومت و عنوان مدافع حرم و شهدای آن از کجا شروع شد و سیر اطلاع رسانی شهدای حرم را چگونه توصیف و بررسی می کنید؟ 

در چهار سال گذشته از جنگ سوریه به واسطه اعتقادات مشترک از نظام ارتش و سوریه در قبال حملات تروریست ها دفاع کردیم. ماموریتی که برای دوستان در آن منطقه تعریف شده موقعیت مستشاری است؛ به این معنا که پیمان های امنیتی ای بین ایران و سوریه برقرار است که در آن چارچوب بحث مشاوره نظامی و آموزش وجود دارد که لازمه آن حضور در آن مناطق است. از ابتدا اعلام می شد اگر ارتش و نظام سوریه باقی مانده است، به این علت است که ارتش، سپاه و مستشاران ایران در آنجا حضور داشتند. از طرفی چنین چیزی نبود چراکه ارتش خود سوریه در حال جنگ و مبارزه بود. این موضوعی بود که برخی شبکه های غربی و عربی به آن اشاره می کردند و اسمی از ارتش سوریه نمی بردند. در این هجمه تبلیغاتی این گونه عنوان شد که هر کسی از ایران در سوریه حضور دارد به قصد جنگیدن رفته است و مردم را می کشد. طرف دیگر ماجرا به این صورت بوده که در خصوص شهدای حرم انکار وجود داشت. طبیعتا وقتی جنگ در مناطق سوریه بالا می گرفت مستشاران آسیب می دیدند و برای اینکه به هجمه تبلیغاتی مذکور صحه گذاشته نشود سیاست انکار پیش گرفته شد. 

به نظر من این سیاست درستی نبود زیرا وقتی ماموریتمان مشخص بود چه لزومی به انکار این مسئله بود؟ بعد از عبور از مرحله انکار برای کسانی که در سوریه شهید می شدند عنوانی قرار داده نمی شد و این یکی از مظلومیت های شهدا در سوریه است. اعتقاد آن ها این بود که برای دفاع از دو حرم به سوریه رفته اند. سپس این افراد در فضای مجازی معرفی شدند و در معرفی آن ها پیشقدم شدند و شهدای مدافع حرم را در سوریه و عراق معرفی کردند. هنوز هم می شود شهدای مدافع حرم را در سطح هر شهر و استانی که حضور دارند معرفی کرد.

بحثی مطرح است که خبرنگار های ما در دل جنگ نیستند. فکر می کنید دلیل این نگاه چیست؟ خیلی ها شما را متهم به پخش گزینشی اخبار می کنند و می گویند که فقط پیروزی را می گویید. 

ممکن است مخاطبان تحولات سوریه به عمق، کیفیت، گستردگی و نقشه جغرافیایی درگیری ها آشنایی نداشته باشند. مخاطب عام نمی داند کیفیت و گستردگی درگیری ها چقدر است. دومین نکته این است که بسیاری از مناطق در سوریه دست به دست می شود؛ بدین معنی که ممکن است بعد از مدتی ارتش سوریه منطقه ای را از دست بدهد و دوباره بعد از مدتی آن را به دست بیاورد. بهترین تعبیر را بشار اسد داشت که گفت ما در وضعیت کر و فر و پیشروی هستیم. سومین نکته این است که ارتش سوریه ارتشی است که از قبل شکل گرفته و شمار نیروهایش مشخص است و در این چهار سال جنگ ریزش داشته اما طبیعتا از قدرت اصلی اولیه آن کم شده است. طبیعتا اوضاع جنگ اوضاع آرامی نیست که فقط یکطرفه باشد. 

در خصوص حزب الله بحثی وجود دارد که حزب الله یا خبری را منتشر نمی کند یا اگر خبری را منتشر کرد مردم می دانند آن خبر درست است. فضایی وجود دارد که معتقدند صداوسیمای ما اخبار را کانالیزه شده می رساند. با نفوذ ماهواره نمی توان به گونه ای دیگر اطلاع رسانی کرد. آیا با فضای موجود، حربه ای که رسانه های ما به کار می برند می تواند کمک کننده باشد؟ 

حزب الله هم در ابتدای کار بحث انکار را پیش گرفت و بعد از آن اخبار را اعلام کردند. در جنگ خودمان هم ما اخبار مربوط به پیشروی دشمن را منتشر نکردیم تنها اخبار آزادسازی را منتشر کردیم. روند خبررسانی این مسئله از زمان دو سال و نیم گذشته و از زمان حمله به دمشق تاکنون، تلطیف شده است. از طرف دیگر شبکه های دیگر تماما جنگ در سوریه را به نمایش گذاشتند اما کاری که ما در چهار سال گذشته انجام دادیم این بود که گفتیم در سوریه جنگ هست، زندگی هم هست. درگیری هست، ناامنی هم هست. عروسی هست، عزا هم هست. هیچ چیزی تعطیل نشده است. آوارگی هست اما زندگی هم هست. خمپاره هست اما مغازه، بازار و دانشگاه هم هست. ما نسبت به آن گروه نمره بالاتری می گیریم. ما بهتر از آن ها ماجرا را دیدیم. آن ها تنها نیمه خالی لیوان را دیدند. 
 

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000414/nf00414072-2.jpg


اگر در نظر بگیریم که شبکه های الجزیره و العربیه یک طرف قضیه هستند و صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در نشان دادن وقایع سوریه در طرف دیگر، تکلیف المیادین و المنار چیست؟ 

مخاطبان سه شبکه العالم، المیادین و المنار با مخاطبان فارسی زبان در داخل متفاوت هستند. مخاطب آن ها جهان عرب و عرب زبان های کل دنیاست. مخاطب ما مخاطب فارسی زبان داخل و اندکی بیرون از ایران است. یکی از علت هایی که اکنون الجزیره و العربیه بینندگان خود را از دست داده اند، عدم صداقت درباره مسائل سوریه است. بینندگان این شبکه ها به سمت العالم، المیادین و المنار روی آورده اند. این شبکه ها برای مخاطبان عرب زبان کار می کنند، با منطقه آشنایی بیشتری دارند و کارشناسان بهتری دارند. در جهان عرب مخاطبان خاص آن ها در خصوص سوریه اطلاعات بیشتری دارند. المنار، المیادین و العالم دقیقا مانند ما به سوریه نگاه می کنند. 

شما این مسئله را قبول دارید که عنوان می شود باید ذهن مخاطب را مدیریت کرد؟ 

من این مسئله را قبول ندارم. 

حالت دوم این است که اگر صادقانه حرفی را بزنید بیشتر حرف شما را قبول می کنند. 

من این مورد را بیشتر قبول دارم. یک نمونه از این مورد عرض کنم. روزی که عملیات معرکه دمشق در مرداد سال ۹۱ شروع شد، شبکه های عربی یک هفته تمام عنوان می کردند که دمشق سقوط کرد و می خواستند عنوان کنند که کار اسد تمام شده و در خیابان های این شهر ارتش آزاد مستقر است. کاری که ما انجام دادیم این بود که در این یک هفته عنوان کردیم قضیه این گونه نیست، دمشق سقوط نکرده است. من به این مسئله قائل هستم که اطلاعات را باید تا حدی که وجود دارد بدهیم. 

وضعیت خبرنگارها در سوریه تاکنون به چه شکلی بوده است؟ 

چهار سال بحران سوریه را باید به سه دوره زمانی تقسیم کرد. یک سال و نیم اول تنها من بودم. دو سال میانی، گروه های اعزامی از تهران آمدند و برگشتند. در شش ماه آخر ما خبرنگار ثابت از لبنان داشتیم. در دو سال میانی ما همه نوع خبرنگاری داشتیم؛ از کت و شلواری گرفته تا میدانی. 

وضعیت الان دمشق به چه صورتی است؟ 

در چند منطقه بسیار اصلی سوریه که وسیع هم هستند به نام های دوما و جوبر که شمال دمشق محسوب می شوند و در جنوب نیز منطقه یغنوک و حجرالاسود و بیت سهم شمال شرقی و جنوب غربی که تمرکز کمتر است نیرو های تروریستی حضور دارند و بقیه مناطق پاکسازی شده است. 

وقتی حدود دو سال و نیم پیش عملیات دمشق صورت گرفت از چهار طرف به سمت شهر حمله کردند و دمشق را محاصره کردند که ارتش سوریه برخی از مناطق را پس گرفت. وقتی این مناطق گرفته می شود مناطق مسکونی است و نه خاکریز و بیابان و دشت و دمن. به مررو مناطق مسکونی را پاکسازی کردند. در غوطه شرقی، مناطق آزاد شده است. دخانیه آخرین منطقه ای است که آزاد شده و نزدیک جوبر است. جوبر نیز دست جیش الاسلام است. به محض گرفتن مناطق مسکونی تمام ورودی ها و خروجی ها را می بندند و سپس مین گذاری می کنند و بشکه انفجاری می زنند. در تمام ورودی ها تک تیرانداز می گذارند. در خانه و مغازه مردم مستقر می شوند و همین کار، پاکسازی را سخت می کند. جنگ، غیرکلاسیک و غیرمنظم است. جنگ شهری غیرمنظمی است که پای مردم در میان است. هر چقدر زده شود مردم هم کشته می شوند. 

اوضاع سوریه را نسبت به یک سال پیش چگونه می بینید؟ 

سوریه الان با چهار سال پیش که به تعبیر خودشان ابتدای انقلاب بود و نیز با دو سال و نیم پیش که عملیات حمله به دمشق و بعد حمله به حلب صورت گرفت قابل مقایسه نیست. فضا مثبت شده است. از نظر سیاسی که صد درصد مثبت است زیرا خودشان فهمیده اند آمریکا، اروپا و قطر نمی توانند با گروه های مسلح حکومت بشار اسد را سرنگون کنند. از نظر اقتصادی وضع خوبی ندارند زیرا منابع درآمدی چهار سال گذشته، صادرات نفتی و توریست و زائر صفر بوده است. همه این عوامل باعث شده فشار اقتصادی داشته باشند. آن ها هم مانند کشور ما تحریم هستند و بنابراین با وجود داشتن امکانات، هم دولت و هم مردم در فشار اقتصادی به سر می برند. از نظر نظامی و امنیتی هم در مرحله ایستا قرار دارند؛ یعنی نه گروه مقابل توانایی پیشروی دارد و نه ارتش سوریه فعلا قادر به انجام عملیات جدید است. مناطق زیادی آزاد شده اما هنوز مناطقی در دست گروه های تروریستی است و با حمایت اسرائیل از جبهه النصره، جیش الحر و جیش الاسلام در یک سال گذشته پیشروی داشته اند؛ ارتش در حومه دمشق پیشروی داشت و گروه های تروریستی در مناطق دیگر. در حلب نیز پیشروی ارتش بیش از گروه های تروریستی بوده است. 

آینـده سوریـه را چگونه ارزیابی می کنید؟ 

آینده سوریه هم طولانی و هم پیچیده است. به راحتی و به زودی مسئله سوریه حل نمی شود زیرا دو طرف متخاصم روی حرف خودشان هستند و هیچ کدام حرف دیگری را صد درصد قبول ندارد. حامیان تروریست به این نتیجه رسیده اند که به یک راه حل بینابینی برسند که آبرویشان نرود و به صورت سیاسی حل شود. آن ها معتقدند بشار اسد باید از قدرت کنار برود و از طرفی بشار اسد هم معتقد است که منتخب مردم است و هفت سال است رئیس جمهور است و عنوان کرده تا وقتی مردم بخواهند، او هم بر سر کار است و اگر مردم نمی خواستند به او رای نمی دادند. اکنون نیز چنین راه حلی قابل اجرا نیست. به طور کلی قضیه سوریه پیچیده، طولانی و فرسایشی است. 

درباره شهدای ایرانی مدافع حرم به چه نکاتی می توانید اشاره کنید؟ 

بسیاری این مسئله را زیر سوال بردند که این افراد در سوریه چه می کنند که بحث مستشاری را توضیح دادم. سوال دیگر مطرح شده در خصوص مدافعان حرم این است که اگر آن ها مدافع حرم هستند در حلب و ارتفاعات قلمون چرا حضور دارند؟ جواب این سوال این است که دفاع از حرم در جغرافیای مقاومت است. مقاومت یک جغرافیاست. وقتی گفته می شود مدافعان حرم ممکن است در ۱۰۰ کیلومتری حرم باشد یا در سه کیلومتری چراکه می داند تروریست های حاضر در ۱۰۰ کیلومتری حرم هم می توانند به حرم آسیب برسانند. این مسئله از نظر استراتژیک فوق العاده راهبردی است. 
 

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000414/nf00414072-1.jpg


در خصوص خودتان و سختی های کارتان بگویید. 

در نسبت کاری که مدافعان حرم انجام می دهند، حسن شمشادی کمترین کاری انجام نداده است. کمترین کاری که می توانستم انجام دهم گزارش گرفتن از شهدا، خانواده شهدا و کسانی بوده است که هنوز هم در خط مقدم در عراق، سوریه و لبنان حضور دارند. این میان دینی به کسی ندارم. اگر کار خوبی انجام نداده باشم دین به گردنم هست اما دین به کسی ندارم. خودم را همواره بدهکار دیده ام اما از کسی طلبی ندارم. نه از سازمان و نه از نظام و نه از مردم اما تا دلتان بخواهد به شهدا و مدافعان حرم و کسانی که در خط مقدم هستند و گمنامند، بدهکارم و دین آن ها به گردن من است. سنگینی این دین را حس می کنم. غصه این موضوع را خورده ام که مواردی می توانستم بهتر کار کنم اما امکان آن برایم فراهم نبوده است. گاهی ناهماهنگی یا سیاستگذاری یا سختی های ورود به مناطقی مانع انجام کار من شده است. به هر دلیل مطمئنم که صد درصد کار نکرده ام؛ نه اینکه نخواستم، بلکه بیش از این نتوانستم کار کنم. در این راه به کسانی که خونشان ریخته شد بیش از همه مدیونم؛ به کسانی که کسی یا اصلا کارشان را نفهمید یا کارشان را فهمید ولی ارزش کارشان را درک نکرد. درک نکرد که اگر خون این افراد در سوریه و عراق ریخته شده به دلیل امنیت این افراد است. حسن شمشادی هر کاری در این سال ها انجام داده از روی وظیفه بوده است. من یک وظیفه سازمانی دارم و یک تکلیف. وظیفه سازمانی من به جایی رسید که یکی از مقامات سازمانی تماس گرفت و گفت با توجه به وضعیت دمشق آنجا را تخلیه کنید اما تکلیفم به من گفت که بمانم و ماندم.

وقتی دمشق در حال سقوط بود من می توانستم فرار کنم اما تکلیفم چیز دیگری می گفت که باعث شد بمانم. برای سر من جایزه تعیین کردند اما ماندم، در کمین گرفتار شدم اما ماندم، خمپاره منفجر شد اما ماندم، با این حال به کسی دینی ندارم و فقط به هر کسی که شما اسم ببرید، مدیونم. 

به همسر و دو فرزندتان؟ 

تا دلتان بخواهد. آن ها از جانشان مایه گذاشتند. در هفت سالی که در مناطق جنگی عراق و سوریه بودم، خطرناک ترین مکان براساس آمار کشته شدگان برای خبرنگاران بود. 

چند روز یکبار خبر سلامتی خود را به خانواده می دهید؟ 

گاهی هر روز و گاهی هر دو سه روز یکبار. حتی گاهی در مکان هایی بوده ام که با هیچ احدالناسی ارتباط نداشتم. 

خانواده به این مسئله عادت کرده اند؟ 

این مسئله عادت کردنی نیست. پسرم در ۱۸ سالگی اش حدود هشت ماه پیش در فرودگاه به من گفت که «برو! خدا پشت و پناهت اما بدان که رفتنت هیچ گاه برای من عادی نمی شود». آنچه که به آن اعتقاد و ایمان قلبی داشته ام و اکنون قوی تر شده است، عدم دلبستگی است. اگر به چیزی و به کسی دلبستگی داشته باشید باید دل ببرید. من اکنون مجوز گرفتن محافظ شخصی را دارم اما چرا باید بگیرم؟ خودم سعی می کنم مراعات کنم که بودجه سازمان و بیت المال به هدر نرود.

 

انتهای پیام/ع

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

تازه ترین مطالب